#امام_جواد
حُجرهی سوختهاش کاش دری دیگر داشت
این جوان کاش به بالایِ سرش خواهر داشت
چه شده چند کنیز از پسِ در میخندند
یکنفر این طرف و چند نفر میخندند
خنده کردند بگویند تقلا کافی است
نالهی واحسن و وای حُسینا کافی است
طَشت دَف شُد که نفهمند کسی میسوزد
بِینِ این حجرهی بسته نفسی میسوزد
طَشت را پیشِ لبانش بگذارند ای کاش
کاسه آبی به دهانش بگذارند ای کاش
ظرف از آب پُر اما به زمین میکوبند
میزند داد ولی پا به زمین میکوبند
خندهی بد دهنی میرسد از هلهله ها
ناسزاهای زنی میرسد از هلهله ها
خواست بالی بزند غم پَرِ او را سوزاند
خواست آهی بکِشد حَنجر او را سوزاند
گفت آبی و نشد تا که بگوید جگرم
زهر وقتی نفَسِ آخرِ او را سوزاند
میکشد پا به زمین تا که بفهمند همه
جگرِ شعله ورش پیکرِ او را سوزاند
خواهری حیف ندارد که به دادش برسد
عوَضَش بی کَسی اش مادرِ او را سوزاند
تا بگِریند برایش دو سه همسایه که هست
رویِ این بام تنش مانده ولی سایه که هست
روی این بام تنش مانده ولی عریان نه...
حسن لطفی
🌿🌿🍂🌿🌿🍂🌿🌿🍂🌿🌿🍂
#امام_جواد
هر چه در حجره زدم داد به من آب نداد
لبم از زمزمه افتاد به من آب نداد
هر چه گفتم جگرم سوخت به من رحم نکرد
پاسخ این همه فریاد به من آب نداد
دست و پا بسکه زدم خسته و بي حال شدم
رفت هستم همه بر باد به من آب نداد
اب ابم جگر فاطمه را اتش زد
تا شود مادر من شاد به من آب نداد
پیش لب تشنه کسی آب نریزد به زمین
داد از این همه بیداد به من آب نداد
لب خشكيده من ديد وبه حالم خنديد
كف زنان در برم استاد به من اب نداد
گفتم آبم بدهی یا ندهی میمیرم
كربلايي شده بغداد به من آب نداد
نوحه آخر من واعطشا وای حسین
کردم از روضه او یاد به من آب نداد
خیره بر حنجر طفل و گله از حرمله داشت
نشود خانه اش آباد به من آب نداد
دید نامرد سر کوچک طفلم زعطش
بر روی شانه ام افتاد به من آب نداد
بی حیا آخر عمری به چه روزم انداخت
رو زدم بهر تو نوزاد به من آب نداد
ماندم اخر به چه رويي به حرم برگردم
كاش آبي به تو ميداد به من آب نداد
عبدالحسین میرزایی
🍂🍂🍂🍂🍂🌼🍂🍂🍂🍂🍂🍂
﷽؛
#بسیار_ويژه_خواندنی
💕 دستورالعملی برای همراهی اهل بیت علیهماالسلام در دنیا و آخرت
✨ نامه حضرت جواد علیه السلام به اسماعیل بن سهل
🌴🌴🍂🌴🌴🌴🍂🌴🌴🌴🍂
﷽؛
#کرامات_امام_جواد "علیه السلام"
✅ خشك شدن دست نوازنده
📝 محمد بن ریان نقل می كند :
" مامون برای رسیدن به هدفش (بد نام كردن حضرت امام جواد علیه السلام) همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد علیه السلام به كار برد اما هیچ كدام از آنها برای وی سودی نداشت .
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد علیه السلام، صد كنیز زیبا را انتخاب كرد كه هر یك جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند . مامون به كنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند . كنیزكان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نكرد .
در دربار مامون مردی به نام مخارق كه ریشی بلند و صوتی خوش داشت و عود می نواخت وجود داشت . وی به مامون گفت من توان آن را دارم كه نقشه ات را - وادار كردن حضرت به لهو و لعب - عملی سازم .
از این رو در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و شروع به خواندن آواز كرد . كسانی كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند . هنگامی كه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی كرد ، امام جواد علیهالسلام سر مبارك خود را متوجه او كرد و بر وی نهیب زد و فرمود :
"اتق الله یا ذالعثنون "
از خدا بترس ای ریش بلند .
دست مخارق از حركت ایستاد ، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد .
روزی مامون از بلایی كه بر سر مخارق آمده بود از وی سوال كرد . مخارق پاسخ داد چون امام جواد علیهالسلام بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت ".(1)
✅ نقره از برگ زیتون
📝 ابوجعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می كند كه حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم كه بر برگ درخت زیتون دست میزد و آن برگها به برگ نقره تبدیل می شد . من آنها را از حضرت گرفتم ، و با آنها در بازار معامله نمودم . آن برگها نقره خالص بودند و هرگز تغییری نكردند . (2)
✅ طلا شدن خاك
📝 اسماعیل بن عباس هاشمی می گوید :
" در روز عیدی به خدمت حضرت جواد علیه السلام رفتم ، از تنگدستی به آن حضرت شكایت كردم . حضرت سجاده خود را بلند كرد ، از خاك قطعه ای از طلا گرفت . یعنی خاك به بركت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد . آن را به من عطا كرد. من آن را به بازار بردم شانزده مثقال بود ". (3)
✅ جای انگشت بر سنگ
📝 عمر بن یزید می گوید :
" امام محمد تقی علیه السلام را دیدم . به آن حضرت گفتم : یابن رسول الله ، نشانه امامت چیست ؟
حضرت فرمود : امام كسی است كه توان چنین كاری را داشته باشد . دست خود را بر سنگی نهاد و جای انگشتش بر آن ظاهر شد ".
✅ نرم شدن آهن
📝 راوی نقل می كند :
" حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم كه آهن را بدون آن كه در آتش نهد می كشید و سنگ را با خاتم خود نقش می زد ". (4)
#پےنوشت
✨1- الكافی، ج1، ص 494/ اثبات الهداة، ج3، ص332/ مدینة المعاجز، ج 7، ص 303 / حلیة الابرار، ج 4، ص 565/ الوافی، ج3، ص 828 / المناقب، ج 4، ص396 / البحارالانوار، ج50، ص61 .
✨2- دلائل الامامة، ص 398 / موسوعة الامام الجواد علیه السلام، ج 1، ص 228/ اثبات الهداة، ج3، ص 345.
✨3- اثبات الهداة، ج 3، ص 338/ بحارالانوار، ج 50، ص 49/ مدینة المعاجز، ج 7، ص373 / موسوعة الامام الجواد علیه السلام، ج 1،ص 253 .
✨4- مدینة المعاجز، ج7،ص322/ اثبات الهداة، ج3، ص 345/ دلائل الامامة، ص 399/ نوادر المعجزات، ص 181/ موسوعة الامام جواد علیه السلام، ج1،ص 252 .
🍃🍃🌷🍃🍃🍃🌷🍃🍃🍃🌷
﷽؛
#تولد و #امامت حضرت جواد الأئمه علیه السلام
🌧 امام محمد تقی بن موسی الرضا(ع) نهمین پیشوای شیعیان، دهم رجب سال 195 هـ.ق در مدینه متولد و در ماه ذی القعده سال 220 هـ.ق در بغداد مسموم و به شهادت رسید. نام مادر آن حضرت «سبیکه نوبیه»از زنان با فضیلت روزگار است. بعد از اینکه امام رضا(ع) در ماه صفر سال 203 هـ.ق در طوس در سن 55 سالگی به شهادت رسید. امام محمدتقی الجواد، فرزند ایشان در سن هشت سالگی بر مسند امامت و رهبری قرار گرفت.
🌧 امام جواد(ع) در دوران امامت خود با دو تن از خلفای عباسی، مأمون و معتصم معاصر بوده است. مأمون کوشش می کرد با طرح نقشه ها، امام جواد(ع) را به محل حکومت نزدیک کند. او توطئه خود را برای از میان بردن جنبش و حرکت تشیع در چارچوب خلافت عباسیان همچنان ادامه می داد و هدفش از این کار ایجاد فاصله بین امام و پایگاه های مردمی او بود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد آن حضرت درآورد. موقعی که تصمیم به ازدواج دخترش با امام جواد(ع) گرفت، عباسیان برآشفتند، زیرا می ترسیدند پس از مأمون خلافت به خاندان علوی برگردد. ولی آنان مخالفت خود را به گونه ای دیگر اظهار کردند و مطرح نمودند که خلیفه دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که آگاهی و دانش زیادی از دین ندارد. مأمون خود به درستی می دانست که امام جواد(ع) حجت خدا در روی زمین و بهره مند از علم لدنی است و به همه ارزش ها و کمالات انسانی آراسته است و لذا در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد(ع) را به مناظره علمی با بزرگترین دانشمندان آن عصر فراخواند تا بدین وسیله عباسیان را به اشتباهشان آگاه کند .
🎆{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }
🌺أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺
🌷 وقار و متانت امام جواد (علیه السلام)
📝 گويند پس از شهادت امام رضا عليه السلام چون مردم نام مأمون را بر زبان مى آوردند ، او را سرزنش و ملامت مى كردند ، مامون خواست كه خود را از آن جرم و گناه تبرئه كند ، به اين جهت از سفر خراسان به بغداد آمد ، نامه اى براى امام محمّد تقى عليه السلام نوشت و با اكرام و اعزاز او را خواست . امام به بغداد آمد . مأمون پيش از آنكه وى را ببيند ، به شكار رفت .
📝 در بين راه به گروهى از كودكان رسيد كه در ميان راه ايستاده بودند ، امام جواد عليه السلام هم در آنجا ايستاده بود ، چون كودكان كبكبه مأمون را ديدند ، پراكنده شدند ، امام از جايگاه خود حركت نكرد ! با نهايت آرامش و وقار در جاى خود ايستاد تا آنكه مأمون به نزديك او رسيد ، از ديدار كودك در شگفت گشت ، عنان اسب بركشيد ، پرسيد : چرا مانند كودكان ديگر از سر راه دور نشديد و از جاى خود حركتى نكرديد ؟
📝 در پاسخ فرمود : اى خليفه ! راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم ! و جرم و خطايى نداشتم كه از تو بگريزم ! گمان ندارم كه بى جرم كسى را مجازات كنيد .
📝 مأمون از شنيدن اين سخنان بيشتر شگفت زده شد ! ! از ديدار حسن و جمال او مجذوب او شده ، پرسيد : اى كودك ! چه نام دارى ؟ !
📝 حضرت فرمود : محمّد نام دارم ! گفت : پسر كيستى ؟ فرمود : فرزند على بن موسى الرضا عليهما السلام .
📝 مأمون چون نسبش را شنيد ، تعجبش از بين رفت و از شنيدن نام آن امام كه شهيدش كرده بود ، شرمسار گرديد ! درود و رحمت به روان پاك او فرستاد و رفت ! ! چون به صحرا رسيد، نگاهش بر درّاجى افتاد ، بازى از پى او رها كرد ، آن باز مدتى ناپيدا گشت ، چون از هوا برگشت ، ماهى كوچكى كه هنوز زنده بود در منقار داشت .
📝 مأمون از ديدن آن تعجب كرد . ماهى را در كف دست گرفت و بازگشت ، چون به همان جا رسيد كه در هنگام رفتن امام جواد عليه السلام را ديده بود ، باز ديد كه كودكان پراكنده شدند ! ! او از جاى خود حركت نكرد . مأمون گفت : محمّد ، اين چيست كه در دست دارم ؟ !
📝 حضرت از راه الهام فرمود : خداوند دريايى چند آفريد ، ابر از آن درياها بلند مى شود ، ماهيان ريزه با ابرها بالا مى روند، بازهاى شهرياران آنها را شكار مى كنند ! ! شهرياران آن را در كف مى گيرند ، خاندان نبوت را با آن آزمايش مى كنند ! !
📝 مأمون از شنيدن اين سخن تعجبش زيادتر شد و گفت : به راستى تويى فرزند رضا ! از فرزندان آن بزرگوار اين گونه شگفتى ها و اسرار دور نيست » ! !
📎 برگرفته از کتاب توبه آغوش رحمت اثر استاد حسین انصاریان
💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی از قم المقدسه }💎
﷽؛
✅ توصیف #امام_جواد علیهالسلام از زبان مبارک #امام_رضا سلاماللهعلیهما
🌊 خداوند مولودی نصیب من ساخته است که همانند #موسی بن عمران ، شکافندهی دریاهاست .
❇️ و همانند #عیسی بن مریم است که مادرش مقدس است و پاک و مطهر آفریده شده است ...
💞 و حضرت رضا سلاماللهعلیه تمام شب را با طفل در گهواره صحبت میکرد .
📚 بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۵
﷽؛
#کرامات_امام_جواد (ع)
📝 امام جواد (ع) مانند سایر امامان دارای کرامات زیادی بودند که موردی از آنرا ذکر میکنیم :
🌧 محمّد بن اورمه گفت :
" معتصم گروهى از وزیران خود را خواست به آنها دستور داد به دروغ گواهى دهند که محمّد بن على بن موسى (ع) تصمیم قیام دارد بعد حضرت را خواست گفت تصمیم دارى در دولت من قیام کنى . فرمود : به خدا قسم چنین تصمیمى ندارم .
معتصم گفت : فلان کس و فلانى بر کار تو شهادت میدهند آنها را حاضر کردند . گفتند : صحیح است ما این نامهها را از بعضى غلامان تو به دست آوردهایم .
حضرت جواد (ع) در اطاق جلو بود دستهاى خود را بلند کرده گفت : « خدایا ! اگر دروغ میگویند اینها را بگیر » . یک مرتبه دیدم اطاق جلو چنان به حرکت در آمد و هر کدام از ایشان که تصمیم به حرکت کردن میگیرد به زمین میافتد .
معتصم صدا زد یا ابن رسول الله من از حرف خود توبه میکنم از خدا بخواه که اطاق از حرکت بایستد. گفت : « خدایا ! اطاق را آرام فرما تو میدانى ایشان دشمن تو و من هستند » ، اطاق آرام گرفت ".
#مناظرات_علمی_امام_جواد (ع)
" بارزترین نوع تبلیغ امام جواد (ع) مناظراتی است که آنحضرت انجام میداد . مناظرههای آنحضرت که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد ، ایشان را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت ، هدایت حقجویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد . آنحضرت به دو جهت در عرصه مناظرههای علمی گام نهاد :
#نخست ، نیاز شیعیان که با توجه به سنّ کم آنحضرت در پی کشف جایگاه معنویاش بودند و #دوم خواست مأمون و معتصم که اندیشه خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهیهای وی را در سر میپروراندند".
#کیفیت_شهادت_امام_جواد (ع)
📝 درباره اینکه امام جواد (ع) به چه نحوی به شهادت رسیدند ، دیدگاههای مختلفی وجود دارد که در اینجا به یک نمونه اشاره میشود :
" معتصِم خلیفه ستمگر عباسی -برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون- پیوسته نقشههایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (ع) اجرا میکرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست شده بود که امام جواد (ع) را مسموم کند ؛ زیرا معتصم میدانست که ام فضل از آنحضرت منحرف شده و به شدّت علیه امام (ع) موضع گرفته است . بر این اساس ، ام فضل نیز درخواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمّی را در انگور جاسازی کرد و در پیش روی آنحضرت نهاد و همین که امام جواد (ع) از آن انگور خورد ، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد ، حضرت فرمود : « گریهات برای چیست ؟ سوگند به خدا ، خداوند آنچنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبرانپذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد » . بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت .
به هر حال ؛ آنحضرت در شهر بغداد در ماه ذى القعده سال 220 هـ.ق در حالی که بیست و پنج سال از عمر شریفش گذشته بود ، به شهادت رسید و در محلهای از بغداد به نام کاظمین در کنار قبر جدش امام موسى بن جعفر (ع) دفن شد "
🍃{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }🍃
🌷أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷
﷽؛
" هر کس از هوای نفس پیروی کند آرزوی دشمنش را بر آورده کرده است ".
#امام_جواد_علیہ_السلام
مداحی آنلاین - آن بی حیا به دادن زهر اکتفا نکرد - حمید علیمی.mp3
4.91M
🔳 #شهادت_امام_جواد(ع)
🌴آن بی حیا به دادن زهر اکتفا نکرد
🌴تنها به کشتنت دل خود را رضا نکرد
🎤 #حمیدعلیمی
⏯ #واحد
🍃🍃🦋🍃🍃🍃🦋🍃🌿🍃
مداحی آنلاین - بوی خدا رسیده بر مشامم - سیب سرخی.mp3
3.17M
🔳 #شهادت_امام_جواد(ع)
🌴بوی خدا رسیده بر مشامم
🌴پر شده از شراب عشق جانم
🎤 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #واحد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️