eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
390 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز افکند پرده روی سر مردم حجاز نور حقیقت از طرف عرش سر زد و لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد بت ها به سجده آمده با نیت نماز آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او محض نیاز آمده تا او رسد به ناز او می رسد که بیرق عشقی عمیق را بر بام روزگار درآرد به اهتزاز او می رسد که باز خدا منجلی شود او آمده منادی عشق علی شود ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها وی اولین شروع وصی ها امام ها دریا رسیده ای به مصاف سراب ها دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها افتاده پای معجزه ی آسمانیت تیغ بیان صاحب علم و کلام ها باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت تا آن زمان که هست زبانی به کام ها سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست مولاست کیل سنجش تو در مقام ها نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود هر ثروتی محبت حیدر نمی شود آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را با خود نسیم مهر خدای رحیم را آورده ای برای همه سائلان دهر پشت سر خود ایل و تباری کریم را آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی زیر پرت امان بده مشتی یتیم را پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه در حائرت مکان بده این یاکریم را برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست گم می کنیم گاه ره مستقیم را زخم مرا رهین مداوای خویش کن من را گدای خانه ی زهرای خویش کن آرام از کنار پیمبر قدم بزن شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن حالا برای حضرت صادق غزل بگو اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن آن قبرهای خاکی غمبار را ببین این وضع را درون خیالت به هم بزن بر روی هر مزار، ضریحی درست کن بر آن ضریح های خیالی حرم بزن خود را کنار پنجره فولاد فرض کن و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو بر آن مزارهای خیالی دخیل شو شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش معروف می شوند پس از این به جعفری جان ای امام عشق! که می روید از لبت گل های تازه با نفحات پیمبری صدها چون ابن حیان یا چون زراره را باید که پای مکتب علمت بپروری یا قال باقر است و یا قال صادق است هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم سرمست بزم عشق تو و این دقایقم مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان محتاج حرف های تو و قال صادقم بین حدیث های تو تا حرف کربلاست من جزو بیقرارترین خلایقم حرف از حسین می زنی و گریه می کنم کافی ست که نگاه کنی به سوابقم این بنده را روانه کن امشب به کربلا در حائری که زائر آنجاست خالقم ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن در کشتی سعادت جدت سوار کن 🔸شاعر: ______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد   خبرت هست ستون‌های یَهودا اُفتاد خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد پرده از منظره‌ی باغ جنان بردارد تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد   جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد "گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه‌ی آن سَروِ روان ما را بس" حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریدنش عادت دارد نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد سایه‌اش نیست و در سایه قیامت دارد انبیا را بنویسید پیمبر این است قبله‌ی روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفَسَت پاک‌تر از پاکی ها غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی ها ای نَفَس‌های علی ای همه هستِ زهرا عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی سیزده رشته قنات از عرفات آوردی سیزده چشمه‌ی جوشان نجات آوردی سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی آخرین باده‌ات از این همه خُم می‌آید با دُعایت عَلَم چهاردهم می‌آید ششمین آینه‌ات آمد و پروانه شدیم سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم مَردِ این راه نبودیم که مردانه شدیم شیعه‌یِ جعفریِ خادم این خانه شدیم آسمان را کلماتش سخنش پر کرده و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقدر دور و برت شهر منافق دارد چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد دلِ زهراییِ تو صحبت صادق دارد تو بشیری و به شور ازلی می‌آیی سرِ هر صبح به دیدارِ علی می‌آیی باز پیچیده در این شهر پیامت آقا پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا و سلام است فقط تکه کلامت آقا از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محمد صلوات 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟ اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو رئیس مذهب ماورئیس مکتب ما رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو پر از صفات جمالی یکی یکی هریک پر ازصفات جلالی دوتا دوتا هردو چه قدر سعی نمودند سمتتان باشند به وقت سعی همین مروه و صفا هردو دوتا نبیِّ ولی و دوتا ولیِّ نبی به حق که ناظر وحی اند در حرا هردو به غیر خویش و به جز آل خویش،محترمند فقط به خاطر زهرا برای ما هردو ز نامهای خدا بیشتر علی گفتند همینکه ذکر گرفتند بارها هردو رسیده‌اند به سرمایه ی رضایت حق فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو اگرچه هردویشان بوده‌اند زهرایی هزار شکر ندیدند کوچه را هردو وَ در ارادت ما و شما همین بس که؛ گریستید به صحرای کربلا هردو 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
آمنه پرچم توحید برافراشته ای آفرین، دست مریضاد، که گل کاشته ای ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دارد از دور صدای جرسی می آید شهر را ولوله افتاده کسی می آید هاتفی گفت که فریادرسی می آید «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» آمدی با تب باران و زمین بیتاب است آسمان در تب و تاب قدم مهتاب است آسمان زیر قدم های تو دیدن دارد عکس مهتاب ز روی تو کشیدن دارد آمدی با نفست، بال و پرم بخشیدی تا خدا، مرغ دلم شوق پریدن دارد باغ لب های تو لبریز تبسم شده است میوه ی عشق ز لبخند تو چیدن دارد جاده ی عشق نفسگیر، ولی خاطر من هم سفر با تو شده شوق رسیدن دارد جبرئیل آمده با خود خبری آورده صوت قرآن ز لبان تو شنیدن دارد آمدی شهر به یکباره گرفتار تو شد عشق همسایه ی دیوار به دیوار تو شد آمدی با نفست شهر دلآویز شود کوچه ها با قدمت خاطره انگیز شود شهر بالیده به خود زیر قدم های خدا آمدی تا بنشینم به تماشای خدا آمدی تا که به تصویر کشی ایمان را تا خدا کم بکنی فاصله ی انسان را با تو ای همنفس پنجره ها، آمد عشق بی خود از خود شده در پوست نمی گنجد عشق خواستم از تو بگویم که قلم حیران شد واژه در واژه غزل مثنوی ام حیران شد شعر با عشق سرودن چقدر شیرین است در غزل فکر تو بودن چقدر شیرین است با خیال تو نفس در نفس آئینه غصه از سینه زدودن چقدر شیرین است کاش در خواب منِ خسته بیایی، گاهی بعد از آن چشم گشودن چقدر شیرین است ای همه هستی من بی تو دلم می گیرد مثل آن ماهی بی آب، دلم می میرد با من ای عشق بمان تا که بمیرم با عشق تا خدا کم شود این بار مسیرم با عشق 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
حالا زمان رسیده به فصل معطرش می خواهد او نشان بدهد روی دیگرش دستان باغ پر شده از نوبرانه ها حال خوشی ست حال درختان پربرش روح القدس رسیده، پیامش مبارک است می چرخد و به باغ دهد جام ساغرش دارد به خلق می دهد این چشم روشنی نازد زمین، به خاطر کحل الجواهرش ساقی در آمده به کفش، خمی از غدیر مستی فزاست جرعه ی سرریز ساغرش بیم خزان اگر چه نرفته ز فکر باغ هرچند این قضیه نماید مکدرش اما دلش خوش است که خورشید آمده گسترده است کوکبه ی ذره پرورش ماهی کنار حضرت خورشید روی پاست ماهی که آفتاب کشد دست بر سرش هنگامه ای به پا شده دور و بر غدیر خوانده رسول امت خود را به محضرش در زیر عرش فرش ندیده به مجمعی خورشید باشد همه پروانه در برش روشن شده که مجلس خورشید دیدنی ست حس می شود نشسته جهان در برابرش حال خوشی ست حال زمین و زمان و گل بگذر از این که خار نکرده ست باورش گل، باغ، سبزه، نور، نباشد به جز علی(ع) بالد به این وجود، خدا با پیمبرش یک مصرع از غدیر به شاعر حواله شد گم کرد دست و پای در این شعر دفترش شاعر نبود و جرعه زد و شاعرانه دید احمد(ع) گرفته ساعد دست برادرش دریافت عرشی اند دو دستی که با هم اند دست ولی ست زینت دست پیمبرش خورشید بی زوال رسیده به اوج خود می خواهد انتخاب کند سایه گسترش بوی گل محمدی آکنده می شود رو کرده است خاک بلوغ مقدرش هر چند شد غزل قصیده این سروده ام باقی ست فرصتی صله بستانم از درش 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
شده پر زِ نور دنیا ، که رسیده فخر عالم بِه از این دگر چه باشد و چه نور بِه ز خاتم وملائک از برایش ، چه صفی بِبسته امشب صفِ اوّلستُ جبریل ، برای خیر مقدم همه جیره خوار اویند زِ اَزل و تا قیامت زِ نوادگان آدم همه تا به عرشِ اعظم صلوات بر محمّد که بهانه ی وجودست که تمام شد رسالت به شما رسول اکرم شده آتشش به موبد چو خموش او بفهمد که دگر جز او نباشد دگری به علم ، اعلم و بزرگ عید دیگر که به امشب است دایر شده با امامِ صادق ، دلِ شیعه ها مُصمم به وجود او تشیّع ، به زمانه فخر دارد و دگر چه کس به جز او کند اهتزاز ‌پرچم و تو ای مثال «تنها» چه نشسته ای به پا خیز که به یک شبی به عالم ، شده ای دو جا مُکرّم 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
شکر خدا که دست به دامان صادقیم یعنی همیشه بی سر و سامان صادقیم بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم از تشنگیِّ روز قیامت هراس نیست تا لحظه ای که تشنه ی باران صادقیم با دیدن صلابتِ ایوانِ کربلا فکر درست کردن ایوان صادقیم مثلِ فرشته های به دُور مزار او در حسرت مزارِ چراغان صادقیم 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
عرش را با ریسه های نور آذین بسته اند گوشۂ هر کهکشان یک ماهِ زرّین بسته اند سردرِ شهر مدینه ذکر آمین بسته اند دورِ کعبه آیه آیه حمد و یاسین بسته اند میزبانیِ ملائک کاملا سنجیده است مکه مهمان دارد و کلّی تدارک دیده است انبیا با اولیا...داوود و عیسی آمدند نوح و ابراهیم با اسحاق یکجا آمدند یوسف و یعقوب و آدم قبلِ حوّا آمدند حضرت الیاس و اسماعیل و موسی آمدند با ارادت با ادب، تعظیم کرده با یقین محض بیعت با رسول الله(ص)؛ ختم المرسلین آمد آنکه عطرِ او جاریست در بویِ گلاب محض ویران کردن بتخانه ها شد انتخاب آتش ِ آتشکده خاموش شد، شد غرق خواب طاق کسری، کلّ ایوان مداین شد خراب دور گهواره چه غوغایی شده، محشر شده گل بریز و کِل بکش چون آمنه مادر شده رحمةٌ للعالمین است و محمد(ص) آمده حُسن خلق آورده با خود، حُسنِ بی حد آمده پیش از پنجاه و هشتاد و نود، صد آمده «لم یلِد» می خوانَد و تفسیر «یولَد» آمده لاإلهَ جز خدا... تا گفت ذات حق یکیست محضرِ توحید او لات و هُبل شد سربه نیست مثل اقیانوس در لطف و کرم بی انتهاست دستهایش مستجابُ الدعوه؛ اهلِ ربّناست سیرتش قران پسند و صورتش چون سوره هاست دشمنانش را بخوان «أبتر» که این امر خداست شد أباالکوثر! به کوریِ همان چشمانِ شور جاهلیت شد به جایِ دختران زنده به گور قاب عالم را پر از زیباترین تصویر کرد دست در دستش سپرد و عشق را درگیر کرد در غدیرِ خم اذان را، قبله را تفسیر کرد بعثتش را با ولایت خالص و تطهیر کرد خواند «أکملتُ لکُم» را، گفت با صوتِ جلی: تا قیامت «لا أمیرالمؤمنین إلّا علی(ع)» نسل در نسلش همه از نور، از عصیان به دور یک به یک قرانِ ناطق، اصلِ انجیل و زبور میشود بی حُبّ آنها راهِ حق صعب العبور موسم دلدادگی شد، کلّ عالم در سرور در مدینه جشن دارد فاطمه(س) امشب شبی هم پیمبر(ص) آمده هم صادقِ آلِ نبی(ع) در نگاهش جنّتُ الاعلی تماشایی شده پای درس او شلوغ است و چه غوغایی شده بسکه لحنش مهربان و گرم و زهرایی(س) شده حال من خوب و دلم مست چه آقایی شده «قل هوالله احد» شد دم به دم ذکر لبم شد امام ِ جعفرِ صادق(ع) رئیس ِ مذهبم هست یابن الباقر(ع) و در علم، بی مثل و بدل زهد از گفتار او پیدا؛ نمایان در عمل راستگویی و کرَم خورده به نامش از ازل پس به عشقش خوانده ام «حیّ علی خیرالعمل» با نمازِ اول وقتم خریدم مغفرت از شفاعت بهره مندم میکند در آخرت 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
عمری شدم خاکِ درِ تو صادقانه زانو زدم در محضرِ تو صادقانه عاشق شدم مثل هشام و تا قیامت هستم فقط دور و برِ تو صادقانه قسمت شود ایکاش! چون در حقّ من هست تنها دعای مادرِ تو صادقانه هستی رئیس مذهبم! الحمدلله هستم همیشه یاورِ تو صادقانه هر روز میگردد به وقتِ صبح صادق خورشید هم دور سرِ تو صادقانه جاریست امواج احادیثِ زلالَت از سطرسطرِ دفترِ تو صادقانه شد حضرتِ علامه هر کس که نشسته بر پای درس منبرِ تو صادقانه! 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
پیشوای شیعیان مولا امامِ صادق(ع) است میوه ی جانِ پیمبر(ص) نورِ پاکِ خالق است آفتابِ رحمت و قرآنِ حَی و ناطق است ششمین نورِ هدایت از تبارِ عاشق است هفدهِ ماهِ ربیعُ الاول آمد ماهِ عشق تا برای شیعیان روشن نماید راهِ عشق صادقِ(ع) آلِ عبا از گلشنِ پیغمبر است او رئیسِ مذهبِ ما شیعیانِ حیدر است تارِ موی او زمین و آسمان را لنگر است چشمهایش چشمه چشمه معرفت از کوثر است عالمِ هستی همه در حلقه ی تسلیمِ او خضر و داوود و سلیمان آمده تعظیمِ او بَه چه زیبنده قدم بود و چه فرخنده سحر شد فروزان از وجودش شمس و ناهید و قمر می دهد روح الامین از عرشِ اعلا این خبر میوه ی باغِ علی(ع) و فاطمه (س) آمد ثمر شب شبِ عشق و شبِ وجد و شبِ شور و شعَف آمده تندیسِ رحمت صاحبِ مَجد و شرف صادق آن گنجینه ی نور و علومش بی شمار او سفیرِ راستینِ حضرتِ پروردگار با شکوهِ مذهبش بخشیده بر ما اعتبار مکتبِ او پایدار و شیعه ی او رستگار مژده مژده که امام نور و رحمت آمده از دمِ جان پرورِ او خیر و برکت آمده بال گسترده ملائک گشته فرش راهِ او خیره مانده چشم خورشید از جمال ماهِ او یوسف و عیسی و موسی هر قدم همراهِ او روضه ی رضوانِ جدش شد نیایشگاهِ او آمده در محضرش ارض و سما سر بر سلام نیمه ی ماه است و لیکن آمده ماهِ تمام سینه اش دانشگهِ فِقه و اصول معرفت شیعه دارد از وجود مکتبِ او منزلت مقدمش بر عاشقان فرخندگی و میمنت عقل ها سرگشته اند از این مقام و منقبت عطرِ جانبخشِ نگاهش طعمِ قرآن می دهد هر دمش بر روح و جانِ عاشقان جان می دهد ای چراغِ دانِشَت رخشنده تر از آفتاب وارثِ علمِ نبیین معنیِ امّ الکتاب ای زلالِ پاکیِ اندیشه ات اسلامِ ناب دادخواهِ شیعیان در عرصه ی روزِ حساب با طلوعِ تو چه زیبا عِطر اَفشان شد زمین روزِ میلادِ تو با میلادِ جدت شد قرین 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
واژه ها در هیجانند که سجّاده شوند.. پیشِ پاهای تو ای آینه..افتاده شوند.. شاعران آمده اند تا به نوایی برسند.. رخصتی گر بدهی با قلم آماده شوند باز کن میکده را ای پسرِ خون خدا.. شیعیان آمده اند تا که پُر از باده شوند جلوه ای کن که ببینند تو را اهلِ هنر روی تو دیده و کُلاً همه دلداده شوند حضرت عشق..امامِ ششمین..نورِ خدا جلوه ای کن که بتابی به دلِ آینه ها آمدی جهلِ بشر بلکه سرافکنده شود آمدی با نَفَست..دینِ نبی زنده شود آمدی ای پسرِ حضرتِ باقر..گلِ عشق ..باشکوفایی تو ..عطر پراکنده شود آمدی شمسِ ولایت که به یک طُرفه نگاه نورِ تو در دلِ هر شیفته..تابنده شود آمدی تا که تلاشی بکنی بهرِ خدا.. لبِ پیغمبرِ اسلام پُر از خنده شود صادق آل محمّد..قدمت بر سرِ چشم بنویس اسم مرا که قلمت بر سرِ چشم چه هیاهوی عجیبی ست در این مکتبِ عشق سر زدی از افقِ دین و شدی کوکبِ عشق علمِ تو علمِ لدّنی ست نه از علم زمین زان سبب شعله وری شعله کِشی از تبِ عشق سخنانِ تو همه خطبه ی مولاست وَ یا ختمِ رسل سخنی تازه بگو با منِ افتاده ز پا از لبِ عشق آمدم تا بنشینم ز تو سیراب شوم.. کی به گوشم برسد از دهنت مطلبِ عشق عشق را مکتبت آموخته با شورِ کلام پُر کن این جامِ تهی را که شوم مستِ مدام ببرم شهرِ مدینه که ببینم حرمت نکند باز که محروم شوم از کرمت مرقدِ خاکی تو می کُشدم حضرت نور قدمی رنجه بفرما بفدای قدمت جای تو در دلِ شیعه ست خدا داند و بس که بر افراشته است تا به قیامت علمت دِینِ تو دِینِ بزرگی ست روی گردنِ ما.. زندگی کردن خوب است ز انفاسِ دمت هر که هستیم در این عرصه اگر که پستیم صادق آل محمد به شما دل بستیم 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————