🍃یا_فاطمه_زهرا_س در ماتم فراق پدر گریه میکنم همراه شمس و نجم و قمرگریه میکنم شب ها و روزها زغمش مویه میکنم تا آخرین  توان بصر گریه میکنم 🍁شهادت_نبی_رحمت_تسلیت_باد السلام_علیک_یا_رسول_الله_ص 🥀آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج

از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم... 🍃قسمت_ابتدایی 🏴روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید رضا نریمانی خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ *یه کم امروز ناز کن...خستگیتُ بگو به آقا...آقا دو ماهه دیگه*… خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟ *دقیقا حس الان من و تو مثل حسیِّ که چندروزی کربلا بودی،حرم بودی...میخوای برگردی...تو مسیر هی پشت سرت رو نگاه میکنی....برمیگردی...سلام میدی...دوباره یه تیکه راه میری....آقا دارم میرما...* خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟ این دو ماه از کف من رفت و نکردم کاری وای از غفلت بسیار چه باید بکنم؟ اهلِ دل با تو شبِ خویش سحر می کردند منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم؟ امروز بیا یه خودی به ما نشون بده....مُردیم...ندیدیمت آقاجان...امروز اگه میای دست مادرتم بگیر بیار....بی بی سفره رو جمع کنه....دیدی؟ وقتی میری خونه مادرت،نمیگذاره دست به سیاه و سفید بزنی...میگه اومدی خونه ی من دیگه...خودش سفره پهن میکنه...غذا میاره...خودش جمع میکنه...* با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم چشم من بود به اغیار، چه باید بکنم؟ *امروز بیا تو یه راهی پیشِ پایِ من بذار...* هر چه گفتی تو به من گوش ندادم، الحق شدم امروز گنهکار چه باید بکنم؟ مثل هر بار زدم زیرِ قرارم با تو تو بگو،تو آقا که من این بار چه باید بکنم؟ نروم کرب و بلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟ *السلام علیک یا اباعبدالله...به همین راحتی میری کربلا...* در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی کم نیستند درصحنت،نفس هایِ مسیحایی هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی *اصلا جایی رو بلد نیستم برم....دلم می گیره بلیط می گیرم میرم مشهد...تو رو خدا ما رو تحویل بگیر امروز...."و تَصَدَّق علینا..." از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی از آب سقاخانه هر کس خورده می فهمد زمزم ندارد این چنین آبِ گوارایی وقتی که نام مادرت را میبرد زائر در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی! *به خدا همین جوره....نام بی بی رو تو حرم می بری،به هم میریزه....* {می روم مشهد،خیابان ها شلوغ می روم در قم،شبستان ها شلوغ کربلا هم کل ایوان ها شلوغ هیچ کس مثل تو بی زوار نیست *یا امام حسن!...*} وقتی که نام مادرت را میبرد زائر در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی! وقتی برای دستگیری می رسی از راه صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی *اونجا که میاد تازه روضه شروع میشه....همه جا روضه....حتی قیامت هم روضه....فلذا حتی انبیا هم سرهاشون رو پایین میندازن...."غُضّوا ابصارکم..."هیچ کس نباید ببینه...*

حاجات سائل را نگفته می دهی... 🍁قسمت_دوم 🏴روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید رضا نریمانی یهو می بینی امام حسن افسار یه مرکب رو گرفته... رو این مرکب بی بی نشسته...تو یه روایتی دیدم بی بی به امام حسن میفرماید:حسن جان! اون کسی که اونجا ایستاده سر در بدن نداره کیه؟! امام حسن جواب میده:"هذا حُسَینُک مُرَمّلٌ بِالدِّماء"...حسین...* حاجات سائل را نگفته می دهی،یعنی در دست و دلبازی نداری هیچ همتایی چشم انتظارت می نشیند در صف محشر بی شک به دیدارِ منِ سرمست می آیی ابا صلت میگه: آقا بهم فرمود:اباصلت میرم و برمیگردم...اگه دیدی عبا به سر کشیدمُ دارم برمیگردم،بدون که بی آقا شدی....اباصلتِ...یه خادمِ...میگه صدبار مُردم و زنده شدم....شما می فهمید من چی میگم...هیچ نسبتی هم نداره...یه خادمِ...چی شده تو این کوچه ها که اینقدر خاطره ی بد داریم....یهو دید از دور آقا هی زمین میشینه...پا میشه.... اباصلت! بهت سخت گذشت؟! کجا بودی ببینی دستای علی رو بستن....زنش جلوش هی زمین میخورد...زود پا میشد...دوباره زمین میخورد...هی میزدنش.... شماها خیلی هاتون متأهلید...حرف من رو خوب میفهمید....زن ها که دیگه باید غش کنند با این حرف....زن باردار باشه... میخوای مسافرت بری...جایی بری...میگی نمی برمش...اذیت میشه...یه جایی هم میخوای بری؛از قبل میگی یه جایی رو آماده کنی...زنم نمیتونه....پا به ماهه....همچی که رفت پشت در....دستاشو حائلِ خودش و محسن کرد...فضه بیا....فضه بیا.....

|⇦• حاجات سائل را نگفته می دهی... 🍁قسمت_دوم 🏴روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید رضا نریمانی•✾•

🍂سبک: تک زمینه 🎤مداح: سید_مجید_بنی_فاطمه 🏴 شهادت_پیامبر رحلت_پیامبر رسید از راه لحظه تلخ جدایی امون از این همه ظلم و بی وفایی کنار بستر تو روضه و آه بدرقت یکی یکی اشک های ماهه نگاه دختر تو خیره به آسمونه دستات تو دست زهراست ولی چه نیمه جونه از اشک زهرا و علی دلش گرفته آسمون فاطمه میگه با نگاش اگه میشه یه کم بمون یا رحمت اللعالمین...... حسن و حسین و زینب بی قرارن روی دیوار غریبی سر میزارن شبِ رفتن پیمبر شبِ دردِ چون دیگه از این سفر بر نمی گردِ امون از این مصیبت، عزا به پا شد امشب برا پدر بزرگش زبون گرفته زینب بی تو عذاب زندگی، مرو عزیز مادرم از داغ رفتنت ببین خونِ دوتا چشم ترم یا رحمت اللعالمین...... بعد رفتنت وفا نکرد مدینه مجتبی دید مادرش روی زمینه همه جا تیره و تار شد با یه سیلی دخترت نفس زنان با روی نیلی مسیر خونه گم شد حسن تنش می لرزید به اشک چشم زهرا یه بی حیا می خندید اینا همه اش بهونه بود فاطمه دلتنگ شده بود بعد سه ماه پیش چشات رسید با صورت کبود وای مادرم، وای مادرم...

🔳 شهادت_حضرت_پیامبر(ص) 🌴رسید از راه لحظه ی تلخ جدایی 🌴امان از این همه ظلم و بی وفایی 🎤 سید_مجید_بنی_فاطمه 🍁زمینه

🍂خاتم مرسل ویروب جان انبیا قان آغلوری در شهادت حضرت خاتم الانبیا (ص) . مرحوم فیروز جوانشیر . خاتم مرسل ویروب جان انبیا قان آغلوری فاطمه گلموش نوایه پور عمران آغلوری . . عالمی ترک ایلیوبدور رحمةً للعالمین تاجینی باشدان گوتوردی حضرت روح الامین بزم غم جنتده برپا ایلیوبدور مرسلین ناله یر اهلى ایدور افلاکیان قان آغلوری . . ماتمه بو غمده باتدی عرش و فرش و نه قباب تا ایدوب رحلت جهاندان حضرت ختمی مآب اهل اسلامه اولوب بو ضایعه عمده مصاب محفل غمده پریشان هر مسلمان آغلوری . . بو شهین بیر حالیده بر پا اولوبدور ماتمی صیت ارشادی اونون دوتموشدی یکسر عالمی اهتزاز ایلردی چوخ یرده مقدّس پرچمی ناشره منشور اولان احکام قرآن آغلوری . . عالمی دوتموشدی ابر ظلمت جهل و ستم بیر قیام ایتدی او گونده بو خدیو محتشم عالمه توحیدیله ویردی شرف میر امم بو سببدندور غمینده کون و امکان آغلوری . . منجی انسان اولوب اسلامیله بو شهریار ویردی اسلام اهلینه چوخ آبرو و اعتبار رحلتی اولدی سبب انسانلار اولسون داغدار ایمدیده هجرینده هر فهمیده انسان آغلوری . . جان ویرنده راحتیدی خسرو گردون سریر مؤمنینه انتخاب ایتمیشدی بیر عالی امیر بیر امیری که ایدوبدور منتخب حی قدیر ناصبه منصوب اولان میر امیران آغلوری . . امتی اوندان عجب تقدیر خدمت ایتدیلر جانشین مصطفادن نه حمایت ایتدیلر نعشینی دفن ائتمه میش تقسیم قدرت ایتدیلر حال محکومه ویریلمیش حکم و فرمان آغلوری . . بیر سقیفه آدلی یرده جمع اولوب بیر نچه فرد صاحب امریله اوردان باشلانوب اصل نبرد بیر نبردیکه اولوبدور سینۀ زهراده درد و ایله بیر در ده او سینه ایمدیده قان آغلوری . . تفرقه سالدى سقیفه ماجراسی عالمه باتدی پیغمیر اوزی بو ماجراده ماتمه باشلانوب باب امامتده او گون که همهمه باخمیوبلر ایوده اطفالی پریشان آغلوری . . اود ویروبلار باب رحمت یاندی اولدی شعله ور سینه سین زهرا او سوزان بابه ایتمیشدی سپر قویدی زهرا سینه سینده اود فشار در اثر ایمدیده اول محنته سلطان دوران آغلوری . . منده یوخ طاقت دیم بو ماجرانی برملا بو قدر وار شدّت غمدن دُر کنز حیا سسلدی گل فضه آز قالدی گل عمروم سولا حالیمه گل گور نجه قان سرو و بستان آغلوری . . دامن زهرایه خادم چنگ ویر هر صبح و شام عجزیله عرض ایت ایا خاتون گردون احتشام خوف محشر ایلیوب بو روسیاهی تلخکام یوخسا بی علت دگل هر لحظه هر آن آغلوری .

🥀کفن ائدوبدی خلاصه شه زمن حسنی شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام . مرحوم حاج عبداله رضایی (غمکش) . کفن ائدوبدی خلاصه شه زمن حسنی غرض او طایفه دن اوخشادی گلن حسنی . باجیسی زینب کبرا جهانی آغلاتدی گورونده تا اولوب اوندا خون کفن حسنی . جنازه سین یولا سالدی او باغریقان باجیلار گوروبدی چوخ او جلایله گلوب گئدن حسنی . نشانه ائتدی او دست کمانیلر بیر بیر نه حاله سالدی اودم قوم اهرمن حسنی . دئیوبله قان توکروک تپراقا بو مأواده اگر چه روضه طاهاده دفن ائدن حسنی . امام حسین بویوردی حسن وصیّت ائدوب مباد جنگ ایلیم قیترون علن، حسنی . بقیعه دفن ایلیون قان توکولمه سین باری زیارت ایلیه باری گلوب گئدن حسنی .

🍁بی کسم غریبم باغری قان الهی شهادت حضرت امام رضا(ع) زبانحال آن حضرت . 🍂سبک_دولدوروب_جهانی … مشابه . . مرحوم صحاف تبریزی – بی کسم غریبم باغری قان الهی درد غربتیله ناتوان الهی یوخ یانیمدامعصومه آغلاسون بو مسمومه بس منه کیم آغلار کیم گوزیمی باغلار . . سالدی زهر کینه قلبمه شراره یاندی دل دوداقیم اولدی پاره پاره دردیمه ئولومدن یوخدی اوزگه چاره وار یری سرشگیم اولسا قان الهی . . ظلم الیله مأمون باغریمی ائدوب قان قلبیمه سالوب اود ای خدای سبحان عترتیم وطنده قالدی دیده گریان گوزلری یولومدا ناگران الهی . . نه باجیم یانیمدا وار نه مهربانیم جان وئرنده اولسون باری همزبانیم آخرین دمیمدور گلمدی جوانیم بوغریبه اولسون همزبان الهی . . من اوزون بلورسن وار خدا نه حالیم بی سبب عذاره آخماز اشک آلیم وار یانان اورکده چوخ غم و ملالیم درد غربتیمدن الأمان الهی . . کسمیشم علاقه ظلمله وطندن کسمیوب علاقه درد و غصه مندن ائتموم شکایت کثرت محندن وار نه قدری آخر جاندا جان الهی . . گرچه من غریبم بیکسم دل افکار نه انیس و مونس وار نه بیرهوادار جان وئرنده اولسون بوغریبه غمخوار حالیمه اورکدن بیر یانان الهی . . اولدی بلّم آخر مدفنیم خراسان قبریم أوسته هر کیم گلسه دیده گریان سسلر ای بویرده زهریله وئرن جان نار غمله دلدن اودلانان الهی . . اوندا که آلولّار قبریمون کنارین اشکیله سیله لّر قبریمون غبارین آرزو ائده للر جدّیمون مزارین صدق نیّتیله شیعیان الهی . . جان وئرنده جدّیم دشت کربلاده سینه سنده حددن یاره سی زیاده دمبدم گلنده دلدن آه و داده آرتیروردی ظلمین کوفیان الهی . . ال تاپوب او لشگر تشنه شهریاره وردیلار او قدری یاره أوسته یاره نازنین وجودی اولدی پاره پاره چشمه چشمه اولدی قان روان الهی . . سوزش عطشدن سلب أولوب قواسی تار اولوب گوزینده کربلا فضاسی باش آچوبدی گل تک نیزه اوخ یاراسی اولدی صحن جسمی گلستان الهی . . بیکس اهل بیتی گلدی قتلگاهه عمّه مون اوجالدی آهی مهر و ماهه حسرتیله باخدی بیر او پادشاهه گوردی زخم جسمه یوخدی سان الهی . . الده قاتلی زلفی دلدن ائتدی ناله ناله سی اوجالدی عرش ذوالجلاله عرض ایدوب بوچولده گورسالوب نه حاله سوگلی حسینون شامیان الهی . . بش نفر محبّ خاندان عصمت دم ویروب صحافه بو شب ولادت لطف ایله بو جمعه سنده بیر زیارت یولّانا او قبره کاروان الهی

🥀می سوخت از شرارِ جفا، حنجرت حسن شهادت امام حسن (ع) حاج محمود ژولیده . می سوخت از شرارِ جفا، حنجرت حسن میدید دست و پا زدنت، همسرت حسن . زهری که بارها به گلوی تو ریخته می ریخت از لب و جگر و حنجرت حسن . شد شعله ور به جسمِ تو، یک عمر خونِ دل آتش گرفته بود همه پیکرت حسن . گفتی به قاتلت که از این شهر دور شو! دادی امان به قاتلِ عصیانگرت حسن با لَخته لَختۀ جگرت در میانِ طشت آتش زدی به زندگیِ خواهرت حسن . چشم حسین، چون به جگر پاره ها فتاد گفت ای برادرت بفدای سرت حسن . این پاره پاره های جگر، داغِ مادر است آنچه به کوچه، دیده دو چشمِ ترت حسن سیلیِ ثانی و خَمِ دیوار یکطرف وای از زمین فتادنِ او در برت حسن عمری برای چادرِ خاکی گریستی ای صبح و شام، گریه کنِ مادرت حسن . با کس نگفتی از غمِ مادر، بجای خود ماندی غریب در وسطِ لشگرت حسن . یک دوست هم برای تو باقی نمانده بود ای پُر ز دشمنان، همه دور و برت حسن با اینهمه، برای حسین اشک ریختی قاسم به کربلاست پیام آورت حسن