eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
افتاده ام به بستر بی سایبان حسین از خواهر تو گریه گرفته امان حسین در زیرآفتاب، سرت را بریده اند در زیر آفتاب، به رویت دویده اند دارم حساب می کشم از قطره های آب تو سوختی و صورت من سوخت بی نقاب ماندی سه روز بی کفن و بوریا حسین اصلاً عوض کنیم سر بحث را حسین.... من سختم است پیش تو این روز آخری از این همه گلایهء خواهر برادری یاد تو هست مادرمان بستری که شد... رخسار او کبودی و نیلوفری که شد... دارم شبیه او پی تابوت می روم با این پر شکسته به لاهوت می روم این روزها که سینهء من تنگ میشود خیلی دلم برای حسن تنگ می شود ای کربلای من سفرم را چه می کنی؟ داغی که مانده بر جگرم را چه می کنی؟ من را ببخش وقت زیارت نمی شود دیگر کسی شبیه تو غارت نمی شود میخواستم ضریح تنت را بغل کنم یکبار جسم بی کفنت را بغل کنم جانم به وصل عشق تو با سوختن رسید این پاره های پیرهنت هم به من رسید از آن غروب، رنج اسارت کشیده ام از زیر تیر و نیزه، کنارت کشیده ام رفتی و گوش ما همه بی گوشواره شد عمامه رفت و معجر مان پاره پاره شد سنگت زدند بر سر نی، مرد و زن حسین از هر دو سنگ، خورده یکی هم به من حسین اصلاً چه شد که قسمت آن دیگری شدی بین تنور رفتی و خاکستری شدی ای وای از رباب، که جانش به لب رسید هرجا که رفت، حرملهء بی ادب رسید پیشانی ام شکست و وضویم جبیره بود بازارهای کوفه پُر از چشم خیره بود وقت قمار، پای سرت شرط کرده اند در پیش پای ما صدقه پرت کرده اند گرچه میان تشت طلا، جام برنگشت دیگر رقیه از سفر شام برنگشت حالا شده خرابه دمشق رقیه ات برگشته ام به شام، به عشق رقیه ات سر را گرفت و گفت که بابا حلال کن موی مرا بلندتر از این خیال کن این رو به قبله را تو نگو روبه راه نیست اصلاً خیال کن بدن من سیاه نیست شهدی دوباره از لب قرآنی ات بده جایی برای بوسه به پیشانی ات بده 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
صبرت از پای درآورده شکیبایی را ای که سوزانده غمت لالهٔ صحرایی را دل به دریا بزند هرکه دلش بی‌تاب است تو به صحرا زده‌ای آن دل صحرایی را داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علم در دل سوخته‌ات خیمهٔ تنهایی را دیده‌ای آنچه تماشا نشود با هر چشم و کسی چون تو ندید آن همه زیبایی را دم به دم خطبهٔ غرّای تو تیغ علوی‌ست بر سر انداخته‌ای چادر زهرایی را قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت از تو آموخت سخن شیوهٔ شیوایی را آه ای سنگ صبور دل بی‌تاب رباب! باز آرام بخوان نغمهٔ لالایی را 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود باران اشک بود و عطش شعله می‌کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود آتش گرفته بود و سر از پا نمی‌شناخت از خیمه‌های بی سر و سامان گذشته بود اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود... می‌دید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود بر صفحه‌های سرخ مقاتل نوشته‌اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
چه رنج‌ها که به پیشانی تو دیده نشد که غم برای کسی جز تو آفریده نشد چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی صدای گریۀ تو لحظه‌ای شنیده نشد دلی نبود که هم‌رزم تیغ‌ها نشود گلی نماند که با دست زخم چیده نشد... به استواری لحن تو در حماسه قسم! به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد، قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز دلی صبورتر از زینب آفریده نشد 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست شهید داغ حسین است و ما در این فکریم که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست هنوز چشم به راه است ماه برگردد و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد بدا بر آن قلمی که دم از شما نزده‌ست به پای‌بوسی صیدی که بین گودال است کسی شبیه تو این‌گونه دست و پا نزده‌ست... 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🌷🌷🌷🌷 ✅بنداول مدحی باب الحوایج اقام معنای قرانی تو خورشید تابانی تو اسیر زندانی تو باب الحوائج اقام توفیض دائم هستی فخر عوالم هستی امام کاظم هستی باب الحوائج اقا به ماسوا آقایی تویی ابالرضایی معصومه را بابایی امان ازین غریبی 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بنددوم مصیبت باب الحوائج اقام عمر خود از کف دادی تو بی صدا فریادی زندانی بغدادی باب الحوائج اقا غم بی امان دیدی تو زخم زبان دیدی تو قد کمان دیدی تو باب الحوائج اقا بال و پر تو می سوخت چشم تر تو می سوخت زخم سر تو می سوخت امان ازین غریبی 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بندسوم مصیبت باب الحوائج اقا از زندگی سیری تو اسیر زنجیری تو باغصه میمیری تو باب الحوائج اقام راحت شدی از زندون از زجرای بی پایون بی رحمی های هارون باب الحوائج اقام میخوندی هر روز وشب بحق عمه زینب(س) خَلِّصنی یارب یارب امان ازین غریبی 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بندچهارم گریزبه کربلا باب الحوائج اقا نامرد تورا بد می زد محکم و ممتد می زد سیلیِ بی حد می زد باب الحوائج اقا با حال زار ومضطر گفتی باچشمای تر اون لحظه های آخر باب الحوائج اقا به روی سنگ زندون افتاده بودی بی جون بیاد راس پرخون بیاد راس پرخون بیاد جد بی سر سر پر از خاکستر حسین غریب مادر امان از دل زینب(س) 💠💠💠3⃣6⃣7⃣💠💠💠 〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🎼سبک 🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول شنیدم اقا محزون بودی خسته و دیده گریون بودی شنیدم اقا چار ده سال و شب و روز کنج زندون بودی ........... شنیدم که تورو آزردن پارو از حد فراتر بردن شنیدم پیش تو ای آقا زن بد کاره ای اوردن ......... تو زندونی دلگیر زیر غل و زنجیر هی میزدی نفس نفس نفس یه نانجیب لگد به پهلوهات می زد میون اون قفس قفس قفس 🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘 ☑️بنددوم بین زندان زدی بال و پر پیکرت شد نحیف و لاغر توو سیاه چال غم چارده سال ناله کردی کجایی مادر ........ شنیدم از دل تب دارت از تن زخمی و بیمارت بمیرم من برات که می شد سیلی و ناسزا افطارت ........ سندی بی حیا بی خبر از خدا میزدبه صورت تو بی هوا این حرومی پست قلب تو روشکست وقتی میگفت به مادر تو ناروا 🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘 ☑️بندسوم گریزبه کربلا وقتی که از صدا افتادی وقتی که زیر پا افتادی دم اخر با چشمی گریون به یاد کربلا افتادی ...... خوندی از لحظه ی جنجال و خوندی از پیکر پا مال و خوندی از ضربه های خنجر خوندی تو روضه ی گودال و ......... خنجرش و کشید سری رو می برید به پیشه چشم خواهری خدا. ضربه زد از قفا سری شدش جدا به پیشه چشم مادری خدا ......ِ سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب 💠💠6⃣1⃣9⃣💠💠 🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘
هدیه به موسی ابن جعفر صلوات شور امام کاظم سمته کاظمینتون پر میزنم در خونتون و من در میزنم رو نده ام از همه جاواومدم روبه تو موسی ابن جعفر میزنم دست خالی مو ببین پر کن از کرم اقا تنها از تو من می خوام سفر کربو بلا بمیرم برای غصه های تو برا بغضه خسته ی صدای تو بمیرم که در غل و زنجیر بوده یه عمره که اقا دست و پای تو عمری روی لب تو اسم شاه سر جدا گریونه چشمای تو از داغ کربو بلا بمیرم برای خواهر تو شاه خنجر تشنه و حنجر تو شاه دوازده ضربه زدو جدا میکرد ازقفا به سختی که سرتو شاه میدیدش از روی تل شنیدم که خواهرت چهل تا نعل رد شدن از پاره های بدنت رضا نصابی
4_6012414062132986359.mp3
3.77M
‍ هدیه به حضرت عباس صلوات شور احساسی روضه ای زیبا شعرو سبک رضا نصابی به نفس کربلایی میلاد گیلی صحرا بود و آفتاب داغی دریا بود و لبهای ساقی سقا بود و یک دشت تشنه از اقاقی صدا می زد سکینه آب ما تشنمونه رقیه از عطش تو خیمه نیمه جونه بی اب عمو اصغر دیگه زنده نمونه عمو آب. عمو آب. سقا به سمت آب روونه علم به دست مشک روی شونه داره امید به خیمه مشک و می رسونه تیری به مشکش خردو اشک مشک روون شد تیری به چشمش خرده و صحرا رنگ خون شد تیری به قلبش خردو دیگر نیمه جون شد عمو اب. عمو اب. چرا چشا تو بستی عباس به خاک و خون نشستی عباس افتادی و پشت منو شکستی عباس از بس تن و تو خرده تیر و خرده خنجر پاچیده از هم پیکر پاکت برادر صحرا شده از تکه های تو سراسر برادر. برادر. رضا نصابی
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نفس کشیده‌ای و بند آمده نَفَست به سینه‌ات چقدَر استخوان، رها مانده خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده به سجده می‌روی و مثل بید می‌لرزی قیام کن که تسلّای ربّنا مانده به‌فرض‌هم‌که‌خودت ازجهان،خلاص‌شوی هنوز، غربتِ معصومه و رضا مانده کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده دوباره روضۀ جانسوز پنج تن داری بخوان که روضۀ مکشوفِ کربلا مانده بخوان که شمر، نشسته به سینه‌ای خسته اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده به التماسِ صدای حسین، یا زینب! برو حرم که غم گوشواره‌ها مانده 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————