🍃سلام بر شاه خراسان🍃
غریبان را نوازش می کنی یار
حکیمی و دوای درد بیمار
به پیشت آمدم تا جان بگیرم
برات از دست یک سلطان بگیرم
به هر صحن و رواقی ره سپارم
خزان شد طاقتم ، هستی بهارم
به صحن انقلاب و دربِ فولاد
نشستم تا شوَم از بند آزاد
نظرکن التماس این گدا را
بجوشان چشمه ی اسمال طلا را
صدا و صوت نقّاره شنیدم
به سمت صحن جمهوری دویدم
به باب العلم و هم باب الولایه
به سقاخانه ی باب الشهاده
رسیدم صحن قدس و صحنِ کوثر
سلامی بر رئوف و هشتم اختر
هم از صحنِ هدایت هم غدیرت
دل هر عاشقی گشته اسیرت
به صحن جامع و صحن خمینی
به دل دارم نوا و شور و شینی
بده اذن دُخول و حلقه بر گوش
دلم را کن خریداری و بفروش
کبوتر هستم و بالم شکسته
غبار خستگی بر آن نشسته
نگاهی کن زِ لطف و مهربانی
مرا از درگهت جانا مرانی
تویی شمس الشُّموس و نورِ مطلق
گلستانِ خراسان ، عطرِ زنبق
تو باب الحاجتی و عرض دارم
دلی پر از گناهِ هرز دارم
رضا جان صحن ها با ذکرو یادت
قسم دادم تو را جان جوادت
بلا و هر مصیبت دور گردان
شبیه سابق آیم تا خراسان
دعاکن تا که شام ِ غیبت یار
شود کوته ، در این آشفته بازار
🍃🌷نجوای غریب
۱۳۹۹/۷/۲۴
🍃 هدیه به محضر نورانی آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام .
🍃🍁🍃ز دامان تو کوتاه است اگر دست تمنایم
.
مرحوم عابد تبریزی
.
ز دامان تو کوتاه است اگر دست تمنایم
به عکس عارضت در لوح دل محو تماشایم
.
فروغ ماه می دانم که ساید چهره بر پایت
از آن شب تا سحر رخسار، بر مهتاب می سایم
.
غباری کردم و دامان باد صبحدم گیرم
که شاید همره او در حریم عزّتت آیم
.
شبانگه مینوازی از نگاهی چرخ را دانم
از آن شب تا سحر منظر بود این طاق مینایم
.
به یادت کام جان من بود شیرین و وقتم خوش
اگر فرهاد کهسارم و گر مجنون صحرایم
.
چه حاصل از بهار و گلشن دوران مرا زیرا
تماشا را نیامد در چمن سرو دلارایم
.
مبادا خواب بندد چشمم از سیر رخت در دل
همه شب تا سحر چون دیدۀ پروین نیاسایم
.
ندانم در کجایی ای «ولا آباد» جان جأیت
تو را من از دل اهل ولا هر لحظه جویایم
.
ز دریای توام گر قطره سان در دیدۀ ابرم
به آهنگ توام گر ناله سان در سینۀ نایم
.
«شبان موسیم» در وادی عشق تو سرگردان (1)
به سودای تو باشد هی هی و هو هو و هاهایم
.
ز خیل ره نشینان حریم عزّتت هستم
به هر منزل به هر مأوا به هر کوی و به هر جایم
.
من از اعمال خود شرمنده در پیش توام امّا
نه جرم است اینکه گویم از غمت مقهور سودایم
.
به هر جا سفرۀ احسان و جودت هست گسترده
تو را مهمانم ای شه گر گدای بی سر و پایم
.
بنازم آبروی خاکساری را به درگاهت
که گر خود ذرّۂ ناچیز هستم جذب بیضایم (2)
.
به مهر و ماه نازم تا ولایت را به دل دارم
از عالم بی نیازم تا تو هستی میر و مولایم
.
تو آن ذیجود کز لطفت جهانی بهره می گیرد
من آن موجود کز غیر تو نه یار و نه یارایم
.
تهجّد را اذانی بر سر گلدستۀ عرفان
نماز عشق را روح خلوصی در مصلّایم
.
امامی بر زمان و در زمان اینست أیمانم
امیری بر مکین و بر مکان این باور و رایم
.
ز دنیا و زعقبا بسته ام دل بر تولّایت
تو هستی ای همه هستی ز تو دنیا و عقبایم
.
فروغ عارضت در بیکران آفاق می بینم
جواهر سرمۀ خاک رهت تا کرده بینایم
.
به سرمستی چو گردون میکنم طوف حریمت را
چکد گر جرعه ای از بادۀ فیضت به مینایم
.
نه آن چشمی که بینم یک نظر وجه الّهی حسنت
نه آن بختی که نوشینی دهد رویت به رویایم
.
غباری گر صبا از خاک راهت بر من افشاند
رسد پای از تفاخر بر فراز عرش اعلایم
.
بیا ای وسعت کون و مکان زندانسرا بی تو
به جانت تنگ و تاریک است بی روی تو دنیایم
.
ز دیروزم بسی دلتنگ، تا سر شد به هجرانت
معاذالله چو دیروز ار رود امروز و فردایم
.
فروغی نیست در چشمم که روی باغبان بینم
مشام جان و لیکن مینوازد عطر گلهایم
.
به سرمستی فشانم بر جهان دامان استغنا
ز دست ساقی لطفت اگر جامی بپیمایم
.
به گردون ماه اگر جویم به گلشن گل اگر بویم
تو را جویان به هر سویم توئی در پست و بالایم
.
پرستوی مهاجر کو که در دمسردی هجران
نویدی از بهار وصلت آرد سوی مأوایم
.
نهال آرزو خشکید بی باران احسانت
نه بی فیض تو آبی داد این تالاب خضرایم
.
مران از در اگر چون خاک هستم، از رهت هستم
مکن نومید اگر چون قطره ام، مجذوب دریایم
.
رها با کعبۀ رخساره ات از بند تثلیثم
به شوق طرّه ات آزاد از قید چلیپایم
.
به زنجیر توام پابسته گر زندانی عشقم
ز سودای توام آشفته گر مجنون و شیدایم
.
به صدر مکتب عرفان چو درس عشق می خواندم
عجین بودی به سودای تو تحصیل الفبایم
.
غبار پای یار و خار چشم دشمنان هستم
پدر تعلیم داد اینسان تولّا و تبرّایم
.
من آن درویش سرگردانم و این چامه کشکولم
به احسانت بود یا هو زنان چشم تمنّایم
.
زعالم بی نیازم تا به دل مهر تو را دارم
قرین عزّتم کوی قناعت هست تا جایم
.
به ارباب درم گردن فرازی میکند طبعم
ز اکرام ولایت صاحب این روح والایم
.
نه تنها با زبانی هر نفس یابن الحسن گویم
که گوید نام زیبای تو را ذرّات اعضایم
.
دهد الفاظ را جان طبع من از کلک جادوئی
چو «عابد» داده ای تا لطف انفاس مسیحایم
.
(1)شبان موسا:اشاره به شعر معروف مولوی « دید موسی یک شبانی را به راه»
(2)بیضا=خورشید
.
🍁اَلا امام غریبان، سلام یا سلطان
سلام یا سلطان
.
حاج محمود ژولیده
.
اَلا امام غریبان، سلام یا سلطان
امید قلب ضعیفان، سلام یا سلطان
.
من و گدایی این در، تو و سخا آقا
نظر به حالِ گدایان، سلام یا سلطان
.
خوشا غلامیِ دربارِ حضرتت، یک عمر
تو و عطا به غلامان سلام یا سلطان
.
منم که نوکرِ کوی شهِ خراسانم
تویی تو شاه خراسان سلام یا سلطان
.
به جان نثاري تان مفتخر شدن زیباست
مرا بخوان ز شهیدان سلام یا سلطان
.
گناهکارم اگر، ای رضا تُرا دارم
منم ز خیلِ محبان سلام یا سلطان
.
اگر اجازه دهی یک حرم بیایم باز
بگویم از دل و از جان سلام یا سلطان
.
به صحن صحنِ حریمت طواف باید کرد
به ذکرِ نابِ رضا جان سلام یا سلطان
.
ضیافت تو بهشتِ همیشۀ احباب
که من شدم بتو مهمان سلام یا سلطان
.
رئوفی و به دل آشفتگان نظر داری
الا امامِ رئوفان سلام یا سلطان
.
«نوشته بر درِ جنت به خطّ نورانی»
بگو به روضۀ رضوان سلام یا سلطان
.
هر آنکه کرب و بلا ، اربعین نشد رزقش
بگوید از دلِ سوزان سلام یا سلطان
.
برای جدِّ غریبت که پلکِ تو شد زخم
شده محبِّ تو گریان سلام یا سلطان
.
غمِ اسیری زینب، غمِ یتیمان هم
ترا نموده پریشان سلام یا سلطان
.
به انتقامِ غریبان دعا کن ای آقا
عزیز عترت و قرآن سلام یا سلطان
مداحی آنلاین - برگرد ای توسل شب زنده دارها - محمود کریمی.mp3
3.05M
⏯ مناجات با امام_زمان(عج)
🍃برگرد ای توسل شب زنده دارها
🍃پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
🎤حاج محمودکریمی
اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷
🍂🍁سبک: مناجات
🎤مداح: حاج محمود_کریمی
🏴 امام_زمان(عج) جمعه مناجات_امام_زمان(عج)
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریۀ چشم انتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد می زنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمی کنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها
شاعر:علی اکبر لطیفیان
🍃🍁🍃سبک: مناجات
🎤مداح: حاج منصور_ارضی
🏴 امام_زمان(عج) جمعه مناجات_امام_زمان(عج)
آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم
بیمار که شدیم گرفتار هم شدیم
ما برای تو نه که باری نبرده ایم
تازه برای تو همه سربار هم شدیم
ما جای اینکه دلخوشی حضرتت شویم
ماندیم در گناه و دل آزار هم شدیم
آزرده بود از دل ما قلب یوسف و
دست تهی روانه ی بازار هم شدیم
وقتی نمیشناسمت آقا چه فایده
گیرم اگر که دعوت دیدار هم شدیم
ما سنگ بر زلالی آیینه ریختیم
روشن که هیچ بلکه همه تار هم شدیم
وقتِ گناه، ما جلویش در نیامدیم
گاهی برای معصیت ابزار هم شدیم
ما را به حال خویش دمی تو رها مکن
غافل شدیم تا که ز تو خوار هم شدیم
انگار که بدی دلم را ندیده ای
تازه غریق رحمت بسیار هم شدیم
گرچه گناهکار ولی فاطمیه ها
گریان روضه ی در و دیوار هم شدیم
مداحی آنلاین - آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم - حاج منصور ارضی.mp3
3.38M
🍂🍃🍁مناجات با امام_زمان(عج)
🍃آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم
🍃بیمار که شدیم گرفتار هم شدیم
🎤حاج منصور_ارضی
اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷
🍃🥀🍃وداع_محرم_و_صفر
عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است
شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است
به چشمهمزدنی این دو ماه هم رفت و
بهار گریه هم امروز رو به پایان است
از این لباس جدا گشتن آنقدر سخت است
که در برابر این هجر، مرگ آسان است
مرا حلال کن آقا که باز زندهام و
هنوز در تن من بین روضهها جان است
محرم و صفر ما تمام میشود و
همیشه ابر نگاه تو غرق باران است
تو فاطمیهات این روزها شروع شده
دلت شبیه دل مادرت پریشان است
همیشه کرب و بلاییم ما ولی امشب
کبوتر دلمان مقصدش خراسان است
محمدعلی بیابانی
🍃🍁🍃وداع_محرم_و_صفر
از بس که از فراق تو دل نوحه گر شده
روزم به شام قربت و غم تیره تر شده
آزرده گشت خاطرت از کرده های من
آقا ببخش نوکرتان دَردِسَر شده
تنها خودت برای ظهورت دعا کنی
وقتی دعای من ز گنه بی اثر شده
از شام هجر یار بسی توشه می برد
آنکس که اهل ذکر و دعای سحر شده
بودم مریض و روضه ی تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده
رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماه صفر شده
بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا
حالا زمان ندبه به داغی دِگر شده
یَثرب برای فاطمه نقشه کشیده است
یَثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده
باید که بعد از این به غم مادرت گریست
فصل شروع ماتم خیرُالبشر شده
از شعله های پشتِ در خانه ی علی است
گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده
آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند
لطمه دگر به چهره ی دختر نمی زدند
جواد پرچمی
🍃🍂🍃وداع_محرم_و_صفر
بوی جدایی می رسد از گریه هایم
بر داغ هجرانت حسین جان مبتلایم
در این دو ماهی که عزادار تو بودم
آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم؟
با این گناهان بزرگ و بی شمارم
لایق نبودم تا کنی آقا صدایم
امّا ز لطف و مرحمت دستم گرفتی
از مجلس روضه نکردی تو جدایم
رزق حلالم گریه بر داغ تو بوده
آن اشک هایی که بُوَد آب بقایم
یادش به خیر در اوّلین روز محرّم
سوز دل و اشک و نوا کردی عطایم
یادش به خیر هنگام هیئت بین گریه
حس می نمودم زائر عرش خدایم
یادش به خیر با هر فراز یا حسین جان
کرب و بلایی می شد این حال و هوایم
وقتی به تن کردم لباس مشکی ام را
گفتم دگر وقف شهید سر جدایم
پیراهن احرام حج کربلا را
حالا چگونه از تنم بیرون نمایم؟
دل کندن از روضه برای من چه سخت است
مشکل بُوَد دوری ز هیئت ها برایم
هر ساله مزد نوکری ام را حسین جان
می گیرم از دست علی موسی الرّضایم
آقا به حق مادر پهلو شکسته
امضا نما دیگر برات کربلایم
محمد فردوسی