10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دختر داره به شمر تعزیه التماس میکنه که امام حسینو شهید نکنه🏴
🍂صلی الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام
السلام علیک یا سیدتی یا رقیه سلام الله علیها
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی ۱۴معصوم ع وفرزندان شان(مطالب عالی)
ایتا
لینک👇
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
🍃🌷🍃
کانال مداحان ترحیم خوان
ایتا
لینک👇
@tarhimkhaniy
🍃🌷🍃
،کانال روضه و نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
ایتا
لینک کانال👇
@rozevanoheayammoharramsoghandi
🍃🌷🍃
اشعار مولودی اهلبیت علیهم السلام، جشن تکلیف وعروسی مذهبی
ایتا
لینک👇
@golchinmolodiarosimazhabi
مناجات باخدا واهلبیت
رمضان المبارک
ایتا
لینک👇
http://eitaa.com/joinchat/1039400970Cf063df4f1c
مجلس کامل شبهای قدربارگذاری شده
اشعار، نوحه،روضه امام علی ع
ایتا لینک کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2526150666C378cfcdd19
اشعار صلوات و دعای پایان مجلس
ایتا
لینک کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/3691118600C0f8d9eeaa2
اشعارواحادیث امام زمان عج
ایتا
لینک کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2404777991C3344d16d6e
گروه محبان اهل بیت ع(مداحی ومذهبی)
هر درخواستی مادحین عزیز داشته باشند روی گروه بنویسند
درخدمت هستیم
ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2740453387Cca7ea66bc5
ابرگروه مجمع محبان اهلبیت ع تلگرام
لینک👇
https://t.me/joinchat/RCOIff1-qdh2CLjI
#سلام_منجی_دلها
اگرچه غرق گناهیم بیقرار تو ایم
هنوز هم که هنوز است در کنار تو ایم
همیشه باورمان بوده یارتان هستیم
بجای یار ببخشای اگر که که بار تو ایم
میان روز و شب و هفته گم شدیم اما
خزان شده دل و در حسرت بهار تو ایم
#امان_ازدل_زینب
#حب_الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
🌷 امام صادق (علیه السلام) :
✍ احدى نيست در روز قيامت مگر اینکه آرزو مىكند از زوّار امام حسين(علیه السلام) بوده باشد ، زيرا می بیند که خدا با زائران امام حسین(علیه السلام) چه برخورد کریمانه ای میکند.
📚 کامل الزیارت ، ص۱۳۵
▪️✨▪️#روضه شهادت حضرت محمد صل الله علیه وآله وسلم
- گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
#سید مجید بنی فاطمه
🏴🏴🌿🌾🏴🏴🌿🌾
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصه ی تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیده ی زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشکِ دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریه ی زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
زهرا به خانه و ملک الموت پشتِ در
از بهر قبض روح شریف پیامبر
از هیچ کس نکرده طلب اِذن و ای عجب
بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر
با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر
یک چشم او به سوی اجل، چشم دیگرش
محو نگاه آخرِ خود بود بر پدر
اشک حسن چکیده به رخسارِ مصطفی
روی حسین بر روی قلب پیامبر
دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار
بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر
همیشه حسن و حسین رو شونه ی پیامبر بودن...
زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن
از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر
هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه
گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه
دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟...
عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد....
اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت...
آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن...
یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین
🏴🏴🍂🏴🏴🍂🏴🏴
#روضه حضرت #محمدصل الله علیه وآله وسلم
#حاج منصورارضی
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّه
سر به دامانِ علی داشت که جان بر لب بود
آخرین ذکرِ نبی یا علیُ و یا رب بود
نفسِ آخرِ او بود که می گفت حسین
و کلامِ دگرش یادِ غمِ زینب بود
فرمود حسینمُ می کُشن ....
به رویِ سینۀ پیغمبرِ اکرم حسن است
و کنارِ سر او فاطمه اش آن شب بود
همه اسرارِ مگو را به علی گفت نبی
آخرین سرِّ دلش حاویِ این مطلب بود
یا علی ، بعدِ من آتش به حرم می اُفتد
آشکارا شود آن بغض که در مَرهَب بود
خانه ام را که همین قوم به آتش بکشند
تازه معلوم شوم خصمِ تو لامَذهب بود
غصه می آید و این دوره به سر می آید
دورۀ حزنِ تو با خونِ جگر می آید
بعدِ من یا علی این جمع ز هم می پاشد
فاطمه یاریِ تو روزِ خطر می آید
آه از سیلیِ این قوم به ریحانۀ من
وای از آن دم که زمسمار خبر می آید
تا تو را یکه و تنها نگذارد کُفَّت
فاطمه بعد من از شرمِ تو در می آید
آری بعد از این تازه حسن حالِ پریشان دارد
تا چهل سال ز غم گریۀ پنهان دارد
جگرش پاره شود وز کفِ تو چاره شود
زانویِ غم به بغل نالۀ هجران دارد
هست بعد از حسنم داغِ حسینم در پیش
او که در پیکرِ خود نیزه فراوان دارد
سرِ او را سرِ نیزه همه جا چرخانند
گریه بر حالِ یتیمان و اسیران دارد
کعبِ نی ها به تنِ زینبِ او خُرد شود
سفری پر زبلا همره عدوان دارد
آه از گوشۀ ویرانه و رخسارِ کبود
باز هم دختِ منو سیلیِ یک دستِ یهود
شنیدید ، وقتی حسن و حسینش رو سینۀ حضرت نشستن ،فاطمه سلام الله علیها اونها رو برداشت پیغمبر فرمودبه جانِ من بگذار اینها رو سینه ام باشن ...برایِ من آرامش هستن ... آره والا ... یه روز سرش رو سینۀ پیغمبرِ ، خدایا ...
زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین جایِ تو نیست
یه روز هم سرش به دامنِ شمر ... الله اکبر .....
ای حسین ....