‍ 🥀 شهادت امام حسن مجتبی علیه السّلام🥀 🎶سبک : شدخزان،گلشن آشنایی 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 گل باجی یاندیم تئز گل اودلاندیم جیگریم دوغراندی،یاندیم یاندیم گل ای اولان دردوغربتیمه ناظر اللریوه قربان،طشتی ائله حاضر گل یاجی خون جگرله بویاندیم سو آدی زهر جفائیله یاندیم یاندیم یاندیم دنیا ازلدن غم وئردی منه وای ننه وای ننه ایوای ننه سسله آنام گلسین،دردیمه آغلاسین گوزلریمی کوچه،ظلمینه باغلاسین سویله آنا گل اوزون حسن ئولدی کوچه ده ظلمی اول گورن ئولدی ئولدی ئولدی 🌴 یاندیم اودلاندیم دیلده بو سوزه محرمیم اولدی اوخ دگدی گوزه یاخدیم اورک قانین،آهیله یوزومه قتلگه اولدی باخ،اوز ائویم اوزومه دوشدی بلالی باشیم بو بلایه اوخشادی غم،غم کربوبلایه کربوبلایه 🌴 بیر گون اولار زینب قلبون یانار کربلایه قافله ون یوللانار اوندا که غم جانه،گلدی گران زینب اوندا که اولدی دل،ظلمیله قان زینب سال منی یادیوه سینه وی داغلا بیر عوضیمندن حسینیمه آغلا آغلا ،آغلا « هاتف » بو غم ده زینب قوجالدی اهل بیتین عشقیله اوجالدی ائیله کرم سنده،دوت الینی زینب قویما فراق ائتسین،قان دلینی زینب اولموش حسین آدی دائمی مشقی کربوبلادی فقط اونون عشقی ای بال و پریم زینب نور بصریم زینب بیر طشت ائله آماده یاندی جیگریم زینب جان غصّه چکن قارداش مظلومِ وطن قارداش ائدی سنی کیم مسموم ایوای حسن قارداش باجی اورگیم یاندی بیر پارچا دوداخ گاندی دور یاتما گوزوم قربان گَل موسم هجراندی یورما اوزووی قارداش ده هر سوزوی قارداش صبر ائیله حسین گلسین یومّا گوزوی قارداش سیل گوز یاشین آی باجی گور قارداشین آی باجی تابوتوما اُخ دَیسه آچما باشین آی باجی ای وای نه ددین قارداش آخ زینب ئولیدی کاش ﷽🍁 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨💫

🏴علت ترس از مرگ ✍مردى ازامام حسن عليه السلام پرسيد: چرا سفر مرگ براى ما ناخوشایند است و از او استقبال نمى کنيم؟! حضرت فرمودند: شما خانه آخرت را خراب کرده اید و خانه دنیا را آباد، طبیعى است که انتقال از اقامتگاه آباد به جایگاه خراب براى شما ناخوشایند است 📚 بحارالانوار، ج۴۴، ص١١٠

🍁به انبیای سلف باده گر ز خون دادند🍁 در شهادت حضرت خاتم الانبیا (ص) . . مرحوم ناصر اردبیلی . به انبیای سلف باده گر ز خون دادند هزار جام به ختم رسل فزون دادند . چه غم فزونتر از این میشود که جمع جهول بعقل کل نبی نسبت جنون دادند . بحیرتم که چرا صاحبان قدرت را به پنجۀ ستم سفلگان زبون دادند . زمانه داشت اگر بادۀ طرب درجام چرا به آل عبا جام را نگون دادند . دمی ز شعبدۀ کج روان نیاسودند براه راست کسانرا که رهنمون دادند . .

⚫️۲ روز مانده تا شهادت امام هشتم لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده

🍁چشمای مرتضی ابر بهاره 🍁ازچشم فاطمه لاله میباره حاج ،#محمود کریمی 🥀رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله🥀

🍂چشم بی رمق واکن پدر جان 🍂غم مارا تماشا کن پدر جان حاج #محمود کریمی 🏴رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله🏴

🎼 واحد | یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی 🎙 کربلایی حمید علیمی 🏴 ویژه شهادت_پیامبر_اکرم‌(ص)

🍃در حریم قدسی ات بال مناجاتی بده صابرخراسانی 🍁یا_امام_رضا

﷽؛ 🔆 السلام علیک ایها الامام الرئوف ! 🕌 این را می گویم که هر وقت رفتید حرم علی_بن_موسی_الرضا علیه السلام درک کنید که کجا هستید . 🕋 حج خانۀ خدا چقدر عظمت دارد ؟ 👤 یک نفر بار سفر بست که بیاید به حج ، اما نرسید ؛ بعد که به محضر رسول_خدا صلی الله علیه وآله مشرف شد حسرت خورد بر فوت حج . 🗣 پرسید : یا رسول الله ! چه کنم این حجی که از دست من رفته ، تدارک شود ؟ ⛰ رسول خدا صلی الله علیه وآله اشاره کرد به کوه ابو قبیس ؛ ❤️ فرمود : اگراین کوه طلا شود و آن طلا را در راه خدا انفاق کنی ، جای یک حج را نمی‌گیرد ! 🕋 حج بیت الله این است ؛ آن خانه‌ای که قبلۀ همۀ مسلیمن عالم است : ﴿ قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها ﴾ 🎆 آنچه محیر العقول است این است : 👤 احمد بن ابی نصر بزنطی نقل می‌کند : " اگر کسی هزار سال زنده باشد و هر سال به حج خانه‌ی خدا برود ، یک زیارت قبر علی بن موسی علیهماالسلام برابر با هزار_سال و هزار_حج بیت الله است ! ⚠️ این است که نه کسی شناخت او را ، نه مجاور و نه زائر درک می‌کند به زیارت چه کسی آمده ... 🍂امام_هشتم علیه‌السلام معرفتش فوق تصور و ادارک من و تو است ! پےنوشت ۱. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۲. #حضرت_آیت_الله_وحید_خراسانی

🥀•آهسته می‌آمد ولی .. 🏴روضه و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام به امید شفایِ همۀ مریضان علی الخصوص بیمارانِ درگیر با ویروس_کرونا به نفس کربلایی سید رضا نریمانی آهسته می‌آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی بر جگر بود زیر سر مهمانی اجباری‌اش بود وقتی که می‌آمد عبایش روی سر بود از بس میان کوچه‌ها افتاد بر خاک روی لباسش ردِ پایِ هر گذر بود *اجازه بدید راحت بگم .. یه وقتی یه مرد زمین می افته اما مادمون همچین که افتاد .. با دست دنبالِ حسن می گشت ..* با آه می‌افتاد و بر می‌خواست اما آهش زمانِ راه رفتن بیشتر بود وقتی عصای پیری آدم نباشد باید به زیر منت دیوار و در بود آری شبیه قصۀ آن کوچۀ تنگ فرسنگ‌ها انگار خانه دورتر بود بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجره رد و پاهایِ جگر بود سختی کشید اما چقدر آرام جان داد آخر سرش بر رو پاهای پسر بود باید که اهل کشف باشی بین روضه باید میانِ روضه‌ها اهل نظر بود وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا رویِ زخم سینه‌اش پر دردسر بود *تا چشما رو باز کرد دید والشمرُ جالسٌ ..* وای از دمی که رفت بالا خنجرِ کُند وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود شاعر :‌ موسی_علیمرادی همچین که امام رضا (ع) میخواست راه بیفته همۀ مردم هلهله میکردن شادی میکردن؛ چه‌خبره! امام رضا اومده.. گفتن آقا میشه ازتون یه درخواستی بکنیم حالا که دارید میرید یه حرفی ، یه روایتی ، یه کلامی. که آقا اون حرف معروف رو فرمودن: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی ..» وقتی امام رضا میخواست این روایت رو بگه ، یه نفر داد زد گفت ساکت باشید؛ پسر فاطمه میخواد حرف بزنه. همۀ جمعیت ساکت شدن .. یه آقایی هم من سراغ دارم .. پسرِ فاطمه بود؛ اما اونجا نذاشتن حرف بزنه؛ کف زدن ، هلهله کردن .. هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند روی دستم گل بی برگ و برم را کشتند حرمله خیر نبینی ، گل من نورس بود کشتنش تیر نمیخواست ، نسیمی بس بود