#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
حمله کردند سمت خانه ی وحی
غاصبانی که خیره سر بودند
تک و تنهاست پشت در مادر
ولی آن سو «چهل نفر» بودند
نا نجیبی به شعله دامن زد
سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد
بی حیا با لَگَد به دَر می زد
میخِ دَر سُرخ از خجالت شد
روضه را باز تر نباید خواند
«دست بسته ست» حیدر کرار
تلخیِ خاطراتِ آتش را
هر "نفس" تازه می کند مسمار
تاوَلِ دست های او می سوخت
دردِ پهلو زیاد تر شده بود
زینب از حال رفت…وقتی دید
مادرش دست بَر کَمر شده بود
شانه می زد به موی سوخته اش
ولی انگار نا امید شده
باورش هم نمیشود زینب
گیسوی مادرش "سفید" شده
بازویش باز هم وَرَم کرده
مرهم درد پهلوی او چیست!؟
حرف های علی نشان می داد
دلخور از «رو گرفتن» او نیست
تار می دید خانه را می گفت:
نکند! باز! آتش آوردند!؟
اشک می ریخت در غم محسن
آخر آن ها چقدر نامردند...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
صدای ناله می آید، چرا حیدر پریشان است؟
چرا این در شکسته فاطمه بی تاب و حیران است؟
صدا زد فضه را در بین دیوار و در خانه
خُذینی فضه جان، محسن گشوده بال و بی جان است
حسن با گریه در آغوش مادر روضه می خواند:
بمیرم... جای سیلی زیر چشمانت نمایان است...
به ضرب تازیانه می زدن اُمِّ اَبیها را
صدای گریه ی حیدر چه بی اندازه سوزان است
بدور از چشم حیدر می کشد دستی به پهلویش
ندا آمد که پیغمبر میان عرش گریان است
علی را با جسارت می برند و خوب می دانند
اگر فرمان پیغمبر نبود او مرد میدان است
به باغستان حیدر تک گل ریحانه پرپر شد
از آن پس هرشب این باغبان شام غریبان است
🔸شاعر:
#سیدعلی_حسینی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_حضرت_زهرا
اثر دست ستم از رخ نیلی نرود
هرگز از یاد علی ضربت سیلی نرود
@rozeneshinan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
حمله کردند سمت خانه ی وحی
غاصبانی که خیره سر بودند
تک و تنهاست پشت در مادر
ولی آن سو «چهل نفر» بودند
نا نجیبی به شعله دامن زد
سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد
بی حیا با لَگَد به دَر می زد
میخِ دَر سُرخ از خجالت شد
روضه را باز تر نباید خواند
«دست بسته ست» حیدر کرار
تلخیِ خاطراتِ آتش را
هر "نفس" تازه می کند مسمار
تاوَلِ دست های او می سوخت
دردِ پهلو زیاد تر شده بود
زینب از حال رفت…وقتی دید
مادرش دست بَر کَمر شده بود
شانه می زد به موی سوخته اش
ولی انگار نا امید شده
باورش هم نمیشود زینب
گیسوی مادرش "سفید" شده
بازویش باز هم وَرَم کرده
مرهم درد پهلوی او چیست!؟
حرف های علی نشان می داد
دلخور از «رو گرفتن» او نیست
تار می دید خانه را می گفت:
نکند! باز! آتش آوردند!؟
اشک می ریخت در غم محسن
آخر آن ها چقدر نامردند...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
صدای ناله می آید، چرا حیدر پریشان است؟
چرا این در شکسته فاطمه بی تاب و حیران است؟
صدا زد فضه را در بین دیوار و در خانه
خُذینی فضه جان، محسن گشوده بال و بی جان است
حسن با گریه در آغوش مادر روضه می خواند:
بمیرم... جای سیلی زیر چشمانت نمایان است...
به ضرب تازیانه می زدن اُمِّ اَبیها را
صدای گریه ی حیدر چه بی اندازه سوزان است
بدور از چشم حیدر می کشد دستی به پهلویش
ندا آمد که پیغمبر میان عرش گریان است
علی را با جسارت می برند و خوب می دانند
اگر فرمان پیغمبر نبود او مرد میدان است
به باغستان حیدر تک گل ریحانه پرپر شد
از آن پس هرشب این باغبان شام غریبان است
🔸شاعر:
#سیدعلی_حسینی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#حضرت_ام_البنین
کسی از خانهاش هر شب گذر روحالامین دارد
که از ترس خدا در سجده پینه بر جبین دارد
کسی که همسر شیر خدا باشد یقین دارم
خبر از عالم لاهوت و از عرش برین دارد
خدا میخواست هم کُفوِ علی باشد پس از زهرا
چه شأنی دارد این بانو هزاران آفرین دارد
مسیر نور او از آسمانها سر در آورده
اگر چه ظاهرش این است، جا روی زمین دارد
کنیز زینب کبری شدن زیباست، ور نه او
شبیه مرتضایش دست حق در آستین دارد
بنازم خانهای را که امیرالمؤمنین در آن
سخن از فاطمه با حضرت امالبنین دارد
علی فرزندهایش را سپرده دست این مادر
یقین دارد که بعد از فاطمه یاری امین دارد
از آنجایی که حامیِ ولایت بود فهمیدم
شبیهِ فاطمه این فاطمه هم درد دین دارد
خودش میگفت من هستم کنیز خانهی زهرا
چه افتادهاست این مادر که حسّی اینچنین دارد
خودش اُمُالاَدَب، فرزند او بابُالاَدَب یعنی
کسی که اینچنین باشد علمداری چنین دارد
به وصف و مدح او هرچه بگویم باز کم گفتم
چرا که همسری همچون امیرالمؤمنین دارد
تمام عزت و شأن و مقامش از اباالفضل است
خدا هرچه به او داده از این شورآفرین دارد
چه زیبا تربیت کردهاست او ذُخرُالحسینش را
چرا که ترس از آن روزهای واپسین دارد
رکاب پای زینب زانوی عباس خواهد شد
عقیله در زمین کربلا حِصّ حصین دارد
چه آمد بر سر این مادرِ چون کوه استاده
نمیدانم چه حرفی با عمود آهنین دارد
شنید از راویِ کرببلا عباس از مرکب...
زمین افتاد، حالا بر لب آهِ آتشین دارد
بشیر از علقمه میگفت و از چشم علمدارش
ولی امالبنین در سینه داغ یا و سین دارد
#کربلایی_رضا_باقریان
https://eitaa.com/rozeneshinan
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
🏴اگر عباس ماه هاشمین است
🏴هنرجوی امیر المومنین است
🏴اگر اسطوره ی فخر و ادب شد
🏴چو مامش حضرت ام البنین است..
🌹سالروز وفات اسطوره ادب ،مادر حضرت ابالفضل(ع) تسلیت باد...◾️
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
شب شب عشق، شب نور، شبی بالاتر
شبی از صبح ملاقات خدا زیباتر
از دل عرش شب حادثه پیغام رسید
حاصل سیب بهشتی به سرانجام رسید
جبرئیل آمده، پیداست که اوخوش خبر است
کوثر آورده و یا سوره ی قدری دگر است
آمد از عرش که نازل بکند کوثر را
سوره ی آمدن مادر پیغمبر را
یا محمد، غم دوران یتیمی سر شد
ابتر آن است که محروم از این کوثر شد
هرچه خیر است در عالم، همه دادیم به تو
غم به دل راه مده، فاطمه دادیم به تو
فاطمه کیست که اسرار به او گفته شده
توبه ی آدم از این نام پذیرفته شده
سوره ها بی نفس فاطمه تفسیر نداشت
یا اگر داشت دگر آیه ی تطهیر نداشت
برکت اوست که اسلام دوام آورده است
کیست جز او که به دنیا دو امام آورده است
نسل در نسل علی، نور امامت با اوست
صحنه گردانی فردای قیامت با اوست
او که از آسیه و مریم و حوا سر بود
دستش آیینه ای از بوسه پیغمبر بود
به خدا می رسد آن راه که در پیش گرفت
عالمی را خبر رخت عروسیش گرفت
او که آزاد شود بنده ز گردنبندش
در صف حشر شفاعت بکند لبخندش
به فقیران و اسیران برسد افطارش
و به فریاد دل ما «فطمت من نار»ش
هرکجا او برود، نور و حیا آنجایند
در تماشای حجابش همه نابینایند
بر بلندای یقینش دل شک می سوزد
سر سجاده ی او بال ملک می سوزد
عرش را هر شب از عطر نفسش پر می کرد
به نمازش که خداوند تفاخر می کرد
خشت بر خشت اگر خانه ی او از گل بود
در جهازش ولی از عشق هزاران دل بود
خانه ای را که نیامد به جهان تکرارش
غرق تسبیح خدا بود در و دیوارش
خانه ای را که ملک سجده به بامش می کرد
مصطفی اول هر صبح سلامش می کرد
تشنه لب آمده ام تا که به دریا برسم
همه را گفتم و گفتم که به اینجا برسم
احترام دل زهرا به همه واجب بود
او فقط کفو علی بن ابی طالب بود
فاطمه کیست؟ نه افسانه و نه آمال است
این همه فیض فقط حاصل هجده سال است
ظلمت کفر از این نور به تشویش گذشت
فاطمه در ره مولا ز جوانیش گذشت
او جوان بود ولی پیر خرد دربندش
گشته ام نیست، نگردید پی مانندش
آن زمان که همه پیران به ره کج رفتند
و به بیراهه به جای سفر حج رفتند
یک جوان بود که جبران خطای همه بود
یک نفر پای علی ماند که او فاطمه بود
مثل زهرا کسی اینقدر دلش محکم نیست
انقلابی تر از او در همه ی عالم نیست
چارده قرن گذشته است از این دست به ما
انقلابی که به پا کرد رسیده است به ما
این چهل سال دمی راه به ما بسته نشد
فاطمه لحظهای از گفتن حق خسته نشد
مومن آن است که در عشق، حماسی باشد
خنده و گریه عشاق، سیاسی باشد
انقلاب از پی تجدیدنظر هرگز نیست
غیر خون شهدا هیچ خطی قرمز نیست
نوبت نسل جوان است نفس تازه کند
خویش را در همه آفاق پر آوازه کند
عرصه هر بار که شد تنگ، جوان ها بودند
مغز فرماندهی جنگ جوان ها بودند
همچنان سبز و برومند جوان ها هستند
عده ای نیز ببینند جوان ها هستند
طی این مرحله از راه توان می خواهد
بار مسئولیت امروز، جوان می خواهد
فاطمه آمد و الگوی جوان داد به ما
او جلودار شد و راه نشان داد به ما
ما در این راه، مسیری به خدا میجوییم
آخرین بیت، ز دلتنگی خود میگوییم
عمر ما رفت، بگو فرصت دیدار کجاست؟
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
🔸شاعر:
#محمد_رسولی
______________________