#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_امام_موسی_بن_جعفر_الکاظم
شعر شهادت امام موسی کاظم علیه السلام -(با دستهای بسته مناجات می کند)
با دستهای بسته مناجات می کند
یک گوشه ای نشسته مناجات می کند
از زخم تازیانه تنش تیر می کشد
بال و پری که بسته به زنجیر می کشد
ساقش شکسته بال و پرش درد می کند
دیوار زخم زد به سرش درد می کند
خورشید باز در ته گودال رفته است
زهرا که دیده باز هم از حال رفته است
دارند می برند تنش را غلام ها
بر روی تخته پاره چه شد احترام ها
شکر خدا تمام تنش جا به جا نشد
شکر خدا که این کفنش بوریا نشد
شکر خدا که باز تنش زیر پا نرفت
سر نیزه باز در دهنش بی هوا نرفت
شکر خدا که دور و برش ازدحام نیست
يا دختر تو داخل بزم حرام نیست
شاعر: #احمد_شاکری
یازهرا
بریز آب روان اسما، به جسم اطهر زهرا
بشویم یکه وتنها ولی آهسته آهسته
نیه دییردی یواش یواش توک سویی اسماء زهرا یارالیدی
معمولا خانما خانم غسل ویرر علینین آدامی یوخویدی دورت دنه بالاجا بالایدی اولارین دا ایشی دییردی علی کمک ایستدی
اسماء منه کمکلخ ایدرسن؟ زهرایه من غسل ویریم
اثنای غسلدا زهرایه غسل ویریر بیردن الین چکدی کناره گوزی دوشدی بیر یاریا یابن الحسن آناواخاطر عنایت اله بونو حه نی عرض الییم
ئوز ئوزونه دیدی کاش اسماء بوردا اولمییدی من زهرائیلن وداع الییدیم
ایلدی ایلدی یوزون قویدی زهرانین او سولان یوزونه آرام آرام بیر سوز دیدی
زهرا
اسماء دن اوتاندیم یاراوی یوخسا اوپردیم
دئدوم غسلون ویرن وقته من اسماء دل افکاره
ایکی گوشواره سین ساخلا نشانه زینب زاره
کناره زلفوی ووردیم نه گوردوم تکدی گوشواره
دیدیم وای کوچه ده قالدی سینان گوشواره زهرا جان
یازهرا
بریز آب روان اسما، به جسم اطهر زهرا
بشویم یکه وتنها ولی آهسته آهسته
نیه دییردی یواش یواش توک سویی اسماء زهرا یارالیدی
معمولا خانما خانم غسل ویرر علینین آدامی یوخویدی دورت دنه بالاجا بالایدی اولارین دا ایشی دییردی علی کمک ایستدی
اسماء منه کمکلخ ایدرسن؟ زهرایه من غسل ویریم
اثنای غسلدا زهرایه غسل ویریر بیردن الین چکدی کناره گوزی دوشدی بیر یاریا یابن الحسن آناواخاطر عنایت اله بونو حه نی عرض الییم
ئوز ئوزونه دیدی کاش اسماء بوردا اولمییدی من زهرائیلن وداع الییدیم
ایلدی ایلدی یوزون قویدی زهرانین او سولان یوزونه آرام آرام بیر سوز دیدی
زهرا
اسماء دن اوتاندیم یاراوی یوخسا اوپردیم
دئدوم غسلون ویرن وقته من اسماء دل افکاره
ایکی گوشواره سین ساخلا نشانه زینب زاره
کناره زلفوی ووردیم نه گوردوم تکدی گوشواره
دیدیم وای کوچه ده قالدی سینان گوشواره زهرا جان
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
محمد بن اسماعیل علوی می گوید:
امام عسکری (ع) را زمانی در نزد علی بن نارمش که یکی از دشمنان سرسخت آل محمد (ص) بود، زندانی کردند. او مردی زشت خو و بدسیرت [بود] و با خاندان علی (ع) عداوتی دیرینه داشت. از طرف خلیفه به او دستور داده بودند که هر چه می تواند امام (ع) را اذیت کند و بر او سختگیری نماید. اما ابهت، هیبت و جلالت امام (ع) و حالات عرفانی و معنوی آن حضرت چنان آن مرد شقاوت پیشه را متحول کرد- بااینکه حضرت عسکری (ع) بیش از یک روز در زندان او نبود- که صورت خود را به احترام حضرتش بر خاک می نهاد و سر خود را بالا نمی گرفت، و همراهی یک روزه این مرد با پیشوای یازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسکری (ع) را در منظر او نیک ترین مردم قرار داد.»[1]
پی نوشت
[1] كشف الغمه، ج 3، ص 286؛ اصول كافى، باب مولد ابى محمد الحسن بن على عليه السلام، حديث 8
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ تاثیر نماز و دعا در آرامش و صفای روح، ص: 111
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام حسن عسکری(علیه سلام) ,
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی چهارده معصوم علیهم السلام
ایتا
لینک👇
https://eitaa.com/nohevarozechahardahmasomsoghandi
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
زمانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان صالح بن وصیف بسر می برد عباسیون و صالح بن علی و کسانی که از مذهب تشیع منحرف بودند نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن علیه السلام سختگیری کند.
صالح گفت: چه کنم؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتی در حسن بن علی است که این گونه در شما تاثیر گذارده است؟
گفتند: چه می گویی درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را عبادت می کند، نه سخن می گوید و نه به چیزی سر گرم می شود، وقتی به او نگاه می کنیم رگهای گردن ما می لرزد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم.
وقتی این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند ناامید برگشتند.
اصول کافی، باب مولد ابی الحسن بن علی علیه السلام، ح 23.
شهادت امام حسن عسگری علیه السلام تسلیت باد
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان
 نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام حسن عسکری(علیه سلام) ,
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی چهارده معصوم علیهم السلام
ایتا
لینک👇
https://eitaa.com/nohevarozechahardahmasomsoghandi
خانه ی امام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
محتاج نان شبش بود، هر چه میرفت به دربار عباسی و گردنش را کج میکرد جلوی آنها و کمک میخواست، فایده ای نداشت. حق داشتند. همگی مست بودند و غرق خوشگذرانی و مادیات. مشکلات مردم چه ربطی به آنها داشت!؟
ناامید شده بود، نزدیک خانهی امام رسید. در خانهاش را کوبید.
بدون این که چیزی بگوید کیسهی پولی به او داد.
آن وقت بود که فهمید خلافت حق چه کسی است!
برگرفته از کتاب « آفتابِ نيمه شب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب
ولادت امام حسن عسگری علیه السلام مبارک
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
 نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام حسن عسگری(علیه سلام) ,
احوالات حضرت معصومه (س)
گل ای فراقی منه درد بی دوا قارداش
دوشوب نه حالته معصومه گور رضا قارداش
نه مدت اولدی سنون گوزلدیم وطنده یولون
حجازه گلماقووی ایلدیم رجا قارداش
نقدر گون گچوب آیلار دولاندی یتدی ایله
نه بلکه هر گونی بیر ایلدی گوئیا قارداش
بو ایلدی باشه یتیشدی ایکی ایل اولدی تمام
که ایلدیم گجه نی گوندوزی نوا قارداش
گونوز دئدیم بو گجه ماه انوریم گله جاق
جهان تیرم اولور عالم ضیاء قارداش
گجه دیدیم گونوز اولسا گونوم طلوع ایلر
ویرر شعاعی دل زاریمه صفا قارداش
او قدر شام و سحر انتظارووی چکدیم
امیدیم اولدی منیم یاس مطلقا قارداش
هوای طوسیله آخر وطندن آیریلدیم
بو فکریله ایلدیم ترک اقربا قارداش
دیدم بو نئشه ده قوم و قبیله دی ایلدن
منه کفایت ایدر بیر او مه لقا قارداش
خیال وصلیویله من بو چوللره دوشدوم
باشیمدا بیلمدیم اما که وار قضا قارداش
فشار درد فراقونله هم ازل گوندن
مریضیدیم من رنجور و مبتلا قارداش
اوزوم محن زده یول زحمتی خسته بدن
علاوه شغلیمدی دمبدم لقا قارداش
بو شهرده نچه گوندور توقف ایلمه لی
نه گون , گجه گونوزوم تیره بیر مسا قارداش
محالیدور داخی بو یردن ایلیم حرکت
بدندن ایله که مسلوب اولوب قوا قارداش
غم فراقوه بولمم که آغلیوم من یا
بو حال غربتیمه ایلوم آه و وا قارداش
نولوردی که بیر دم ایدیدی دیار طوسه گذر
پیامیمی یتوریدی سنه صبا قارداش
گلنمدیم داخی من سن اوزون یتور باری
چتین دگل سنه ای حجت خدا قارداش
قالوب یولوندا گوزوم حسرتیله جانویرورم
اولم بو حسرتیله اولما سن رضا قارداش
ولیک رسمیدور عالمده جان ویرنده باجی
گرک یانیندا اولا صاحب وفا قارداش
گوزوم یوزینده اگر جانستانه جان ویرسم
کمال لطف اولی چوخ شان پر بها قارداش
بو صون نفسده که وردیم رضا رضا دی منیم
سسیمه ویرمیه سن سس دگل روا قارداش