#مرثیه_امام_رضا ع
آمدی در خاک ایران،خاک ایران سبز شد
از جنوب کشور من تا خراسان سبز شد
ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرار
هر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد
می شود ردِّ تو را در نقشه ها ترسیم کرد
چون به هرجایی که باریدهست باران،سبز شد
خواستم دورت بگردم در خیابان رضا
تا که گفتم السلام، از دور میدان سبز شد
در خیابانِ رضا پشت چراغِ قرمزش
بارها تا هشت خواندیم و خیابان سبز شد
بارها دیدم که مادر از زیارت آمد و
تاک پیر خانهی ما در زمستان سبز شد
گندم پس ماندههای کفترانت را شبی
ریختم در سفره دیدم صبح از آن نان سبز شد
روضهی انگور می آمد به گوشم من خودم
در شب سی صفر دیدم که ایوان سبز شد
۲
دست در انگور بردی رنگ مشهد سرخ شد
بعد از آن خورشید هر صبحی که سر زد سرخ شد
گشت جدش رو سپید آن جا که با یک خوشه زهر
هشتمین پیغمبر آل محمد سرخ شد
مثل جدّش منتقم می خواست پس با این دلیل
تا همیشه پرچم بالای گنبد سرخ شد
مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها
رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد
۳
در میان کوچهها دستار بر سر زرد شد
دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد
زهر از بس که قوی بود و امام از بس لطیف
زهر چون رد شد همه دیدند حنجر زرد شد
در غلاف و در مصاف، این گشت روضه، هرکجا؛
راویان گفتند حنجر، روی خنجر زرد شد
۴
سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود
گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود
با نبی و با حسن با یا علی موسی الرضا
پیش غم های صفر ماه محرم شد کبود
گوییا رنگین کمانی می رود زیرا به زهر؛
هم سپید و سرخ و زرد این مرد شد هم شد کبود
۵
از خراسان روضه خیلی دور شد یابنالشبیب
زهر وقتی قاطی انگور شد یابنالشبیب
اشک در چشمان آقا حلقه زد آنجا که گفت
حال و روز جدِّ ما ناجور شد یابنالشبیب
در هجوم تیرها و نیزهها گم شد تنش
در میان سنگها محصور شد یابنالشبیب
در میان علقمه عباس از بس تیر خورد
پیکرش چون کندوی زنبور شد یابنالشبیب
حرف حرفِ جنگ بود اما پس از عباس ما
حرف دشمن نیز حرف زور شد یابنالشبیب
آه زجرآورترین جای سفر آنجاست که
زجر، شب بر جستجو مٲمور شد یابنالشبیب
عمه هرجایی به دشمن رو نمیزد پیش زجر؛
در بیابان عاقبت مجبور شد یابنالشبیب
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
=====================
عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد
همینکه زهر جگر را درید و هِی اُفتاد
سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر
میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد
چه کرده با جگرش زهر مادرش میدید
چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد
گرفته بود اباصلت از بغلهایش
نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد
برای زهر نه در کوچه یادِ مادر بود
صدای نالهی زهرا شنید و هِی اُفتاد
گذاشت دست به در ، میخِ شعلهور را دید
گذاشت دست به پهلو خمید و هِی اُفتاد
رضا نبود حسن بود و پارههای جگر
به خاک ، خون زِ لبانش چکید هِی اُفتاد
به یادِ روضهی یابن الشبیب و یادِ سر و
لباس کهنه و آنکه برید و ... هِی اُفتاد
زِ خیمه تا به بلندی ، زِ تل سویِ گودال
چقدر عمهی ما هِی دوید و هِی اُفتاد
نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا
که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد
به من دهید که سر را برایتان ببَرم
شما که هِی نوکِ نیزه زدید و هِی اُفتاد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
======================
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند
با دل زار معین الضعفا را کشتند
آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید
که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند
این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا
هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند
خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد
بین یک حجره در بسته رضا را کشتند
از عبایی که سرش بود غلامش فهمید
آخر آن نور دل آل عبا را کشتند
مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید
با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند
صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت
چه غریبانه شه کرببلا را کشتند
جگر سوخته اش روضه برایش میخواند
با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند
ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند
روی تل عمه مظلومه مارا کشتند
پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند
سربازارچه ی شام اسرا را کشتند
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
=====================
ابری بدون اذن تو باران نمیشود
شمعی بدون نور تو تابان نمیشود
ای مهر تو دلیل همه امتیازها
بی تو بشر که لایق غفران نمیشود
بی حب تو عصای نبی غیرِ چوب نیست
حتی که نار بی تو گلستان نمیشود
ای تربتت شفای همه دردهای خلق
دردی بدون مهر تو درمان نمیشود
چشمی که تر شود به عزایت ، به روز حشر
دارم یقین که ابری و گریان نمیشود
ما داغدار پیرهن پارهء توایم
داغت به هیچ پرده که پنهان نمیشود
ای ماتم عظیم جهان ، تا فدای جان
درد و غم محبِّ تو درمان نمیشود
برگ برات شاه خراسان تویی حسین
بی اذن تو زیارت جانان ، نمیشود
این آخرین شب است که مهمان جنتیم
امشب بدون ذکر رضا جان نمیشود
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
=====================
باز بارانی است چشمانم
دارم اذن دخول می خوانم
گم شدم ، خسته ام ، پریشانم
به جوادت قسم پشیمانم
بی پناهم مرا پناه بده
به دلم سوز واشک وآه بده
ای رئوف همیشه خوب ، سلام
پیش تو میشود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هرکه رویت ندید،شد ناکام
کاش قلب مرا تکان بدهی
دیگر این بار رخ نشان بدهی
از همه غیر تو بُریدم من
خویش را تا حرم کشیدم من
گرچه رویِ تورا ندیدم من
طعم آغوشِ تو چشیدم من
آبرو رفته را خریدی تو
دست،رویِ سرم کشیدی تو
این رئوفی که میشناسم من
رَد نکرده ز خانه اش دشمن
پسرِ فاطمه است پس حتما
به قسم نیست احتیاج اصلا
دردهامان دواشود اینجا
گِرِهِ کور واشود اینجا
تو گنهکار را عوض کردی
دلِ بیمار را عوض کردی
هر گرفتار را عوض کردی
آخرِ کار را عوض کردی
راهم از حادثه به تو افتاد
عوضم کن تورا بجان جواد
شاهِ گنبد طلا،امام رضا
جلوه های خدا ، امام رضا
بقیع و سامرا، امام رضا
نجف وکربلا ، امام رضا
صاحبِ سرزمین ایرانی
تو برای همیشه سلطانی
قبلة نور حضرت خورشید
نورِ حیدر زصحنِ تو تابید
هر شب از گنبد تو بی تردید
میشود جلوة نجف را دید
در حریمِ تو زائرِ نجفم
با سلامی مسافرِ نجفم
صحن هایت بهشت این دنیاست
چون حریم تو جنت الزهراست
کُنجِ باب الجواد،عرشِ خداست
چون نسیمش نسیمِ کرببلاست
درحرم هرغروب ،بی تابم
یادِ صحن و سرایِ اربابم
تاکشیدی عبا به روی سرت
نظر انداختی به دور وبرت
یک نفس پاره پاره شد جگرت
جمع کردی زکوچه بال وپرت
سرِ پا بودی وزمین خوردی
ناگهان نامِ مادرت بُردی
همه درهایِ حجره را بستی
روی پهلو گرفته ای دستی
یادِ گودالِ کربلا هستی
کِی گرفتار عده ای مستی
بین یک دسته گرگ ، شیر افتاد
جایِ تنگی حسین گیر افتاد
لبش از تشنگی تکان میخورد
نیزه او را به هرطرف میبُرد
گُل لبهاش با لگد پژمُرد
نیزه داری گلویِ او آزُرد
عده ای صبر ِ خواهرش بُردند
دورِلب تشنه آب می خوردند
تابدن پایمال مرکب شد
وقت دیدار، نیمة شب شد
از حسینی که نامرتب شد
حنجری پاره سهم زینب شد
چه حسینی مرمل بدماء
چه حسینی مقطع الاعضاء
در کنار تنی که شد بی سر
نیمه شب خواهرآمد و مادر
دوزنِ مو سپید ویک پیکر
وانمودند تا زسر معجر
ناگهان ساربان زراه آمد
بهرِ غارت به قتلگاه آمد
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
=====================
به واژه های کریم و کَرَم ، تو جان دادی
به هر که نانِ شَبَش را نداشت، نان دادی
چقدر ، ماه و ستاره از آسمان افتاد
هر آن زمان که عبا را کمی تکان دادی
بزرگ و کوچک و پیر و جوان و دشمن و دوست
به هر که از تو امان خواسته، امان دادی
تو با تمامِ توانت ، شبیهِ بابایت
به دستِ بسته ی هر نا توان، توان دادی
پیامِ صلحِ تو جز جنگِ نرم چیزی نیست
تو جنگ های نوین را نشانِمان دادی
میانِ معرکه ی کربلا به راهِ خدا
خودت اگر چه نبودی ولی جوان دادی
همیشه ریزه خورِ سفره ی شما بودیم
همیشه سهمِ خودت را به این و آن دادی
کریم بوده و هستی ، کریم خواهی ماند
کریم بودنِ خود را به ما نشان دادی
🔸شاعر:
#وحید_اشجع
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#وداع_محرم_و_صفر
#مرثیه_امام_رضا
=====================
این روزها اگر که دلم غرق ماتم است
دل تنگِ روزهایِ نخستِ محرم است
چشمم هنوز خیره به اشعارِ پرچم است
باز این چه شورش است که در خلقِ عالم است
اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم
شرمنده ام برایِ غمش کم گذاشتم
قطره بدونِ عشق به دریا نمیرود
پایی که روضه آمده هرجا نمیرود
هر کس پی غلامی این خانه میرود
هرگز زِ یادِ حضرتِ زهرا نمی رود
چشمانِ ما همین که زِ گریه نشان گرفت
مثلِ همیشه فاطمه تحویلمان گرفت
ای وای اگر که ماهِ محرم نداشتیم
واللهِ بی حسین خدا هم نداشتیم
داغش نبود اگر دلِ خُرَّم نداشتیم
ای کاش غیرِ غصۀ او غم نداشتیم
آیا نظیرش آمده در عالمین نه
ما را گدا کنید ولی بی حسین نه
بعد از وفات کاش محبت به من کنید
جسم مرا محافظت از سوختن کنید
با اشکِ روضه شستشویِ این بدن کنید
بر من لباسِ نوکری ام را کفن کنید
یک لحظه ام مباد زمان را هدر دهید
پیش از همه امام رضا را خبر کنید
تا خواندمش بدونِ کلامی قبول کرد
دادم به هر طریق سلامی قبول کرد
طعنه نزد به من تو کدامی قبول کرد
بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد
سجده به خاکِ او عمل واجبِ من است
ایرانی ام امام رضا صاحبِ من است
هنگام مرگ سائلِ سلطان شدن خوش است
چشم انتظارِ شاهِ خراسان شدن خوش است
مثلِ خودش غریبُ و پریشان شدن خوش است
درخاک غلت خوردن و گریان شدن خوش است
از سوزِ زهر رنگِ رخِ او سفید شد
آقا شبیه مار گزیده شهید شد
صد شکر زخمِ تیر رویِ پیکرش نبود
هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود
چشمی به فکرِ غارت انگشتر نبود
دستی پی کشیدنِ مویِ سرش نبود
🔸شاعر:
؟؟؟؟
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
====================
وقت مرگ است؛ کجایی؟ پسرم! منتظرم
تا در این لحظه بیایی به سرم، منتظرم
زهر، بار سفر آخرتم را بسته است
تا نگاه تو شود همسفرم، منتظرم
مادرم آمده و منتظر رفتن من
تا جوادم تو بیایی به برم، منتظرم
آتش هجر تو از زهر، جگر سوزتر است
تا بیایی بنشانی شررم، منتظرم
ماه من! حجرهی تاریکِ مرا روشن کن
در رهت خونْ جگرم، دیده ترم، منتظرم
گل من! تا که تو را بوسم و بسپارم جان
بر لبم آمده جان؛ محتضرم، منتظرم
خویشتن را برسان تا نرسیده اجلم
تا کنی جلوهای اندر نظرم، منتظرم
تا بیایی و گذاری سر من در دامن
که من آسوده ز جان در گذرم، منتظرم
زودتر هرچه بیایی، کنی آسودهترم
پا سوی قبله، نظر سوی درم، منتظرم
🔸شاعر:
مرحوم #استاد_سید_رضا_مؤید
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
======================
تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد
چون برق جهانسوز، به جانش شرر افتاد
چون موج به پهلوی گل فاطمه میخورد_
دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد
آهسته به روی سرش افکند عبا را
یک سایهی غم، بر روی شمس و قمر افتاد
پیوسته نگاهش به درِ حجرهی غم بود
تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد
غمنالهی مادر، شرر افکند به جانش
وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد
او ساحل امن همه طوفان زدهگان است
چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد
از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت
این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد
دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه
داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد
🔸شاعر:
#سید_هاشم_وفایی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
======================
اين جا رهِ اميدِ كسی سد نمیشود
كس نا اميد از حرمت رد نمیشود
اين جا دعا به مرز اجابت رسيده است
راه دعای اهل دعا سد نمیشود
مهمان اين حريم بهشتی، بهشتی است
حال كسی كه با تو بود، بد نمیشود
هردل دخيل عشق نبندد بر اين ضريح_
دراين حرم، كبوتر گنبد نمیشود
بين همه ز رأفت تو صحبت است و كس
مانند تو به مهر، زبانزد نمیشود
ای انعكاس مهر! چنان تو كسی دگر
آئينهدار خُلق محمّد نمیشود
حسرت بَرَد كسي كه به چندين بهار عمر
بهر زيارت تـو مقيّد نمیشود
هركس رسيده است بهجایی، ز لطف توست
بي التفات تو كه مؤيَّد نمیشود
بی بهره از ولايتِ تو، روز رستخيز
مستوجب عنايت ايزد نمیشود
بسيار رفته است «وفایی» سفـر؛ ولی
جائي دگر بهخوبی مشهد نمیشود
🔸شاعر:
#سید_هاشم_وفایی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
======================
دوباره عرض ِادب، عرض ِ احترام از دور
دوباره قسمت ما میشود "سلام از دور"
سلام حضرت سلطان، مرا نمیطلبی؟
ببین چقدر فرستادهام پیام از دور...
منی که دست بهسینه گذاشتم هرصبح،
سلام دادهام از روی پشتِبام، از دور!
اویس نیستم، اما نسیم رحمتِ تو
همیشه درد مرا داده التیام از دور
نگاه نافذ تو آهوی خیالِ مرا
به یک اشارهی کوتاه کرده رام از دور
بهرغم فاصله، گلدستههای تو انداخت
کبوترِ دلِ تنگ مرا به دام از دور
دلم هواییِ دیدارِ توست از نزدیک...
اگرچه لطفِ تو بودهست مستدام از دور
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_رضا
=====================
از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود
در احتضار انگار جسم مضطرش بود
دور و برش "گريه كنى" اصلاً نيامد
اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود
ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مىخورد
وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود
دستش به پهلو بود و مشكل راه مىرفت
خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود
با اينكه دربِ حجرهاش را بست اَباصَلْت
امّا جوادش آمد و دور و برش بود
شكرخدا سر روى دامان پسر داشت
وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود
وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاک
وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود
در بين مقتل يك على افتاد، اما...
حالا صد و ده تا على دور و برش بود
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————