eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
5.5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
350 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ بسمه تعالی یا صاحب زمان  عج اصل صاحب عزای محرم  شماهستید سینه زنی جدینون عز ا سینده  آغلیار  اوزی  مهدی سینه سین بو ماتمده  داغلیار اوزی مهدی روضه اولسا   هر یرده  باش چکر اورا  مهدی جدینه گوره   بانی هر عزاده اول شهدی مجلس عزا لرده  شیعیانه همر  هدی آغلیار دیر  شیعه  بانی عزا  سن سن وارث حسین آقا حجت خدا سن سن جدینون عزاسینده آغلیار اوزی مهدی سینه سین بو ماتمده داغلیار اوزی مهدی کیم سالا اگر روضه ایلیر دعا  مهدی دادینه یتر ایلر حاجتین روا  مهدی ایلیر طبیبانه  دردینه دوا  مهدی مجلس عزا لرده سینه ور دینن سنده گلمشم اولام  یاور حجت  خداونده جدینون عزاسینده آغلیار اوزی مهدی سینه سین بو ماتمده داغلیار اوزی مهدی حجت  خدا  مهدی  صاحب عزا  مهدی اهل عشقه مجلسده یعنی هم صدا مهدی ایلر اهل هیئتله جدینه نوا  مهدی سینه ور دینَن سنده مجلس عزالرده مجلس عز ا اولسا هر مکاندا هر یرده جدینون عزاسینده آغلیار اوزی مهدی سینه سین بو ماتمده داغلیار اوزی مهدی روضه ده دی   یا مهدی سینیه وران یرده بلکه مجلسه گلدی بزم غم قوران  یرده دم درده بانیلر آیاقا   دوران  یرده سینه ده الی شاید اوردادی او اومولامز اهل دل گوره شاید گورمروک اونی چون بیز جدینون عزا سنده آغلیار اوزی  مهدی سینه سین بو ماتمده داغلیار اوزی مهدی گلسه روضیه مهدی آغلیار دیر عمه داغلارا  دیسون آغلار محنتوی بیرشمَّه جدیمی گلوب گوردون تا که قامت خم له آغلادون دیدون قارداش سبنُوی سوکوب اوخلار قالمیوب بو احواله جنگیده اولوب چوخلار جدینون عزاسینده آغلیار اوزی مهدی سینه سین بو ماتمده داغلیار اوز مهدی نه باشون نه ال لر وار ایلرم فغان قارداش حالتون غم افزادی قلبیم اولدی قان قارداش اوخ ایله سوکوب قلبون قلب اولوب عیان قارداش قلبوه باخان لحظه قلبیمون باشی یاندی گوزیاشیم قانا دوندی قلب اووی الولاندی جدینون عزاسینده آغلیار اوزی مهدی سینه سین بو ماتمده داغیار اوزی مهدی ای فدای دین قارداش حالتون غم افزادی زار ودل غمین  قارداش حالتون غم افزادی وای منه حسین قارداش حالتون غم افزادی هرنه قدری عمر ایتسم آغلارام سنه قارداش یعنی من هارا گیتسم  آغلارام سنه قارداش جدینون عزاسینده آغلیار اوزی مهدی سینه سین بو ماتمده داغلیار اوزی مهدی (نوری)صاحب عصره ایت گیلن توسل سن لطفیله ایدر آسان  گر دچار مشگول سن یار شیعه دور مهدی لحظه ده لحظه ده بیل سن ال لرون توتا هر آن جدینه دینن نوحه مشگولون ایدر آسان جدینه دینن نوحه جدینون عزاسینده آغلیا ر اوزی مهدی سینه سین بو ما تمده داغلیار اوز ی مهدی علیرضا نوری اللهم عجل لولیک لفرج اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اکنون وقت دعاست وقت شکر از کرم و لطف خداست  وقت عاشق شدن و مهر و صفاست وقت امید بر قلم عفو خداست 🌸 طاعات وعبادات قبول 🌸  التماس دعای خیر و فرج
🦋🦋🤍🦋🦋 🍃 🍁آیت الله بهاءالدینۍ(ره): اجـمـــــالاً ســــازنده است. اگر نماز قبول شود انسان را از صفــــــات حیـــــوانیت تطهیــــــر و پاڪش ڪــرده است.
هدایت شده از اشعار واحادیث امام زمان عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقا💚🙏 این جمعه خدا را به اشک چشم های مهربان تو در عزای بابایت حسین🖤 قسم می دهیم🙏 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🙏 🌼🍃
امام حسين (ع) فرمود: مَنْ زَارَنِى بَعْدَ مَوْتِى زُرْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ إِلا فِى النّارِ لاَخْرَجْتُهُ. هركه مرا پس از مرگم، زيارت كند، روز قيامت زيارتش مى‏ كنم و اگر در آتش هم باشد، او را بيرون مى‏ آورم. المنتخب للطريحى، ص69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید الشهداء علیه السلام شماره: 4️⃣ اگر میدانستند .. 🔷 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَال‏: ... لَوْ يَعْلَمُونَ‏ مَا فِي‏ زِيَارَتِهِ‏ مِنَ‏ الْخَيْرِ وَ يَعْلَمُ ذَلِكَ النَّاسُ لَاقْتَتَلُوا عَلَى زِيَارَتِهِ بِالسُّيُوفِ وَ لَبَاعُوا أَمْوَالَهُمْ فِي إِتْيَانِهِ ... 🔷 ... اگر مردم به خير و بركتى كه در زيارت حسین بن علی عليهما السلام است، آگاهی داشتند، جهت نایل شدن به این زیارت، قطعاً با شمشير می جنگیدند و اموال خود را فروخته و به زيارت آن حضرت می رفتند ... 🔸كامل الزيارات باب 27، خديث 16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ ذبح یک گوسفند را دیدم به لب خویش مُشت کوبیدم ... در نقلی آمده است: روزی امام زین العابدین علیه‌السلام از بازار مدینه عبور می‌کرد، دید قَصّابی گوسفندی را می‌کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. إمام علیه‌السلام به او فرمودند: آیا این گوسفند را آب داده‌ای. قصاب گفت: ما قَصّاب‌ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی‌کنیم. 🩸امام سجاد علیه‌السلام گریه کرد و فرمود: و اَلهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاةُ لا تُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تَذبَحُ عَطشانا. ▪️ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا «صلّی الله علیه و آله و سلّم» بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند. 📚مأساة الحسین علیه‌السلام ص‌۱۵۳ 📚زندگانی امام سجاد علیه‌السلام، اشتهاردی ص۵۷.
◼️ وقتی که امام زين العابدين علیه‌السلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری می‌شود... در روایتی نقل شده است: روزی خوراک و نوشیدنی نزد امام سجاد «صلوات الله علیه» نهادند، گرسنگی و تشنگی پدرش امام حسین علیه‌السلام در صحرای کربلا به یادش آمد و اشک گلویش را بست و سخت گریست تا جامه هایش از گریه و اشک بر پدرش خیس شد. دستور داد تا خوراک را از نزد او ببرند. 🩸 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به إمام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ گفت: خوابی دیدم. فرمودند: چه خوابی دیدی؟ 🩸آن مرد یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه!… می‌گفتند. 🩸در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در سینه بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: «واحسناه! واحسیناه!…» 🩸مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. گفت:کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🩸آن زنان وکودکان را بی فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🩸ترسا(آن مرد یهودی) گفت: ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🩸من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می زند: «واولداه! واحبیب قلباه!…». 🩸ای آقا! چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند…ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ ای اباعبدالله! چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول خدا! 🩸راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء ▪️امام سجاد علیه السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی هوش شد. 📚دارالسلام،محدث نوری، ج٢ ص١٧٠
🌴خاطرات کربلا🌴 🕋 قسمت سی دوم (از مدینه تا مکه) 🕌نامه كوفيان به امام حسین علیه السلام و دعوت او به قيام‏ 📙تاريخ الطبرى - به نقل از محمّد بن بِشْر هَمْدانى - : شيعيان در منزل سليمان بن صُرَد گرد آمدند. از هلاكت معاويه سخن گفتيم و خداوند را بر آن حمد نموديم. سليمان بن صُرَد به ما گفت: به راستى كه معاويه به هلاكت رسيد و حسين عليه السلام از بيعت با آنان خوددارى كرده است و به سمت مكّه ره‏سپار شده است. شما شيعيان او و شيعيان پدر او هستيد. اگر در خود مى ‏بينيد كه او را يارى دهيد و با دشمنانش نبرد كنيد، برايش نامه بنويسيد و اگر بيم داريد كه سست و پراكنده شويد، او را نسبت به خود اميدوار مسازيد. گفتند: هرگز ؛ بلكه با دشمنانش نبرد مى‏ كنيم و جان خود را در راهش فدا مى‏ كنيم. گفت: پس برايش نامه بنويسيد. آن گاه اين‏چنين نامه نوشتند: «به نام خداوند بخشنده مهربان به حسين بن على از: سليمان بن صُرَد، مُسَيَّب بن نَجَبه، رِفاعة بن شدّاد، حبيب بن مظاهر و شيعيان او از مؤمنان و مسلمانان كوفه. درود بر شما ! به راستى كه ما خداوند يگانه را حمد مى‏ گوييم. امّا بعد ستايش خدايى را كه دشمن جبّار و سركش تو را در هم شكست ؛ دشمنى كه در بدى كردن بر اين امّت شتاب كرد و زمام امور را به زور به دست گرفت، ثروت‏هاى عمومى را غصب كرد و بدون رضايت امّت. بر آنان حكومت نمود. آن گاه بهترين‏هاى امّت را به شهادت رسانيد و اشرار را رها كرد و ثروت الهى را ميان ثروتمندان و زورمداران قسمت كرد. از رحمت خدا دور باد چنان كه ثمود دور شدند ! اينك ما پيشوايى نداريم، به سوى ما روى آور اميد است كه خداوند ما را به واسطه شما بر محور حقيقت گرد آورد. نعمان بن بشير در قصرِ حكومتى است ؛ ولى ما در نماز جمعه و مراسم عيد او حاضر نمى‏ شويم، اگر به ما خبر رسد كه شما به سمت ما مى ‏آييد. او را از قصر بيرون مى ‏كنيم تا به خواست خدا به شام برود. درود و سلام خدا بر شما باد!». آن گاه نامه را با عبد اللَّه بن سَبعِ هَمْدانى و عبد اللَّه بن وال روانه كرديم و به آنان دستور داديم با سرعت حركت كنند. آن دو از كوفه حركت كردند و با شتاب، راه پيمودند تا خود را دهم ماه رمضان در مكّه به حسين عليه السلام رساندند. پس از آن دو روز صبر كرديم، سپس قيس بن مُسهِر صيداوى، عبد الرحمان بن عبد اللَّه بن كَدِنِ اَرحَبى و عُمارَة بن عُبَيد سَلولى را به سوى وى روانه ساختيم و آنان با خود پنجاه و سه نامه از جانب يك نفر، يا دو نفر يا چهار نفر بُردند. دو روز ديگر، صبر كرديم. آن گاه هانى بن هانىِ سَبيعى و سعيد بن عبد اللَّه حَنَفى را فرستاديم و اين نامه را همراهشان كرديم: «به نام خداوند بخشنده مهربان به حسين بن على از طرف شيعيانش از مؤمنان و مسلمانان امّا بعد به سوى ما بشتاب به راستى كه مردم انتظار شما را مى ‏كشند و نظرى به غير شما ندارند. پس بشتاب بشتاب درود بر شما!». همچنين شَبَث بن رِبعى، حَجّار بن اَبجَر، يزيد بن حارث بن يزيد بن رُوَيم، عَزْرَة بن قيس، عمرو بن حَجّاج زُبَيدى و محمّد بن عُمَير تميمى اين نامه را نوشتند: «امّا بعد آستانه شهر سرسبز است و ميوه‏ ها رسيده و آب‏ها فراوان اند.(جمله‏ ها كنايه از اعلام آمادگى كامل شهر كوفه براى پذيرش امام عليه السلام اند.) پس هر گاه اراده كردى بر لشكرى آماده فرود آى درود بر شما!». نامه‏ هاى بسيارى نزد ايشان جمع شد. پس نامه ‏ها را خواند و از پيك‏ها در باره مردم پرسش كرد. 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۲ الإرشاد: ج ۲ ص ۳۵ ادامه دارد