#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
آنکه بر محضر شما نرسد
مطمئنا که تا خدا نرسد
بهتر است اینکه زیر خاک رود
آن سری که به سامرا نرسد
عطرِ سرداب را نفهمیده
آنکه بر "سُرَّ مَن رَا ...نرسد
چشم بر خاکِ آن اگر بکشیم
آسمان هم به گَردِ ما نرسد
سامرا رفتهها به من گفتند
هیچ جایی به کربلا نرسد
از کفن کردنی دوباره بخوان
تا که روضه به بوریا نرسد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایانِ این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن کریم نوشت
تاکه پیشِ تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دلِ ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
بازهم روزیِ عظیم نوشت
سامرا واجبیم ، امام رضا
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
این طرف صحن صاحب کرم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی علم است
این طرف احترام میبینی
آن طرف ناسزا که دَمبهدم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضهها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
موسپید است هرکه غرقِ غم است
پیشهر دو به گریه میشنوی
روضهی پهلویی که محترم است
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدایِ دو یاحسن هستیم
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین ورنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرفِ آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
میخورد ظرف هِی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوبِ خیزران بخورد
روی پیشانیات فقط چین است
آه اگر سنگ بی امان بخورد
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنهاند و با خنده
لقمهی خویش را سنان بخورد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
سامرا در دل خود داغ فراوان دارد
هر شبش منظره شام غریبان دارد
با خودش ماتم آن خانه و زندان دارد
یک طرف خاطره گنبد ویران دارد
سامرا شهر عجیبی ست خدا می داند
سامرا مهد غریبی ست خدا می داند
تو کریمی و به پیش تو جهان مفلس بود
شد طلا از نفست هر که ز جنس مس بود
حج تو دیدن رخسار گل نرگس بود
پرورش یافته ات ماه دو صد مجلس بود
قسمت این بود جهان تار و مه آلود شود
بعد تو منتظر مهدی موعود شود
عاشقی جلوه ی خود را ز تب و تاب تو یافت
سامرا رونق از آن خانه و سرداب تو یافت
خویش را جلوه گر آن گهر ناب تو یافت
اربعین شور دگر از سخن ناب تو یافت
سومین ابن رضای حرم ساداتی
تشنه کامان مصیبت زده را میقاتی
قصه آنجاست که این دهر می ناب نداشت
از شب تیره این شهر که مهتاب نداشت
کوه هم حجم غریبی تو را تاب نداشت
قصه می رفت به آنجا که حرم آب نداشت
روضه می خواند و گریزی به لب عطشان داشت
می شد آغاز ولی عمر کمش پایان داشت
🔸شاعر:
#رضا_محمدی
_________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم
همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم
به هواى حرم سامره برخاسته ايم
روضه غربت تو حال عجيبى دارد
هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد
جان به قربان دلت جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او
كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او
طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است
یا حسن، آه تو پرداختنى ميخواهد
یا حسن، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد
یا حسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد
یا حسن، روضه تو سوختنى ميخواهد
دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى
مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى
خانه كوچك تو هيچ كم از زندان نيست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست
بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست
خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟
اصلا اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟
اصلا آقا سر پروانه تو ريخته اند؟
شعله بر دامن كاشانه تو ريخته اند؟
چل نفر در وسط خانه تو ريخته اند ؟
راه ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟
همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟
كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين...
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ...
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ...
حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ...
قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند...
گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند
قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشك تو از جام محرم دادند
عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين...
نفس تشنه حلقوم تو ميگفت حسين ...
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت
لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت
اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت
خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت
.
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى
پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا
كفن فاخر و شايسته به تن كرد ترا
درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا
تيرباران چه كسى مثل حسن كرد ترا؟
نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم
ناخودآگاه همش ياد حسن مي افتم ...
خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده
احترام دل بى طاقت او حفظ شده
بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده
دست بسته نشده عزت او حفظ شده
خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت
به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
من که خونین جگر از زهر جفایم پسرم
لاله ام لاله و در شعله رهایم پسرم
نفسم سوخته از هُرم عطش مثل حسین
آه کاین شهر شده کرب و بلایم پسرم
می چکد شیون و آه از دو لب گلگونم
بر تو آیا رسد از حجره صدایم پسرم
ارتعاشی که پدید آمده در دستانم
می دهد آگهی از رنج و بلایم پسرم
معتمد کشت مرا - آن که ستم داشت روا -
بود آن تیره نَسَب خصم دغایم پسرم
شعله ور کرد مرا آتش زهرش آری
مانده در سینه هنوز آه و نوایم پسرم
چاره ای نیست اگر در گذر از این راهم
دست تقدیر کند از تو جدایم پسرم
پس ازین ، این تو و این خاطره اندوهم
مانده بر جاده غم ها رَد پایم پسرم
تو بیا تا که درین لحظه ببینم رویت
قدرتی نیست که من سوی تو آیم پسرم
کاش می شد لحظاتی به برم بنشینی
چون که مشتاق تو ای ماهْ لقایم پسرم
یک نفس مانده که جان بر لبم آید "یاسر"
جز همین شعله نمانده ست برایم پسرم
🔸شاعر:
#محمود_تاری
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است
پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است
بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟
زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است
ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟
با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است
از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."
مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است
رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش...
...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است
در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است
در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است
در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟
در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...
...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است
میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است
این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را
در کربلا شرمندگی سهم علمدار است
سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست
گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
بیا و سر به روی سینهام بگذار، مهدیجان
شرر زد بر درونم زهر آتشبار، مهدیجان
بیا تا سیر بینم وقت رفتن، ماه رویت را
که میباشد مرا این آخرین دیدار، مهدیجان
در ایام جوانی سیر گردیدم ز جان خود
ز بس بر من رسید از دشمنان آزار، مهدیجان
از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدیجان
تو در ایام طفلی بیپدر گشتی، عزیزِ دل
مرا شد در جوانی پاره قلب زار، مهدیجان
از آن میسوزم ای نور دو چشم خود، که میبینم
تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدیجان
غم تو بیشتر باشد ز غمهای پدر، آری
اگر چه دیدهام من محنت بسیار، مهدیجان
تو باید قرنها در پردهء غیبت کنی گریه
بُود هر روز روزت مثل شامِ تار، مهدیجان
تو باید قرنها چون جد مظلومت علی باشی
به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدیجان
بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را
که بر جرم و گناه خود کند اقرار، مهدیجان
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ🇮🇷
🌸 وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ. 🇮🇷
سلام بر مؤمنان بیدار 👋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
با توجه به حضور پلید رسانه ها و کانال های مروّج فساد و بی بندوباری های اخلاقی و فکری، در نظر داریم در راستای وظایف شرعی و اخلاقی و مدنی خود، فضای مجازی را برای این گروه از رسانه ها ناامن کرده، و به پاکیزه سازی فضایی بپردازیم که فرزندان و عزیزانمان خواسته و ناخواسته در آن حضور می یابند.
عزیزان و بزرگوارانی که مایلند در این حرکت خودجوش و مصلحانه مشارکت داشته باشند می توانند با عضویت در گردان سایبری حضرت روح الله( ره ) آمادگی خود را اعلام کنند.👇👇
گردان سایبری حضرت روح الله (ره) 👇
لینک را داخل تلگرام کپی نمائید
https://t.me/joinchat/JfF4TkjtC7dJp5AuzSFsXg
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_______________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
ای تمنا ز همه، لطف و کرامت از تو
خواهش از ما و نشان دادنِ قامت از تو
دلِ بیمار و تمنای عیادت از ما
لبِ خندان و طبابت بسلامت از تو
اِلتجا در طلبِ آن رخِ محشر از ما
پرده برداشتن از وجهِ قیامت از تو
سیزده نور، پیِ ماهِ شب چاردهند
روشنی بخشیِ عالم به تمامت از تو
حجة الله تو هستی، ولی الله تویی
بر همه مُلک و مَلک هست امامت از تو
چقدَر تاج ولایت به شما می آید
سلطنت از تو و اِعلامِ قیامت از تو
چارده قرن، جهان منتظرِ یک روز است
کِی ز کعبه خبر آید بسلامت از تو
نامِ مهدی به فلَک قُلقله انداز شده
مانده در کعبه فقط خواندنِ نامت از تو
مادرت فاطمه فرمود که یارِ تو شویم
طاعت از ما، تو بیا! امرِ مُدامت از تو
یا لثارات بگو تا که بیاییم همه
فرشِ جان پیشِ تو از ما و اقامت از تو
راهپیماییِ صد میلیونیِ مکه ز ما
خواندنِ خطبۀ جمعه به فِخامت از تو
هجرت از مکه سوی شهر مدینه، زان پس
تا اَبد تکیه به کرسیِ مَقامت از تو
فتح کن با قدمت منبرِ پیغمبر را
عالَمی تشنه و تبیینِ امامت از تو
گریه بر غربت سالار شهیدان از ما
خواندنِ ناحیه با سوز کلامت از تو
وارث فاطمه! امّیدِ ضعیفان توئی و
بر زعیمانِ دو دنیاست زعامت از تو
همچو شمشیرِ علی تیغِ تو پنهان به غلاف
ذکرِ یافاطمه بر قفلِ نیامت از تو
جان سپردن به رهِ مادر مضروبه ز ما
انتقامِ ستمِ سیلیِ مامت از تو
چونکه سیلی بزنی، صورتشان برگردد
آنگه آتش زدنِ دو بُتِ امت از تو
دوست داریم ببینیم غضب کردنِ تو
ذکرِ تکبیر ز ما اَخذِ غرامت از تو
گر گنهکار نباشیم ترا میبینیم
توبه از ما و تبسم به غلامت از تو
دستخط تو بما بود، نه با شیخ مفید
شیعه! برخیز که اظهار ندامت از تو
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکاند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبهخوانی تان منبر شما
نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما
آقا دعا کنید که در زندگیمان
باشیم ای ذخیرهء حق یاور شما
ای چشمهء زلال الهی ظهور کن
ما تشنهایم، تشنه لب کوثر شما
فرمودهای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما
کی ریشهکن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنتنهء خیبر شما
بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک
این انتقام گشته به حق باور شما
روز ظهور نعره زنی جدیالحسین
کرببلاست چون هدف آخر شما
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
بیا بسپار چشمان مرا در آسمان ای گل
بده دست مرا در دستهای کهکشان ای گل
تو آغاز زمینی، میتوانی گل برویانی
برویان چشم مستم را به رنگ ارغوان ای گل
تو را محدود کردن در حصار باغها عیب است
کرانی نیست بر حسنت، الا ای بیکران ای گل
نگردم لحظهای تا که جدا از عطر دستانت
بساز از برگهای گل برایم آشیان ای گل
مگردان رو زچشمانم که در این بیقرارستان
ندارم از فراق روی تو امن و امان ای گل
مرو از پیش چشمانم، مبند ای عشق پلکت را
که من وابستهام بر چشمهای مهربان ای گل
زپشت پنجره پیداست خورشید رخت، یعنی
جهان شد با طلوع آفتابت جاودان ای گل
مبادا جا بماند عاشقی از جمع عشاقت
ببر با خود مرا چون عاشقان با کاروان ای گل
به مهمانی چشمانت رسیدم همره «یاسر»
نمیخواهی مگر در خانه خود میهمان ای گل؟
🔸شاعر:
#محمود_تاری
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————