eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
374 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن!  فردوس سائل کرم توست یا حسن!  تنها نه آسمان و زمین عالم وجود  در زیر !سایۀ علم توست یا حسن  عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع  جان شمع روشن حرم توست !یا حسن  عالم اگر ثنای تو گویند صبح و شام  !تا صبح روز حشر کمِ توست یا حسن سرتا به پات حسن خداوند سرمد است  آیینـۀ تمـامْ نمـای محمّـد اسـت  دریای نور در دهنت آفریده‌اند  آیات وحی در سخنت آفریده‌اند  سرتا به پات آینۀ حسن کبریاست  در بین پنج تن حسنت آفریده‌اند  انفاس آسمانی عیسی مسیح را  از لحظه‌های دم زدنت آفریده‌اند  بینایی دو دیدۀ یعقوب را درست  از بوی عطر پیراهنت آفریده‌اند  سرو ریاض آرزوی ختم انبیا  باغ بهشت یاسمنت آفریده‌اند آیینۀ محمّد و زهرا و حیدری  از هرچه گفته‌اند و نگفتند برتری منظومۀ نبوّت و شمس امامتی  الگوی عزّت و شرف و استقامتی  در چارده کریم که روح کرامتند  مشهورتر به لطف و عطا و کرامتی  با نام تو جحیم شود بوستان گل  تنها به یک نگاه شفیع قیامتی  بی مهر تو تمام عبادات جن و انس  در حشر نیست غیر زیان و غرامتی تا حشر بر ریاض جنان ناز می‌کنم  گـر باشدم شبی به بقیعت اقامتی دورم اگر ز صحن و سرای بقیع تو  چشمم بوَد به پنجره‌های بقیع تو  هر روز صبح، مرغ دلم ز آشیان خود  پرواز می‌کند به هوای بقیع تو  با آنکه نیست قبه و ایوان حائرش  سبقت برد ز کعبه، صفای بقیع تو  بوی بهشت می‌وزد از خاک زائرت  ای جان عالمی به فدای بقیع تو پیوسته زائـر حـرمت روح انبیاست  بالله قسم حریم تو آغوش کبریاست تو مظهر خدایی و جان پیمبری  قرآن مصطفی به سر دست حیدری  هم دومین وصیِ رسول مکرمی  هم اولین سلالۀ زهرای اطهری  باید سرود مدح تو را با زبان وحی  کز وصف جن و انس و ملایک فراتری  حُسن خدا به حُسن تو دیدار می‌شود  چون حُسن بی‌حدود خدا را تو مظهری  هم صبر توست حکم خدا هم قیام تو  در هر دو حال بر همه مولا و رهبری چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است  چـون و چـرا بـه کـار خداوند اکبر است !ای دین حق به صبر تو پاینده یا حسن  !صبرت حدیث نهضت آینده یا حسن  صبر تو بود تیغ خداوند در غلاف  صلحت به !خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن  صلح تو و معاویه؟- باور نمی‌کنم  دشمن ز کار توست !سرافکنده یا حسن  تو خود تمام دینی و او خود تمام کفر  او تیرگی، تو مهر !فروزنده یا حسن  تا بود، بود حق به وجود تو پایدار  تا هست، هست دین ز دمت !زنده یا حسن شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست  «میثم» همـاره پیرو صلح و قیام توست https://eitaa.com/rozeneshinan
ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر نیست از نقش جمالت اثری زیباتر این یقینم شده در عالم هستی از تو مادر دهر ندارد پسری زیباتر خبر آمدنت در بدنم روح دمید بَه که بود این خبر از هر خبری زیباتر جلوه گر گشت رخت در سحر ماه خدا زین سحر دیده ندیده سحری زیباتر به همه دُرّ و گهر های ولایت سوگند صدفی از تو ندارد گهری زیباتر ماه خندید و مه انجمنت نام نهاد همه حُسنی که محمد حَسَنت نام نهاد در تن پاک سحر روح و روان شد زدمت بوسة ماه خدا مانده به خاک قدمت میزبان رمضانی که نشستند مدام میهمانان خدا بر سر خوان کرمت سر نثار قدم و دیدة ما فرش رهت جان ما وقف تماشا و دل ما حرمت سائل جود و کرم خلق سماوات و زمین عاشق حسن خدایی عربند و عجمت تو همان جان جهانی که دو صد قافله دل گشته آواره به هر حلقة گیسوی خمت رخ زیبات حسن قامت رعنات حسن نه فقط قامت رعنات سرا پات حسن روزه داران مه تسبیح و دعا را نگرید سحر و صبحدم اهل ولارا نگرید گل لبخند علی بر رخ زیبای حسن شادی حضرت ام النجبا را نگرید همه خورشید جمال ازلی را بینید همه در ماه خدا ماه خدا را نگرید طلعت غیب شنیدید ندیدید اگر به وضوح آینة غیب نما را نگرید همه احرام ببندید و بخوانید دعا مروة حُسن ببینید و صفارا نگرید عید میلاد امامی است در این ماه عظیم که کریم است، کریم است، کریم است، کریم این گرامی پسر اول زهرا حسن است دومین حجت و چارُم نفر از پنج تن است اختر برج شرف مطلع الانوار جمال آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است روح پیغمبر و زهرا و علی در تن اوست یک پسر نیست سه روح است که در یک بدن است تا قیامت به چنین قامت رعنا صلوات عجبا سرو قدی سرو هزاران چمن است حُسن محدود شده در رخ نورانی او حسن است، این حسن است، این حسن است روح بخشد به پدر با نفس زهرایی شده دلدادة زیبایی او زیبایی بوسة ذکر و دعا بر دو لب خندانش آسمان شیفتة زمزمة قرآنش میهمانخانة او شهر مدینه است ، مگو که بود خلق سماوات و زمین مهمانش ناز بر گلشن فردوس کند در صف حشر هرکه شد بندة لطف و کرم و احسانش همچو باران بهاری که بریزد زسحاب روز و شب رحمت حق ریخته از دامانش جن و انس و ملک از کل سماوات و زمین همه در تحت حمایت همه در فرمانش صد مسیحا شود از نیم نفس زندة او خلق و خوی نبوی سر زند از خندة او اولیایند به یک گردش چشمش سرمست علی و فاطمه دادند ورا دست به دست این کریم ابن کریمی است که در کل وجود تا قیامت کرمش شامل حال همه است حسنی طلعت او آینة حسن خداست روی حق بود در این آینه از صبح الست صلح او تیر خدا بود که از قوس کمان به شتاب آمد و بر قلب معاویه نشست صلح او بود که بنیانگر عاشورا شد صبر او بود کز آن سیطرة کفر شکست گرچه اسلام گرفته است به خود رنگ حسین به خدا صلح حسن نیست کم از جنگ حسین شیعه آن است که در خط امامش باشد تابع رهبر، در صلح و قیامش باشد شیعه آن است که در لحظة فریاد زدن متن فرمان الهی به پیامش باشد شیعه با صلح حسن تا صف محشر حسنی است شیعه در صلح حسن جنگ حرامش باشد شیعه در جنگ همان شیعة عاشورایی است شیعه آن است که اینگونه مرامش باشد صلح و جنگ حسنین است یکی بر شیعه تیغ، گه جای به کف گه به نیامش باشد “میثم” از خط ولایت ننهی پای برون گر نهی پای برون راه نیابی به درون سازگار https://eitaa.com/rozeneshinan
این ماه رسول است که از ماه صیامش  پیوسته درود و صلوات است و سلامش  برتر بوَد از منقبت و مدح خلایق  قدر و شرف و عزت و اجلال و مقامش  روشن شده چشم علی از پرتو حسنش  شیرین شده کام نبی از شهد کلامش  هم فوج ملایک همه افتاده به خاکش  هم خیل نبیّین همه خواندند امامش  رضوان اگر از دوستی‌اش دست بدارد  والله قسم بوی بهشت است حرامش  دشنام شنیدن کرم و لطف نمودن  این است همان عادت و احسان و مرامش  بر آب بقا ناز کند تا صف محشر  گر خضر گذارد لب خود بر لب جامش  در حسن خداییش ببینید و ببینید  خلق خوش جد خوی پدر عصمت مامش  از بس‌که حسن در حسن است‌و همه حُسن است  از سوی خداوند حسن آمده نامش  نبْود عجب آرند اگر دست توسّل  خیل ملک از عرش به مرغ لب بامش  فریاد حسین‌بن علی داشت سکوتش  شمشیر شرر بار علی بود پیامش  بر تربت بی‌شمع و چراغش بنویسید  والله قسم صبر حسن بود قیامش  زیباتر و بالاتر از این است که هر صبح  یا مهر بخوانند و یا ماه تمامش  بالله نگفتند نگفتند نگفتند  گویند اگر خلق جهان مدح مدامش من خارم و اوصاف گل از خار نیارید  ایـن کـار جـز از خالق دادار نیاید https://eitaa.com/rozeneshinan
نذری کنید تا که دمی با خدا شویم از این قفس که ساخته شیطان رها شویم  باری که روی دوش گرفتیم از گناه روی زمین گذاشته و با صفا شویم  امشب شب در آمدن ماه فاطمه است دیگر بس است باید از این خواب پا شویم  تا نیمه های ماه دگر صبر هم بس است راهی بیت حضرت خیر النسا شویم  باید هزار سال عبادت کنیم تا از سائلان واقعی مجتبی شویم  آقا عنایتی کن از این تن در آمده قدری تو را صدا زده تا بی ریا شویم  قدری به ما نگاه کن آقا که تا ابد گندم فروش صحن نگاه شما شویم  امشب به یمن آمدنت دست ما بده آن باده ای که بر کرمت مبتلا شویم  حسنت مرا مقیم سرِ دار میکند امشب علی ز لعل تو افطار میکند  وقتی تو را ز عرش فراتر گذاشتند یعنی به روی دست پیمبر گذاشتند  در راه تو تمام خلائق نشسته اند دل برده ای که نام تو دلبر گذاشتند  ماهی نبود تا که در این ماه گل کند اینجا تو را به دامن مادر گذاشتند  خورشید را به امر خدا مثل هدیه ای یک گوشه پیش هدیه حیدر گذاشتند  موسی برای مهد تو گهواره ساخت و عیسی و دیگران روی آن پر گذاشتند  تا این که حاجت دل عالم روا شود هفت آسمان به پای شما سر گذاشتند  امشب برای شادی زهرا و مرتضی تاجی به روی فرق تو از زر گذاشتند  این افتخار ماست که با مقدم شما ما را در آستان تو نوکر گذاشتند  با بودن تو فاطمه حس کرد مادر است یعنی که اولین پسر چیز دیگر است  با مقدم تو دین خدا زنده میشود ماه خدا کنار شما زنده میشود  عیسی به ناز مقدم تو ناز میکند موسی که هیچ با تو عصا زنده میشود  ماه مبارک است در این نیمه های شب با مقدم تو حال دعا زنده میشود  امشب که فاطمه به تو لبخند میزند شهر مدینه غرق صفا زنده میشود  آقا خوش آمدی که در این لحظه های خوش سلول های مرده ما زنده میشود  امشب تو آمدی و نبی گفت با علی یک ضلع از حدیث کسا زنده میشود  وقتی شروع نهضت ارباب با شماست با تو حسین و کرب و بلا زنده میشود  چشمان تو به چشم علی تا که وا شده از آن به بعد نام شما مجتبی شده  شوری میان سینه من پا گرفته است عشقی میان قلب و دلم جا گرفته است  مثل علی ست با نمک است و خدایی است قنداقه ای که حضرت زهرا گرفته است  گویا دوباره موقع افطار آمده با بوسه ای که از لبش آقا گرفته است  او که کریم خانه ی زهرا و حیدر است رونق ز کار و بار مسیحا گرفته است  از سوی جنت آمده یا از سوی خدا دسته گلی که حضرت موسی گرفته است  معمار گاهواره او دست جبرئیل یعنی که کار عشق چه بالا گرفته است  یوسف رسیده است به پابوسی حسن مجنون شده است و دامن لیلا گرفته است  با چشم خود دل از همه دل ها ربوده است این ارث را ز ام ابیها گرفته است  آنقدر بیت حضرت زهرا شلوغ بود یک هفته است نوح نبی جا گرفته است  ای برکت همیشه افطار ما حسن خوش آمدی به خانه صدیقه یا حسن  از بس که مثل حضرت زهرا منور است مست اند اهل خانه به قدری معطر است  حیدر ز شوق، محو تماشای روی اوست گفتم که گفت فاطمه، او چیز دیگر است  گفته نبی عقیقه کند زودتر علی آنقدر روی دلبر نوزاد محشر است  کی گفته است این که حسن مرد جنگ نیست نیزه به دست حضرت فتاح خیبر است  گفتند نیست آشنا با فنون جنگ جنگ جمل رسید همه دیدند حیدر است  با ضربه اش چو عایشه را زد به روی خاک دیدند مستحق صد الله اکبر است  وقت نماز کنده شود از دل زمین بیخود نبوده است که او مست کوثر است  در حلم و در عبادت و در سجده های شب هم مثل مرتضی ست و هم چون پیمبر است  این را بدان کسی که به تن فخر میکند محشر خدا به خلق حسن فخر میکند  مظلوم تر ز حیدر کرار یا حسن ای نیمه شب به دوش شما بار یا حسن  ای صاحب تمام مکاتب ،امام عشق استاد درس رزم علمدار یا حسن  ای قبله گاه خلق دو عالم بقیع تو ای از دل شکسته خبردار یا حسن پیری زود رس ز چه آمد سراغ تو از غصه های کوچه عزادار یا حسن  ای زیر بار تهمت و دشنام بین شهر ای از تمام شهر طلبکار یا حسن  آقا شنیده ام که قدت را شکسته اند وقتی که سوخت آن در و دیوار یا حسن  آقا شب ولادت و روضه حلال کن این روضه را زمینه عشق و وصال کن   مهدی نظری https://eitaa.com/rozeneshinan
ای ماه آسمانیِ ماه خدا! حسن  خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن  روز نخست نقش جمال تو را کشید  نقاش حسن با قلم ابتدا حسن  از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب  در پشت کوه‌ها و پس ابرها حسن  ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت به جهل  از بس که دیده در تو جمال خدا حسن  از کائنات نغمۀ آمین شود بلند  دست تو تا بلند شود بر دعا حسن  افکنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل  از بوسه‌های پشت هم مصطفا حسن  روح نبی، روان علی، قلب فاطمه  گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن  از صد هزار فیض مسیحا نکوتر است  دردی که با دعای تو گردد دوا حسن  باب تو باب حاجت ارباب حاجت است  ای عالمی به کوی تو حاجت روا حسن  جسم مسیح نه که روان مسیح هم  می‌گیرد از تبسم گرمت شفا، حسن  گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد  بهر نجات خلق کند اکتفا حسن  گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی  از بس که داده بوسه دهان تو را حسن  یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب  یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن  وقتی که جای دست خدا می‌شوی سوار  حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن  باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش  تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن  باید نبی زیارت حُسن تو را کند  در لاله‌زار وحی به صبح و مسا حسن  زوار توست جان و رواقت بهشت دل  بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن  گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟  ای گوشه‌ای ز خاک تو عرش عُلا حسن  روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟  جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن  صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه  صبر تو داد دین خدا را بقا حسن  از بامداد اول خلقت تو بوده‌ای  بنیانگذار نهضت کرب و بلا حسن  آل نبی تمام کریمند و تو شدی  مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن  خلقند میهمان و تویی میزبان خلق  ملک وجود آمده مهمان سرا حسن  عمری اگر که بند ز بندم جدا کنند  حاشا که لحظه‌ای ز تو گردم جدا حسن  وهابیان به زائر تو راه بسته‌اند  سد می‌کشند دور مزار تو، یا حسن  بیچاره‌های کوردل پست، غافلند  دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن  دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:  غیر از تو کیست صاحب خلق خدا؟ حسن  سوگند می‌خورم به خدا نیست ناامید  هر کس که آورد به تو روی رجا حسن  دست بریدۀ پسر کوچکت بس است  در حشر بر نجات همه ماسوا، حسن  هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو  دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن https://eitaa.com/rozeneshinan
ماه روزه و ماه ذكر و دعا مبارك است  شد ولادت حضرت مجتبي مبارك است  اي رخت چراغ انجمن خوش آمدي  نور دیدة ابوالحسن خوش  آمدی  یابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا  اي به عالمي مقتدا حسن  اي چراغ حسن خدا حسن  امید قلب علی یا حسن  دل از تو شد منجلي يا حسن  عيد ميلادت مبارك باد  شيعه چشم دل واكن و مظهر خدا ببين  در مه خدا ماه پيغمبر خدا ببين  جلوه گر شده جمال ذات كبريا  خنده مي زند به روي ختم الانبيا  يابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا  اي جمال نوراني خدا  اي چراغ مهماني خدا  یم كمال محمد تويي  كريم آل محمد تويي  عيد ميلادت مبارك باد  اي ولايتت طاعت و روزه و نماز ما  اي به درگهت روي راز ما نياز ما  از ولادت تو زنده شد قيام ما  بر تو و علي و فاطمه سلام ما  يابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا  شمع محفل احمدي حسن  سيدي حسن سيدي حسن  چراغ و چشم رسول خدا  تمام خلقت به خاكت فدا  عيد ميلادت مبارك باد  شانة رسول خدا و علي مقام تو  صلح و صبر تو حلم تو راه تو و قيام تو  لالة بهشت آرزوي فاطمه  فخر مرتضی و آبروي فاطمه  يابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا  تو تمام جود و عنايتي  تو چراغ راه هدايتي  بهشت دل باغ آباد توست  كه موسم عيد ميلاد توست  عيد ميلادت مبارك باد https://eitaa.com/rozeneshinan
مسير عشقبازان سوي يار است زمين عشقبازي کوي يار است به هر جان بنگري بيني خدا را که دائم در تجلي روي يار است اگر دعوت شدي در اين ضيافت ز يمن مقدم نيکوي يار است شب قدري که قرآن گشته نازل همه قدرش ز عطر بوي يار است اگر دلها در اين شبها خدايي است بدان ماه مبارک مجتبايي است ***** حسن سرمايه ي زهرا و حيدر مبارک سوره ي قرآن داور دليل برکت نسل محمد حسن زيباترين تفسير کوثر پس از جد و اب و ام، مجتبي هست براي چهارده معصوم، سرور ز يا محسن اگر حاجت بخواهي قسم بر او بده، با ديده ي تر بود نزد خدايش آبرو دار به نام او گنه از دوش بردار ***** خدا را شکر نامت بر لب ماست که نام تو صفاي مکتب ماست حسينت بر تو ما را رهنمون است رسيدن بر تو اوج مذهب ماست اگر اهل مناجات خدايي نگاه تو صفاي هر شب ماست نه که امشب، تمام عمر سوگند حسن جان يا حسن جان يارب ماست دو چشمت از گدا خسته نباشد درت بر سائلان بسته نباشد ***** نبي هنگام ديدار تو، مدهوش که ديدار تو از سر مي برد هوش بدي ديگران و خوبي خود کني با حُسن خلق خود فراموش ادب سازي کني، در کودکي هم به نزد مرتضي هستي تو خاموش بود عمري که از زهرا بخواهيم کند ما را به راه تو کفن پوش اگر از نام ثاراله مستيم رهين لطف و احسان تو هستيم ***** تو قرآن کريم و راستيني خداوند کرم روي زميني تمام سوره ي المؤمنوني که فرزند اميرالمؤمنيني ز تو کم خواستن نوعي گناه است تو دست باز رب العالميني تو آني که بدون شک بگويم حسين و کربلا مي آفريني تو با صلحي که اندر کوفه کردي  مسير عشق را مکشوفه کردي ***** الا اي که به هر دوران غريبي نشان تو بود، جانان غريبي معاويه تو را بهتر شناسد  که تو در لشگر ياران غريبي زيارتنامه هم حتي نداري قسم بر تربت ويران غريبي امام دوم خانه نشيني ز نامردي نامردان غريبي تو کودک بودي و غربت کشيدي تو مادر را به خاک کوچه ديدي ***** شاعر: جواد حیدری https://eitaa.com/rozeneshinan
اي جـان محمـد جانـان محمـد قـرآن محمـد  نــور دل ابالحــسن مــيلادت مبــارك  يوسـف زهـرا يا حسـن ميـلادت مبـارك  يا امــام مجتبــي خــوش آمــدي (2)  نجل حيدري تو سبط اكبري تو حق را محوري تو  خلـق زميـن و آسـمان سـائل هر شـب تو  خـتم رسـل بوسـه زنـد بر دهـن و لـب تو  يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)  اي سرو چمن ها شمع انجمن ها در مدحت سخن ها  هــستي مــا ولاي تــو مــيلادت مبــارك  جــان جــهان فــداي تو مــيلادت مبـارك  يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)  اي كار مدامت احسان و كرامت تا صبح قيامت  كــريم آل فاطمــه سلام  الله علیها مــيلادت مــبارك  روشــني چــشم همــه ميــلادت مبـارك  يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)  جودت كبريايي حسنت مصطفايي زهدت مرتضايي  چهــارمين پنــج تن مــيلادت مــبارك  ولــي حــي ذوالمــنن مــيلادت مـبارك  يــا امـام مجتبــي خــوش آمــدي(2)  اي خويت محمد اي رويت محمد اي مويت محمد  مظهر حــسن كبريــا مــيلادت مـبارك  تمــام خــتم انبيــا مــيلادت مــبارك  يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)  اي عالم مطيعت ای دلها بقیعت اي جان ها مقیم ايوان رفيعت  تو مــاه بي قرينــه اي مــيلادت مــبارك  تو هستــي مدينــه اي مــيلادت مبارك https://eitaa.com/rozeneshinan
در جود و کرم دست خدا هست حسن دست همه را وقت عطا بست حسن نوميد نگردد کسي از درگه او زيرا که کريم اهل بيت است حسن   بر ماه تمام ماه رحمت صلوات بر نور جمال حُسن و حکمت صلوات در سفره ي ماه رمضان فيض حَسن بخشيده به عرش و فرش ، نعمت ، صلوات   امشب ز سما نور خدا مي آيد سر منشاء احسان و عطا مي آيد در دهر تمام شيعيان مسرورند زيرا که امام مجتبي مي آيد https://eitaa.com/rozeneshinan
امشب اي دل شب مستانگي جان و تن است قفل افطار دلم دست امام حسن است امر كرده است كه افطار كنم با لعلش رطب سفره‌ي من خنده‌ي شيرين دهن است همه بتهاي فرا روي خودم مي‌شكنم چون نگارم نوه‌ي ارشد آن بت شكن است امشب آرامش من ذكر حسن باشد و بس ايها الناس بدانيد حسن عشقِ من است اين چه طفليست كه ثاني رسول الله است رخ او ماه و دو چشمش گل و باغ و چمن است نقره بار است لبش، روز تنش، شب مويش بوي عطرش سبب طعنه‌ي مشك ختن است فطرس از حسرت ديدار رخش مي‌سوزد زير لب زمزمه‌اش مدح چنين ياسمن است حسن فطرس https://eitaa.com/rozeneshinan
نور نگاهش ـ زلفِ سياهش ـ دل من و ديوونه كرده خانه‌ي زهرا ـ چشماي مولا ـ با قدمش گلخوونه كرده اون كه رخش مثل مه كامله يوسف زهرا پسرِ فاطمه نيمه‌ي ماهِ رمضون ـ دل شده سرگشته‌ي اون اون قده شادِ دلِ من ـ مي‌گه همش برام بخون اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4) دنياي نوره ـ مثلِ بلوره ـ زلف سياش ببين كمنده حيدرِ كرار ـ گرمِ سروره ـ چون پسرش داره مي‌خنده ديدن داره يه ماه و  دو ستاره تو قلب زهرا و علي بهاره چه برق چشماش با صفاست ـ نورِ دو چشمِ مصطفاست كرامتش حرف نداره ـ خيلي رئوف و با وفاست اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4) امشب خرابم ـ در تب و تابم ـ به سيم آخر زده‌ام من به عشق يارم ـ چه بيقرارم ـ به هر طرف سر زده‌ام من جز اون ندارم به كسي پناهي قربونِ قاسمش بشم الهي امشب به دل تاب و تبه ـ نام خدا ذكرِ لبه چون شب ميلاد حسن ـ عشقِ‌حسين و زينبه اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4) حسن فطرس https://eitaa.com/rozeneshinan
آن را که ولایت(1)حسن نیست طاعات قبول ذوالمنن(2) نیست از بعد علی قبای لولاک (3) جز در خور قامت حسن نیست آن را که محبت تو ای شاه چون پاک روان به ملک تن نیست در حیرتم آنکه این چنین کس چون مرغ چرا به بابزن(4) نیست خاک ره هندوی (5) تو باشد مشکی که به خطه ختن نیست چون بازوی تو به کسر اصنام(6) نیروی خلیل بت‌شکن نیست چون است که دشمن تو ای شاه برگردنش از قضا رسن نیست بی نور تو عرش مستقر نه بی رای تو عقل موتمن(6) نیست ای شاه قرین یک غلامت صد همچو اویس در قرن نیست جز مهر تو مایه جنان نه جز مدح تو زینت سخن نیست بی‌ خاتم مهر تو فرشته جز جان بلیس(8) اهرمن نیست من بنده دودمان اویم حقا که درین سخن، سخن نیست بی مهر علی و آل پاکش آسوده «هما» روان به تن نیست https://eitaa.com/rozeneshinan
ملك زُمُرّد مي‌ريزه به بام خونه‌ي علي به زير لب داره فلك ذكر خداوند جلي عطا شده به فاطمه شه پسري مثل نبي برده قرار فاطمه صبر و قرارِ امشبي خبر بديد پيمبر و فرشته‌ها با زمزمه تا با نگاهِ اولش بگه شبيه خودمه از سينه تا فرقِ سرش هم حسن هم احمده لعاب صافِ دهنش شهدِ لبِ محمده نيمه‌ي ماه رمضون ماه شبِ‌ بدر اومده چشمِ دل و باز بكنيد سرّ شبِ قدر اومده چشاش حسن نگاش حسن خنده‌ي رو لباش حسن چش تو چشه مادرشه نورِ دو گونه‌هاش حسن جود و سخا هر چي باشه پيش وجودِ اون كمه آهاي گرفتارا بيايد اين انتهاي كرمه اگر كه پاي مژه‌هاش يه قطره‌هايي شبنمه تفسيرِ آينده‌ي اون، حكايتِ درد و غمه تو زندگيش اگر چه اون شاهِ ولي بي ياوره خودش غريب و بي پناست ولي پناهِ مادره حسن فطرس https://eitaa.com/rozeneshinan
این چه شور است عزیزان كه بهر انجمن است شـاد و خـرم دل یـــاران و بـه دور از مــحــن اسـت هــر طـرف مـی‌گـذرم بـانـگ طـرب مـی‌شــنـــوم زانـكـه مـیـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـری آورده اســـت كـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـكـویش حسن است ســروی آزاد عــیـــان گـشـتـه كــه از خـرمیـش جـلـوه بـاغ بـهـشـت است و صفای چمن است شـهــر یـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـیــلاد حــســن وز تـجـلـی رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است تـهـنــیـت گــوی مــلائــك بـه زمــیــن آمـــده‌انـد كه فضا خوش نفس از مشگ و عبیر ختن است شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن شادمان خاطـر سرگشته هر مرد و زن است صـبــر ایــوب فــرامـوش شــد از خــاطــره‌هــا دیـده خـلـق جـهـان خـیره به صبر حسن است پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه یــاران نـظــری دیـده‌هـا سـوی تـو ای دلـبـر شیرین سخن است تـو «حـیاتی» چه غـم از وحشت محشـر داری كـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مِـحـن اسـت "حیاتی" https://eitaa.com/rozeneshinan
نور خدا نخله ى سینا، حسن هوش ربا، از دل موسى حسن نغمه ى داوود از او پر ز شور راز شفا بخشى عیسى حسن داد سلامش، ز ادب چون خلیل كرد سلام آتش او را حسن نوگل و ریحانه ى ختم رسل شاخه ى پر سایه ى طوبى حسن یاسمن سرو قد سبز پوش سیم تن گلرخ زیبا حسن بنده ى محبوب خدا مجتبى روشنى دیده ى زهرا حسن در صفت جود یدالله را آیت كبرى، ید بیضا حسن شاه جوانان بهشت برین سبط نبى فاطمه سیما حسن كفه ى شاهین ترازوى عشق هست حسین بن على با حسن هر دو به عرش عظمت گوشوار سرخ حسین آمد و خضرا حسن هر دو یكى، هر دو نكوتر ز خوب چون حسنین اند دو همتا حسن تا نشود این یك از آن، اشتباه یاء حسین است در اینجا حسن گر نبود كوچكى سن و سال نام حسین است به معنى حسن فرق حسین است و حسن حرف یاء این حسن است، آن دگرى یا حسن من كه «حسان» این همه دارم گناه كیست پناهم دهد الا حسن   حبیب الله چایچیان (حسان) https://eitaa.com/rozeneshinan
  زمین   و   آسمان     دریای    نور است                                              دل شیعه ز شادی در  سرور است   علـــی     مرتضی    زین  باره    خرسند                                              به    غنچه   گل زده همواره لبخند   جناب     فاطـــــــمه(س)     دارد    تبسم                                              که   از  این  چهره جنت شد تجسم   به   عرش      حق    شده   بزمی  مهیا                                               امام      مجتبی     آمد    به   دنیا   از آن سو جبرئیل  سرخوش از این باب                                               تمام   عرشیان   زین باره بی تاب   ز جود  و   بخشش   است ایشان زبانزد                                               ز هر بخشنده ای  بی شک سرآمد   بر او    رحمت    بُِِوَد    پیوسته   بی حد                                               وجودش    پاک و طاهر بوده از بد   تجلــی    کرده     امشب     ذات   سرمد                                             که     آمد    میوه ی    جان  محمد https://eitaa.com/rozeneshinan
آن شاخ گل که سبز بود در خزان یکی است افشانده غنچه گل سرخ از دهان یکی است آن گوهری کز آتش الماس ریزه شد یاقوت خون زلعل لب او روان یکی است آن لعل درفشان که زمرد نگار شد داد از وفا به سوده الماس، جان، یکی است آن نخل طور کز اثر زهر جانگداز از فرق تا قدم شده آتش فشان یکی است آن شاهباز اوج حقیقت که تیر خصم نگذاشته ز بال و پر او نشان یکی است آن خضر رهنما که شد از آب آتشین فرمانروای مملکت جاودان یکی است آن نقطه بسیط محیط رضا که بود حکمش مدار دائره کن فکان یکی است آن جوهر کرم که چه سودا به سوده کرد هرگز نداشت چشم به سود و زیان یکی است چشم فلک ندیده بجز مجتبی کسی شایان این معامله، آری همان یکی است طوبی مثال گلشن آل‌عبا بود ریحانه رسول خدا مجتبی بود آیة‌الله غروی اصفهانی https://eitaa.com/rozeneshinan
سر زدِ باغ شکوفه بر درِ سرایِ فاطمه هدیه فرستاده نوگلی، خدا برای فاطمه ای بهاری ترین جوانه، حسن ای خوش ترین نشانه ای گل زهرا، ای گل زهرا، (2) ای گل زهرا، یا مولا محو تماشای چهره ات تمامی ِ فرشتگان بوسه به قنداقه ات زنند هماره اهل آسمان ای شِکر خنده آشنایی، (2) سرو دردانه مجتبایی ای گل زهرا، ای گل زهرا،(2) ای گل زهرا، یا مولا غربتِ تو در شکوهِ اشک، نشانده دیده ی مرا رنگ شفق می زند بقیعِ تو سپیده ی مرا سر خوانت نشسته دریاب، بگشا سفره ی کرم را ای گل زهرا، ای گل زهرا، ای گل زهرا، یا مولا https://eitaa.com/rozeneshinan
گلی     زیبا    نمایان    در چمن شد                                               شب    میلاد      مولایم    حسن    شد   شدم    امشب    سراپا   مست نامش                                               یقین   مرغ   دلم    گردیده     رامش   نمی دانم    چه    گویم    از وجودش                                               تمام   عـــرشیان     محو    سجودش   حسن را لطف یزدان بی حساب است                                               که قدر و شان ایشان در حجاب است   حسن   تنهاترین   سردار   دین است                                              که  ایشان بی گمان حبل المتین است   ز مدحش بی گمان قاصر  زبان است                                               حســـن      دوم  امام شیعیان    است   سید کمال الدین خردمندان https://eitaa.com/rozeneshinan
بالی برای پر زدنم دست و پا کنید از قید و بند غصه دلم را رها کنید   ای روزه دارهای سر سفره ی کرم حالی چو دست داد برایم دعا کنید   وقت سحر که فیض مناجات کامل است منت گذاشته و مرا هم صدا کنید   ای سائلان پشت در خانه کریم راهی برای رد شدن عشق واکنید   خیرات میدهند به هرکس که آمده جانی بیاورید و به پایش فدا کنید ** روزی که پا به دیده ی دنیا نهاده ای رنگی دگر به جلوه مهتاب داده ای   در زیر پای تو سر خیل ملائک است آن لحظه ای که در سفر حج پیاده ای   امشب اگر اراده کنی ذبح میشوم جانم فدای منت و همچون اراده ای   سجاده ی تو عرش؛ در آن لحظه ای که تو تکبیر گفته و به نماز ایستاده ای   نام تو را ادامه ی زهرا نوشته اند تو مادری ترین پسر خانواده ای   هرکس که عشق حضرت مولا نمیشود هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود   در طالعم اسیر حسن را رقم زدند روزی که نقش خلقت من را رقم زدند   از روی سرو قامت لیلایی حسن در شعر عشق سرو چمن را رقم زدند   بر روی لوح سینه بیتابم از ازل با رنگ سبز نام حسن را رقم زدند   صبر حسن مقدمه ی ظهر کربلاست این گونه شد که داغ کفن را رقم زدند   ای صبر تو مقدمه ی کار کربلا پیش تو سر به زیر علمدار کربلا https://eitaa.com/rozeneshinan
بت غم عشق تو تا يار دل زار من است بهتر از خلد برين گوشه بيت الحزن است نه غم حُور و نه انديشه جنّت دارم از زمانى كه مرا بر سر كويت وطن است قصّه عشق من و حُسن تو اى مايه ناز نقل هر مجلس و زينتْ دِه هر انجمن است بعد از اين ياد، كس از ليلى و مجنون نكند حُسْن اگر حُسْن تو و عشق اگر عشق من است توئى آن يوسف ثانى كه ز يك جلوه حُسن محو ديدار تو صد يوسف گل پيرهن است از پى ديدن رخسار تو موساى كليم سال ها بر سر كويت به عصا تكيه زن است آدم و نوح و سليمان و مسيحا و خليل همه را مِهر ولاى تو به گردن رسن است خلق گويند به من ، دلبر و معشوق تو كيست كه تو را در غم او اين همه رنج و مِحَن است چه بگويم كه نم از يم نتوان گفت كه آن ماه جبين سرو سيمين بدن و خسرو شيرين سخن است ثمر باغ رسالت ، گهر بحر وجود والى مُلك ولايت ، ولىّ مؤ تمن است اوّلين سبط و دوّم حجّت و سيّم سالار چارمين عصمت حقّ و يكى از پنج تن است نام ناميّش حسن ، خلق گراميّش حسن پاى تا فرق حسن ، بلكه حسن در حسن است روى حسن موى حسن بوى حسن خوى حسن يك جهان جوهر حُسن است كه در يك بدن است   ذاكر https://eitaa.com/rozeneshinan
ای جان جهانیان فدایت هستی همه سائل و گدایت ای تکیه گه گناه کاران دیوار بقیع با صفایت گریان نبود به روز محشر چشمی که بگرید از برایت هم چشم ملک به بذل دستت هم روی فلک فرش راهت تا نامه خویش را بشوییم شد اشک غم تو آبرویم https://eitaa.com/rozeneshinan
یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این یک نور، ولی نور همه پنج تن است این یک روح، ولی روح علی در بدن است این زیبارخ و شورافکن و شیرین‌دهن است این ای ماه خدا چشم تو روشن حسن است این این خلق عظیم است عظیم است عظیم است فرزنـد کریم است کریم است کریم است گلبوسۀ احمد گل بستان جمالش قرآن ورقی از صُحُفِ خُلق و خصالش پیغمبر و زهرا و علی محو جمالش شیری که به او فاطمه داده است، حلالش بالاتر از اوهام همه اوج کمالش جاری ز کف او کرم احمد و آلش این محشر کبراست بیایید ببینید این یوسف زهراست بیایید ببینید خورشید دمیده به شب تار مدینه گردیده چراغ دل بیدار مدینه روئیده گل وحی ز دیوار مدینه خیل ملک آیینه به دیدار مدینه ارواح رسولان شده زوار مدینه گردیده فلک غرق در انوار مدینه تابد به سر دست محمّد، قمر امشب تبریک بگویید علی شد پـدر امشب ای صبح الهی اثرت باد مبارک ای بحر نبوت گهرت باد مبارک ای باغ ولایت ثمرت باد مبارک ای ماه خدایی ثمرت باد مبارک ای شمسۀ عصمت قمرت باد مبارک میلاد گرامی پسرت باد مبارک ای حُسن فروشان! حسن آمد حسن آمد بـا آمـدنش جـان محمّد بـه تـن آمد این است که در پاسخ دشنام دعا کرد این است که از دشمن بی‌شرم حیا کرد این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد این است که از خلق ستم دید و دعا کرد در صبر، همان کار علی شیرخدا کرد در صلح، همان معجزۀ کرب و بلا کرد گر جنگ کند، صلح حرام است حرام است ور صـلح کند، حکم قیام است قیام است از صلح حسن، دین خدا یافت سلامت این صلح قیامیست به معنای قیامت با آنکه همانند علی داشت شهامت هر ظلم که دید آن خلف پاک امامت تا حفظ شود دین خدا کرد کرامت چون کوه برافراشت به هر حادثه قامت با آن که غریب وطن و غرق مِحن بود پیروزترین رهبر تـاریخ، حسن بود او مَحکمۀ مُحکمۀ صبر و رضا داشت با صبر و رضا پرچم توحید به پا داشت در صلح و قیامش به زبان حکم خدا داشت پیوسته ولایت به همه ارض و سما داشت ده سال امامت به امام شهدا داشت در حنجرۀ سوخته این طرفه ندا داشت من کیستم احیاگر قانون خدایم بنیـادگـر واقعۀ کرب و بـلایم من وارث شمشیر علی رهبر صبرم من ذات خدا را به خدا مظهر صبرم من روح شکیبایی در پیکر صبرم من وارث صبر پدر و مادر صبرم من صاحب فتح و ظفر لشگر صبرم هم حیدر شمشیرم و هم حیدر صبرم این صبر همان صبر خدای ازلی بود تفسیر کـلام الله و شمشیر علی بود با آنکه بوَد بازوی من بازوی حیدر با آنکه مرا دست خداییست به پیکر این صبر بوَد سخت‌تر از غزه و خیبر این صبر بوَد یک اُحد و خندق دیگر این صبر بوَد نهضت ثاراللهِ اکبر سوگند به اسلام و به قرآن و پیمبر مـا بیـم زبیـداد معـاویـّه نداریم حاشا که ستمگر را راحت بگذاریم ما نخل ولاییم و شهادت ثمر ماست بر جان عدو هر نفس ما شرر ماست چون تیر برآید جگر ما سپر ماست در بحر بلا موج خطر همسفر ماست پیکار جمل نیز گواه دگر ماست هرگز نهراسیم که حیدر پدر ماست بـازوی عـلی حیـدر خیبـر شـکنم من «میثم» حسنم من حسنم من حسنم من سازگار https://eitaa.com/rozeneshinan
ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن! ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن! ریحانهٔ محمّد و دردانۀ علی چارم نفر ز سلسلۀ پنج تن، حسن! جان جهان فدات که سلطان انبیا پیوسته بوده بر دهنت بوسه‌زن حسن! شیرینی کلام من از وصف مدح توست نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن! از غنچۀ دهان تو ریزد گلاب وحی چونان از زبان پیمبر سخن، حسن! از آن خدای، نام نهادت حسن که هست خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن! بر روی دست فاطمه در لاله‌زار وحی رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن! مدح تو با زبان رسول خدا خوش است او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن! صبر تو بر شجاعت تو برتری کند داری اگر چه بازوی خیبرشکن، حسن! کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی گوهر بریزد از دهن هم‌چو من، حسن! تو آشنای عالمی و از غریب هم تنهاتر و غریب‌تری در وطن، حسن! بر تربت تو دست توسل کند دراز شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن! آیینۀ جمـال محمد تویی تویی بالله کریم آل محمد تویی تویی بر روی دست فاطمه قرآن حیدری آقای من! چه قدر شبیه پیمبری زیبایی از بهشتِ جمال تو گشته سبز نامت بود حسن ولی از حُسن برتری جان تمام حُسن فروشان فدات باد الحق که با جمال حسن حُسن‌پروری یعقوب گشته محو تماشا و گویدت مولای من! تو یوسف زهرای اطهری واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح زیرا تو خود ولیِ خداوند اکبری در دست توست تیغ قیام و کلید صبر حتی تو بر حسین، امامی و رهبری در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری قدر تو را که هست وطن شهر غربتت باور نمی‌کنند که تو فوق باوری خیر کثیر در نفس توست یا حسن سر تا به‌ پای، کوثر و فرزند کوثری دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف! الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری جان حسین و هست علی قلب فاطمه سوگند می‌خورم تو رسول مکرری تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است خلق و مرام و منطق و خویت محمد است دل را هماره حال و هوای بقیع توست انگار پشت پنجره‌های بقیع توست دور بقیع تو ز چه دیوار می‌کشند ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست شیعه نفس که می‌کشد از عمق جان خود گویی نسیم روح‌فزای بقیع توست بر پادشاهی دو جهان ناز می‌کند آن دل‌شکسته‌ای که گدای بقیع توست غم نیست گر بنای مزارت خراب شد در هر دل شکسته بنای بقیع توست در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن ما را اگر صفاست صفای بقیع توست ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم جبریل، سرشکستۀ پای بقیع توست یک خشت از مزار تو را هم نمی‌دهیم صد باغ خُلد کم به جزای بقیع توست اذن دخول تربت تو نام فاطمه است آوای یا حسین، دعای بقیع توست بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟ هر شب کبوتر دل ما زائر شماست هر جا رویم حال و هوای بقیع توست گردون کتاب صبر تو را بوسه می‌زند «میثم» ز دور قبر تو را بوسه می‌زند سازگار https://eitaa.com/rozeneshinan
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است در تن عاطفه ام، باز توان آمده است به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری! که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است چه نشستی که درِ میکده ها باز شده آی مستان خدا! پیر مغان آمده است بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر حال که صحبت مستی به میان آمده است روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید نمکِ سفره ماه رمضان آمده است سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت سوره قدر شب پانزدهم نازل گشت فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است شب این شهر چنان روز منور شده است زودتر از همه مژده به پیمبر دادند نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت رطب سفره افطار پیمبر شده است طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است سفره ماه مبارک، برکت دارد، لیک با قدم های شما با برکت تر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند بر در خانۀ ارباب کریم آمده اند پادشاهیِ تو و من نیز همان مسکینی که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم سحری هم به کنار دل من بنشینی مستجاب است دعای من آلوده اگر پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی به صف مشتریانت نظر اندازی، گر ته صف یوسف دل باخته را می بینی کوه کن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی! ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی اولین سید آل علی و زهرایی حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو میوۀ عرشیِ پیغمبر ما بودی تو لقب سبزترین نور برازندۀ توست قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو چند باری همه دارایی خود بخشیدی از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش چون که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟ ماورای همه افکار نگاه تو بُود آخر عرش خدا، اول راه تو بود گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی گاه با آیۀ طفلین تو تفسیر شدی گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو به گمانم دگر از زندگیت سیر شدی آه، آقای غریبم چه به روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی؟ قاب شد در نگهت چهره یاس نیلی زده چشمان تو را برق شدید سیلی محسن عرب خالقی https://eitaa.com/rozeneshinan
باز به من راه سخن باز شد نای دلم زمزمه پرداز شد روزه ام ،اما زمدیح حسن یکسره قندست مرا در دهن مرغ دلم نغمه خوش ساز کرد تا حرم گمشده پرواز کرد نیمه مهی کرده دلم اعتکاف تاکه کنم گرد جمالش طواف شهر نبی طور تجلا شده غرق شعف خانه مولا شده بهر علی نور بصر آمده فاطمه را نیز پسر آمده شمس نقاب از رخ خود وا نمود تا که نگه بر مه زهرا نمود قوس و قزح طاق دو ابروی او بست زمین سلسله موی او شمه ای ازنور رخش مهر و ماه جمله گدایان درش شیخ و شاه خیل ملک ساقی میخانه اش عالمیان مست ز پیمانه اش حضرت جبریل بود مست او روزی میکال بود دست او با ملک الموت اگر مرگ ماست زندگی او به کف مجتبی ست هست کریمان همه از هست اوست بعد خدا رزق همه دست اوست حاتم طائی به سر خوان او حضرت داوود غزل خوان او صد چو کلیم آمده بر درگهش صد چو خلیل اند به قربانگهش یوسف کنعان شده آواره اش دست مسیحاست به گهواره اش کیست حسن یوسف اهل ولاست کیست حسن بانی کرببلاست کیست حسن معنی حبل المتین مرشد و پیر مه ام البنین کیست حسن ثانی پیغمبر است ثانی او نیز علی اکبر است کیست حسن محرم اسرار مام بعد علی حضرت دوم امام کیست حسن نیست بجز یک کلام حضرت زهراست علیها سلام یاسر رحمانی https://eitaa.com/rozeneshinan
چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است بين تمام حُسن فروشان حَسن يكي است عالم اگر شود زگل دل چمن چمن در باغ حسن مثل تو سرو چمن يكي است بين هزار خرمن گل مثل بوي تو بوي لطيف عطر گل ياسمن يكي است تو ماه عالمي و هزارانت انجمن گويند متفق كه مه انجمن يكي است هر كس كه ديد روي تو را بين پنج تن اقرار كرد كآينة پنج تن يكي است ماه خدا دو نيمه شد و گفت آسمان هرچند از ستاره پُري ماه من يكي است گرچه تو و علي و نبي را سه پیکر است جان تو و علی و نبی در بدن یکی است آن چارتن كه زير كسا باتواند پنج يك نور واحديد همانا سخن يكي است اسرار غيب آينه اي روبروي توست عين اللّهي و پيش تو سِرّ و علن يكي است صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو با دست هاي حيدر خيبر شكن يكي است هرجا سفر كنم دل من در بقيع توست آري بر اين مسافر تنها وطن يكي است مردي چو جدّ و باب و حسين و تو نيست نيست چونانكه مثل حضرت صديقه زن يكي است مِهر تو ثبت مُهر مسلماني من است بي تو طريق كفر و مسلمان شدن يكي است هرچند نيست قابل وصف تو يا حسن اينجا عقيق "ميثم" و دُرّ عدن يكي است https://eitaa.com/rozeneshinan
باز به من راه سخن باز شد نای دلم زمزمه پرداز شد روزه ام ،اما زمدیح حسن یکسره قندست مرا در دهن مرغ دلم نغمه خوش ساز کرد تا حرم گمشده پرواز کرد نیمه مهی کرده دلم اعتکاف تاکه کنم گرد جمالش طواف شهر نبی طور تجلا شده غرق شعف خانه مولا شده بهر علی نور بصر آمده فاطمه را نیز پسر آمده شمس نقاب از رخ خود وا نمود تا که نگه بر مه زهرا نمود قوس و قزح طاق دو ابروی او بست زمین سلسله موی او شمه ای ازنور رخش مهر و ماه جمله گدایان درش شیخ و شاه خیل ملک ساقی میخانه اش عالمیان مست ز پیمانه اش حضرت جبریل بود مست او روزی میکال بود دست او با ملک الموت اگر مرگ ماست زندگی او به کف مجتبی ست هست کریمان همه از هست اوست بعد خدا رزق همه دست اوست حاتم طائی به سر خوان او حضرت داوود غزل خوان او صد چو کلیم آمده بر درگهش صد چو خلیل اند به قربانگهش یوسف کنعان شده آواره اش دست مسیحاست به گهواره اش کیست حسن یوسف اهل ولاست کیست حسن بانی کرببلاست کیست حسن معنی حبل المتین مرشد و پیر مه ام البنین کیست حسن ثانی پیغمبر است ثانی او نیز علی اکبر است کیست حسن محرم اسرار مام بعد علی حضرت دوم امام کیست حسن نیست بجز یک کلام حضرت زهراست علیها سلام یاسر رحمانی https://eitaa.com/rozeneshinan
عالم و آدم بداند من گداي مجتبايم هر چه هستم هر چه باشم از براي مجتبايم از تولد يا كه نه روز ازل تا روز محشر عاشق و مجنون و مست و آشناي مجتبايم رو گرفته ماهِ امشب از حلولِ ماهِ زهرا در نماز و سجده‌ي شكرِ خداي مجتبايم عِطرِ ياس و ياسمن زد بر مشامِ روزه‌داران من چو مبهوتان ديگر در هواي مجتبايم جان دهم گر جان پذيرد، پيش پايش دل بميرد خود به مسلخ مي‌برم چون من فداي مجتبايم اي تو يوسف‌تر ز يوسف،‌ با كرم كنعاني‌ام كن تا شود روزي بگويم خاكِ پايِ مجتبايم چشمِ ابري من امشب پر ز بارانِ مدينه سينه گويد عقده دارِ عقده‌هاي مجتبايم فطرس از بس در گلويش غم چو بغضي خانه كرده قطره‌ي اشكش بگويد بي صداي مجتبايم حسن فطرس https://eitaa.com/rozeneshinan
دل من داره هوای یارو با امید وآرزو میخونم نیمه ماه رمضون افطارو خونه امام حسن مهمونم دل عاشقم ، دوباره میشینه سرسفره ، کریم مدینه از خدا میخواد،آقارو ببینه میخونه،کسی که،میره به دیدار بقیع نماز ،زیارت ،به پشت دیوار بقیع یاحسن ،یاحسن،کریم آل علی دل من دست به دعا بردارو بگو ای خدا ازت ممنونم نیمه ماه رمضون افطارو خونه امام حسن مهمونم به زیارتش ،دل من رسیده همیشه برام،بهترین امیده تا صداش کنم ،جوابم رو میده یه عمره،دل من،شده یکی از مریداش میبوسم ،یه شال،سبزو به روی شونه هاش یاحسن ،یاحسن،کریم آل علی میشینم تا خود صبح بیدارو سر حرفم به خدا میمونم نیمه ماه رمضون افطارو خونه امام حسن مهمونم از تو آسمون میرسه ندایی با محبتش اگه آشنایی یا حسن بگو میشی کربلایی تو راه،عبورش،به زیر پاشه گل یاس تو دست ،کریمش ،هواله ،کرب و بلاس محمد طاهری https://eitaa.com/rozeneshinan