#ولادت_عبدالعظیم_حسنی
با دوستان فاطمه ، لطف عمیم داشت
با آنكه نام و شهرت « عبدالعظیم » داشت
هر كس كه پاس بندگی آن حریم داشت
با مهر و عشق و عاطفه عهدی قدیم داشت
عطر بهار وحی و صفای نسیم داشت
یعنی كه ره به چشمه فوز عظیم داشت
روحی درآستان ولایت مقیم داشت
دستی پر از كرامت و طبعی كریم داشت
با آنكه جان روشن و قلب سلیم داشت
با اهل بیت رابطه ای مستقیم داشت
چون درك كرده بود ، مقام كلیم داشت
از بوستان فاطمه ، عطر و شمیم داشت
🔸شاعر:
#محمدجواد_غفورزاده
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#ولادت_عبدالعظیم_حسنی
نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
گر از کرامتش همه کس فیض می برد
از نسل خاندان امامی کریم بود
عطر حدیث آل رسول از لبش چکی
ددر مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود
تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق
پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود
آموخت درس بندگی از اهل بیت نور
محبوب پیشگاه خدای علیم بود
غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس
در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود
لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
دست نوازشی به سر هر یتیم بود
گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند
اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود
پیوسته او به منزل مقصود می رسید
زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود
هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز
در سایه امید و ولایت مقیم بود
در گلشن همیشه بهار حریم او
هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود
هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
این بوستان عشق بهشتی شمیم بود
پروانه بهشت به دستش دهد خدا
هر کس که زائر حرم این کریم بود
عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#ولادت_عبدالعظیم_حسنی
ری شامل الطاف ایزد از قدیم است
چون میزبان حضرت عبدالعظیم است
بوی حسن می اید از صحن و سرایش
حقا که این مه پاره از نسلی الکریم است
در باطن این بو می کند کار مسیحا
در ظاهرش هرچند مانند شمیم است
جمعیم در محشر همه تحت لوایش
محشر هم این آقا برای ما زعیم است
دلگرمی ما اهل ری گردد به فردا
همسایه اش امروز اگر بی ترس و بیم است
جای ملالی نیست بیند دیده حتی
بر دامنش دستان شیطان رجیم است
گفتا عقاید را به معصوم زمانه
تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم است
عقده گشای ما شده شب های جمعه
کرب و بلای اهل تهران این حریم است
هر کس او را بین ری گردیده زائر
با زائر کرب و بلا اجرش سهیم است
ما جای خود تهرانیان مدیون اویند
قبله از اینجا تا به کعبه مستقیم است
حاجات زوارش روا سازد به تلمیح
در دادن حاجت توانایی عمیم است
اما ندارد جد او سنگ مزاری
او ممتحن در ابتلایی بس عظیم است
گفتن از این مرثیه اصلا کار من نیست
در عالم امکان غریبی چون حسن نیست
🔸شاعر:
#عرفان_ابوالحسنی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#ولادت_عبدالعظیم_حسنی
شامل حالم شد امشب دعوتِ عبدالعظیم(ع)
یک سلام ِ بی ریا بر ساحتِ عبدالعظیم(ع)
در حریمش مهربانی و کرَم حس میشود
از حسن(ع) نشأت گرفته رأفتِ عبدالعظیم(ع)
پهن کرده سفره اش را در شبستان حرم
سائلان را جمع کرده رحمتِ عبدالعظیم(ع)
پیشوند نام او «شاه» است و از روز ازل
هست نام مستعارم «رعیتِ» عبدالعظیم(ع)
مشکلاتم حل شد و تا به ابد شرمنده ام
از محبت کردنِ بی منّت عبدالعظیم(ع)
بازسازی میشود، آباد خواهد شد بقیع
میشود آخر اجابت حاجتِ عبدالعظیم(ع)
مورد تأیید مولانا امام ِ هادی(ع) است
هر که شد بانی برای هیئتِ عبدالعظیم(ع)
بر ضریحش می نشانم بوسه و دل میبرم-
-از حسین بن علی(ع) از برکت عبدالعظیم(ع)
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا»
زائرم کن سیدي یاحضرتِ عبدالعظیم(ع)!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#ولادت_عبدالعظیم_حسنی
"از بلبلان هماره پیام تو را شنید
گل، جامه چاک کرد، چو نام تو را شنید
رونق نداشت گلشن ایران بدون تو
سرسبز شد همین که سلام تو را شنید
این خاک زیر پای تو بُستان شیعه شد
وقتی دلیل محکم گام تو را شنید
هر کس که برد توشهای از بوستان علم
فقه تو را شناخت، کلام تو را شنید
هر جا دلی پرید به شوق نگاه دوست
آوازۀ کبوتر بام تو را شنید
از شرم، روی گندم ری سرخ شد دمی
کز تو حدیث قتل امام تو را شنید..."
🔸شاعر:
#علی_محمد_مودب
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#ولادت_عبدالعظیم_حسنی
باز از عرش خدا عبد عظیمی آمد
از تبارِ حسن آقای کریمی آمد
از مبارک قدمَت گوهر تابان بارید
با حضورت همه جا نور فراوان بارید
مظهر بخشش و احسان و رشادت هستی
روشنی بخش دل اهل سعادت هستی
عالم و زاهد و پاکیزه سرشتی آقا
شک ندارم که شما اهل بهشتی آقا
مُلکِ ری گشته درخشان به حضورت آقا
همه جا پر شده از جلوه ی نورت آقا
هر که آمد حرمت، نورِ خدا را دیده
هر که شد زائرِ تو ، کرب و بلا را دیده
در میان حرمت شور و صفا بسیار است
نزدِ اَصحابِ کَرم، خِیلِ گدا بسیار است
در کنارت به خدا حال دلم خوب تر است
هر که شد خادمِ تو از همه محبوب تر است
🔸شاعر:
#محسن_زعفرانیه
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#ولادت_عبدالعظیم_حسنی
هر چه داریم از عطای شماست
همه دارایی ام برای شماست
جان ناقابلم فدای شماست
شکر ایزد دلم گدای شماست
سالیانی است در معیتتان
شاه هستید و ما رعیتتان
بهر ما افتخار ، عبدالعظیم
ای به قلبم قرار ، عبدالعظیم
کرمت بی شمار ، عبدالعظیم
از حسن یادگار ، عبدالعظیم
تا کمی با تو خو گرفتم من
از خدا آبرو گرفتم من
بی بها بوده ، با بها گشتم
لطف تو بوده با خدا گشتم
با حریمت که آشنا گشتم
جزو زوار کربلا گشتم
به حسن رفته رئفت و کرمت
مثل کرب و بلا شده حرمت
پشت گرمی و سایه سرمی
مرهم زخم قلب مضطرمی
قسم هر دعای مادرمی
ای حسن زاده صاحب حرمی
تا به صحن تو چشم می دوزم
یاد داغ بقیع ی سوزم
زیر باران آسمان تو ایم
جیره خوار سماط و خوان تو ایم
فخر ما باشد عاشقان تو ایم
هر شب جمعه میهمان تو ایم
به حریم تو تا گدا سر زد
به سوی کربلا دلش پر زد
کربلا گفتم عطر سیب وزید
کربلا گفتم و دلم لرزید
کربلا گفتم و صدا پیچید
" السلام علی الحسین شهید"
به گمانم صدای مادر اوست
که چنین روضه خوان پیکر اوست
یا بنی قتیل بالعطشان
یا بنی ذبیح بالعریان
یا بنی به خاک و خون غلطان
تن تو زیر یورش اسبان ....
....مثل قران پاره پاره شده
دانه دانه چونان ستاره شده
تو چه کردی که این چنان زدنت ؟
جای چنگ است روی پیرهنت
شده هم سطح خاک دشت تنت
رد پای سنان روی دهنت
سنگ دشمن شکسته ابرویت
مثل من ضربه خورده پهلویت
خنجری کند حنجرت آزرد
استخوان های تو همه جا خورد
بین مشتش همین که نیزه فشرد
طاقت و صبر خواهرت را برد
کربلا در غروب تا مه شد
پیکری زیر دست و پا له شد
🔸شاعر:
#عرفان_ابوالحسنی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
35.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ تصویری شور طوفانی
ام المصائب یعنی..........
شعر کربلایی رضا نصابی
حاج نریمان پناهی
کربلایی وحید خزایی
شب اول ماه صفر
هییت معظم باب الحوائج باقراباد
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
تو دخترِ کریمهی موسیبنجعفری
بانوی کبریائی و از عالمی ، سری
تو آمدی و قم حرم اهل بیت شد
ایران شده رکاب و تو هم مثل گوهری
اخت الرضا و صاحبهی عرش اعظمی
دریایِ بیکرانِ کرامات و ، محشری
ما پای سفرهی تو نمک خوردهایم، چون
جز نانِ تو حرام بُوَد نانِ دیگری
ریحانة الرضائی و خورشیدِ شهر قم
تفسیری از تمامیِ آیاتِ کوثری
فرمودهاند اینکه ثواب زیارتت
با زائران فاطمه دارد برابری
یعنی که ای تجلی انوارِ فاطمی
آئینه دارِ حضرت زهرای اطهری
از فاطمه نوشتم و ابیات گریه کرد
وقتش شده غزل برود جایِ دیگری
بانو هزار شکر که در شهر قم ، نبست
راهِ تو را میانهی کوچه، ستمگری
روزِ دوشنبه بود گمانم ، نوشتهاند...
که در مقابلِ پسر افتاد مادری
🔸شاعر:
#علی_گلچین_پور
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
در پیش خواهر از برادر گفتن عشق است
پیش برادر هم ز خواهر گفتن عشق است
از دختر موسی بن جعفر گفتن عشق است
از شافع صحرای محشر گفتن عشق است
در ماتمش زهرا پریشان گریه کرده
سینه زنان ، شاه خراسان گریه کرده
زهراست اما پهلویش خنجر نخورده
دوشیزه مانده غصه ی همسر نخورده
پیشانی اش محکم به چوب در نخورده
یک مرتبه به یک حرامی بر نخورده
اما شبیه فاطمه خم راه رفته
این چند روز آخری کم راه رفته
با تازیانه پیکرش شد لاله گون ، نه!
با چوبه ی محمل سرش شد غرق خون ، نه!
خلخال را از پایش کسی کرده برون ، نه!
نامحرمی دیده قدش را تاکنون ، نه!
اینجا فقط دور و برش سادات بودند
جاروکشان محضرش سادات بودند
در شام بر اشک تو خندیدند زینب
پیش تو ، باسرنیزه رقصیدند زینب
کوچه به کوچه بر تو خندیدند زینب
آویزه از گوش تو دزدیدند زینب
اینجا به دستانم به غیر از گُل ندادند
اینجا مرا با نیزه هاشان هُل ندادند
سخت است اگرمرهم به چشم تر نباشد
درغربت وغم سایه ای برسر نباشد
ناموس حق باشد ولی معجر نباشد
سوز غریبی کمتر ازخنجر نباشد
تو بودی وچشمان هیز مردها وای
بی قیدی دستان آن ولگرد ها وای
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
شب را به پایان می رساند طلعت نورت
خورشید عالم خلق شد از برکت نورت
از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت
جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت
روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند
ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند
تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی
آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی
یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی
تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی
دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم
خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم
در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن
مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن
"آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن
جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن
هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد
جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر شد
ای ماهتابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید
ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید
باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید
تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید
لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد
چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد
داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم
بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم
دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم...
آخر شما را می کُشَد این حالت درهم
از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده
با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده
فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر...
هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر...
داغبرادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر...
این ها تو را از پای درآورد آخرسر
سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است
سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است
آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی
مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی
تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی
در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی
شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز
الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز
آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز
پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز
چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز
بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز
سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم
از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم
آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟
تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟
اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟
خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟
با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟
راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟
زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد
زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد
زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد
زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد
این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه
از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
ای آسمون بی ستاره
خون گریه کن توو این شب تار
شال عزاس روو دوش گنبد
امام رضا شده عزادار
بارونی میشه همه چشما
با ذکر یا فاطمه امشب
توو آسمونا داره وعده
فاطمه با فاطمه امشب
داره بازم یه داغ کهنه
میون سینه ها میشینه
باز فاطمه رفت و علی موند
گرفته قم بوی مدینه
از سر این زمین زیادن
فاطمه های آسمونی
ریحانه ها همیشه انگار
رسمه برن توی جوونی
شکر خدا مهمون نوازی
خاصیت کشورمونه
فاطمه ی موسی بن جعفر
غسل و کفن نشد شبونه
قم خیلی داره فرق با شام
قم عاشق ابوترابه
حضرت معصومه نشد دفن
شکر خدا کنج خرابه
برای قم خیلی مهمه
رضایت زهرای اطهر
نمیزنن نمک به زخمه
خواهره دلتنگ برادر
برعکس شام ِ روسیا قم
تا روز محشر رو سفیده
اینجا کسی جواب سلام و
اصلا با کعب نی نمیده
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
گرچه از دوریِ برادرِ خود
ذره ذره مریضتر میشد
عوضش میهمانِ مردمِ قم
لحظه لحظه عزیزتر میشد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانهها وا بود
در میان اهالی این شهر
سرِ مهمانیِ تو دعوا بود
خوب شد پردههایِ محمل تو
هر کجا رفتهای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خَم شد و رکابت شد
آب پاشیدهاند و خاکِ مسیر
ذرهای رویِ چادرت ننشست
رد نشد ناقهیِ تو از بازار
محملِ چوبیات سرت نشکست
کوچهها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
میروی کوچه کوچه میگویی
ضربِ شامی عجب سنگین است
میرسی و حواسِ مردم هست
آب هم در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصهای کم داشت
جایِ زنجیر و خار و نامحرم
گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت
معجرت احترامِ خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
رویِ سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار رویِ آن سر نیست
آه ؛ بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضهی تو
حرفِ دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریزِ روضهی تو
عمهاش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کُمَکَم کن رُباب جای زمین
سرِ او را به دامنت بگذار
آمد از بِینِ بازوان سر را
تا که بردارد عمهاش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک اُفتاد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
از جگر سوختگان آه شرربار ببین
خیز از طوس و بیا حال مرا زار ببین
کاش میشد که دل سیر تماشات کنم
یار گمگشته! تو برگردی و پیدات کنم
چقدَر کوه و کمر را پی تو آمده ام
به تمنای رُخت ناله ی هجران زدم
چندماه است که آوارگی اقبال من است
چادر خاکی من شاهد احوال من است
منِ معصومه کجا رنج بیابان گردی؟!
کاش یکبار به این خسته نظر میکردی
خبری باد صبا از تو نیاورد آخر
دست تقدیر مرا راهی قم کرد آخر
پیِ تکریمِ منِ پرده نشینِ بدحال
سربه زیر آمده بودند همه استقبال
سر هر کوچه که رفتیم سلامم کردند
مثل پروانه همه دور و برم میگردند
دور بودم همه جا از نظر بیگانه
خانه ام خانه ی نور است نه یک ویرانه
گریه کردیم ولی حین مناجات فقط
کوچه رفتیم ولی کوچه سادات فقط
کاش بودی که ببینی چقدر تب کردم
من در این شهر فقط گریه به زینب کردم
کاش میشد بنویسند دروغ است دروغ
رفتن عمه ما بر سر بازار شلوغ
چه کسی داشت گمان از سر ایوان بلند..
عده ای بی سر و پا سنگ به زینب بزنند!
فکر کن دور نوامیس خدا معرکه بود
فکر کن چادر ناموس خدا دست که بود؟!
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
اینجا بهشت بین رواقت مشخص ست
در این حریم مهر و صداقت مشخص ست
ایران دو عرش داشته آن هم تو و رضا
از مشهدِ امام ، چراغت مشخص ست
هر لحظه چادرت گره ای باز می کند
ای فاطمی سرشت سیاقت مشخص ست
وقتی قدم بسوی عزیزت گذاشتی
از این جهان و هر چه ، طلاقت مشخص ست
از سوز توست ظهر قم اینگونه داغدار
هجر غریب طوس ز داغت مشخص ست
علامه های اشک ، به تو رشک می برند
ای قبلگاه ، شوقِ عراقت مشخص ست
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
بانوان اهل قم با احترام
حلقه دور محمل بانو زدند
تا نلرزد قلب خاتون حجاز
مردها در محضرش زانو زدند
گرچه سرگرد دیار غربت است
ذره ای از شوکت او کم نشد
موقع وارد شدن در شهر قم
پشت دروازه معطل هم نشد
هم برادر هم برادرزاده اش
از مدینه از خراسان آمدند
تا که در غربت نماند بر زمین
موقع تدفین شتابان آمدند
کاش وقت دفن زینب هم کسی
از برادر زاده ها می آمدند
کاش عباس و حسین و قاسم و
اکبر از کرببلا می آمدند
هر چه باشد خواهر عباس بود
لحظههای احتضارش دوستداشت
جای بستر بردنش در آفتاب...
سر به زانوی حسینش میگذاشت
دست ها را روی سینه جمع کرد
یاد گودال و نفس های حسین
شکل قتل صبر مقتل جان سپرد
خواهر مظلوم و تنهای حسین
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمهی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شدهاند
در میان صُحُف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او، زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچهای موهوم است
سالها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشهای از غم و دردِ دل این مظلومه است
* *
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
از لحظهی پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
مهمان درگاهت شدم با اينكه میدانم
اين خانه جای هر گدای لاابالی نيست
مانند شمعی میدرخشی بين زائرها
دور ضريحت هرگز از پروانه خالی نيست
باران لطف و رحمتت يکريز میبارد
در هيچ فصلی اين حوالی خشکسالی نيست
حاجتروا از قم به تهران باز میگردم؟
بعد از زيارت ديگر اين جمله سؤالی نیست
خواهش فراوان است در این دل، ولی بانو
جز دوری و دلتنگیِ مشهد، ملالی نيست
🔸شاعر:
#نفیسه_سادات_موسوی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
هر صبحدم صبا متوسّل به عصمتش
شاید شود زیارت معصومه قسمتش
هرروز، آفتاب خراسان به سمت اوست
دیدار آشناست، میارزد به زحمتش!
در آیههای سورهی نورست مُستتر
همپایهی مودّت قربی محبّتش
با بوسه بر ضریح تو اثبات میشود
ملّاترینِ مجتهدین، مرجعیّتش
از جمکران بسوی تو آمد کبوتری
تکمیل درس معرفت مهدویّتش!
آرام میکند طپش رستخیز را
فردا اگر به لرزه درآید شفاعتش
از نامهای روز جزا روز ساعتست
آنجا قرار ما و شما، درب ساعتش
جارو به دست، خادمی آمد به خنده گفت:
بال فرشته راه ندارد به ساحتش
از خود گذشت تا به مقام رضا رسید
بالاترین مراتب عشقست هجرتش
آن کاشی شکستهی صحنم که دلخوشم
او را ندیده است کسی، تا مرمّتش...!
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
شمسِ حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شأن نزول إنّما زینب است
فاطمهی کرببلا زینب است
دوای درد بی دوا زینب است
ای نفس حضرت ختمی مآب
دختر آسمانی بوتراب
در صدف بحر وفا دُرّ ناب
روی تو حسرت دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتی به خواب
مصحف مستور خدا زینب است
شب که به امید سحر آرمید
صدای تکبیر فلک را شنید
شبزدهگان! نسیم رحمت وزید
دوباره شمسِ روی حیدر دمید
آینهای به دست زهرا رسید
فاطمهی علینما زینب است
دانه تسبیح تو شمس ضحی
چادر تو، پرچم حجب و حیا
به زیر سایهی تو عرش خدا
نُه فلک از خاک رهت شد بنا
خانهی تو مطاف ارض و سما
کعبهی سیار خدا زینب است
بیا و جلوهی پیمبر ببین
شیرزنی چون یل خیبر ببین
ادامهی سوره کوثر ببین
حَسن حَسن نیز مکرر ببین
دوباره یک حسینِ دیگر ببین
پنج تنِ زیر کسا زینب است
آمدی ای جان جهان حسین!
آمدی ای روح و روان حسین!
آمدی ای دل نگران حسین!
جان حسین جان تو جان حسین
آمدی و زد ضربان حسین
حسین مروه و صفا زینب است
شمس، چراغ در این خانهات
ماه، غبار در کاشانهات
ارض و سما گر شده پروانهات
یافته این گونه شفاخانهات
تهمت عقل است به دیوانهات
دوای ما نعرهی یا زینب است
هیبت روی تو سرا پا علی
فاطمهای به شکل مولا علی
نیست کسی مثل تو، الا علی
میوزد از نطق تو هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی
کوری چشم خصم با زینب است
کرببلا دیده که پیغمبری
فاطمهای و یک تنه لشگری
فاتح هر رزم چنان حیدری
نیست اگر چه مثل تو خواهری
حسین را برادر دیگری
حسن به دشت کربلا زینب است
پلک بزن شام و سحر خلق کن
چشم بچرخان و قمر خلق کن
حماسهای بار دگر خلق کن
به بانگ اسکوتو جگر خلق کن
خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن
آیینهدار مرتضی زینب است
گرمی عشق و هُرم این تب یکیست
تا به سحر مسیر هر شب یکیست
هر چه نوشتیم مرکب یکیست
چنان که نام خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست
جانِ میانِ هر دوتا زینب است
روز قیامت که جهان مضطر است
بی سر و سامان صف محشر است
عرصهی حشر از نم گریه، تر است
هر که خودش مانده و بی یاور است
غم نخورد آن که تورا نوکر است
سایهی روی سر ما زینب است
در کف تو چرخ چو دستاس بود
با نفست دهر پُر از یاس بود
خاک رهت گوهر و الماس بود
بس که به اکرام تو حساس بود
پلهی منبر تو عباس بود
ستون خیمهی سما زینب است
سیل کرم لحظهی باریدنت
گُل بکشد منت گل چیدنت
یاس در آرزوی بوییدنت
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظهی حسین دیدنت
حسین را چهرهگشا زینب است
از نگهت نور خدا منجلی
هرچه خدا خواست تو گفتی بلی
هیبت تو قصهی هر محفلی
خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بُوَد در بر دخت علی
حیدر صحرای بلا زینب است
آمده بر جنگ تو غم از الست
کرببلا غم به بلا داد دست
جنگ تورا حق به تماشا نشست
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را تنوان دست بست
فصلِ خطاب خطبهها زینب است
🔸شاعر:
#موسی_علیمرادی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
از گوشه ی چشمی که بزرگی بنماید
ذهنم به نظر گوهر مضمون بسراید
اشک قلم از گوشهء چشمان ورق ریخت
تا جوهر این شعر ز خون جگر آید
نه مریم و نه آسیه،نه هاجر و حوا
در آنچه که زینب محکش خورد نپاید
مثل حسنین و علی و خویش و خدیجه است
جز فاطمه کس دختر اینگونه نزاید
جوشانده و می نیست که مستش شدم، این ظرف
آشی است که با دست خودش هم زده شاید
کی کار کویر است که از آب بگوید
زینب فقط آن است که ارباب بگوید
یک پارچه اشک است و مطّهرتر از این نیست
دیپاچه ی نور است و منوّرتر از این نیست
گفتند که دختر شده اما همه دیدند
شش سال دگر بانویِ مادرتر از این نیست
در کوفه همینکه به روی ناقه سخن گفت
دیدند در این معرکه حیدرتر از این نیست
دین را گره بر معجر خود زد همه جا برد
جز احمد مختار پیمبرتر از این نیست
در گوشه ی اقلیم قدمهای تو هستیم
جنت به خداوند قسم سرتر از این نیست
ما را ببر از ما که فقط مست تو باشیم
چون جام بلا منتظر دست تو باشیم
نامش سر هر میکده هر باده نشسته
مهرش به دلِ هرکسی افتاده نشسته
او آیت عظمایِ خدا روی زمین است
از اوج کمال است چنین ساده نشسته
ارباب شده ملتمس دست قنوتش
هر وقت که زینب سر سجاده نشسته
در گوشهء ویران نه که از پای فتاده
جان را وسط دشت بلا داده نشسته
در خمیه دعا کرده حسینش زده شمشیر
پشت سرِ هر شیر نری ماده نشسته
عالم شده زیر و زبر از سوزِ صدایش
لاحول ولا قوة الا به خدایش
با غصه کنار آمد و با درد مدارا
پرورده به چشمان خودش اشک و بکا را
چون عالمه ی غیر معلم شده باید
بنشیند و تفسیر کند حرف خدا را
بیدار شد از خواب خبر داد که دیشب
با دست خودش پس زده طوفان بلا را
خورشید عقب رفت و سحر ماند که زینب
با روسری اش وفق دهد شمس و ضحی را
ای حضرت مجذوب خدا جاذبهء رب
با یک نظرت بنده کن این سر به هوا را
سرباز سپاه تو شدم از کرم تو
هیهات کسی کج برود در حرم تو
لب باز کن از دل ولی از رنج خزان نه
فریاد کن از ظلم ولی از آه و فغان نه
ناله بزن ای شمر رها کن سر او را
اَخنس بزن اما نوک نی را به دهان نه
وقتی که نگهبان تو سرهای بریده است
رفتن وسط جمعیت خیره سران نه
با کعب نی افتاد به جان بدنت آه
خم کن کمرت را ولی از بار گران نه
گفتی بنویسند به پیشانی آفاق
سر تشنه بریدن بغل آب روان نه
ای آنکه رسیدی همه گفتند حسینی
چون پنج تن آل عبا نور دو عینی
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————