eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
366 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃تقدیم به حضرت رقیه سلام الله علیها بند اول⚘ ستاره ای شد، در آسمانِ، مدینه پیدا او‌مد به دنیا، برای ارباب، دختری زیبا حسین زهرا، گردیده بابا،امشب دوباره تو سینه ی ما، با عشق و احساس، دل بی قراره رقیه جانم... بند دوم⚘ می باره امشب، دوباره رحمت، از آسمونا غنچه ی یاسی، روئیده امشب، به باغ مولا ای غنچه ی یاس، رقیه خاتون، عمه ی سادات رو دست زینب، با خنده خوابه، قبله ی حاجات رقیه جانم... بند سوم⚘ از مقدم تو، خونه ی ارباب، پر شد ز شادی صاحب ملکِ، دل حسینی، باب المرادی گل بهشتی، خیر النسایی، شبیه زهرا نام تو بی بی، میکنه اعجاز، توی دل ما رقیه جانم... التماس دعای فرج و شهادت🌷
هدایت شده از عبد الرضا محمدی
اولین سحر ماه مبارک رمضان الهی حال می خواهم نگو نه من از تو بال می خواهم نگو نه را خدای مهربانم همین می خواهم نگو نه ۳:۲۰ دقیقه بامداد https://eitaa.com/rozeneshinan
هدایت شده از کانال رسمی نوای آشنا ( محمد_مبشری)
دیدن روی تو بر دیده جلا می بخشد قدم یار به هر خانه صفا می بخشد بدتر از درد جدایی به خدا دردی نیست خاک پاهای تو گفتند دوا می بخشد از پس پرده ی غیبت هم اگر باشد ،باز دست تو هرچه طلب کرد گدا می بخشد شب احیاست ببین مرده ی عشقت هستیم کو نگاه تو که جان بر تن ما می بخشد؟ شب قدر است ولی ما همه پستیم آقا گوش چشم تو به ما قدر و بها می بخشد رو سیاهیم ولی دست به دامان توأیم تو اگر واسطه باشی که خدا می بخشد ابر وقتی که ببارد همه جا میبارد پس اگر خواست ببخشد همه را می بخشد در جواب به علیٍ به علی گفتن ما مادرت تذکره ی کرب و بلا می بخشد
این قدَر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید حرف های بدتان بس که بد آموزی داشت ای خدا ... غنچه ی زهرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورَسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
گل های بهاری همه غبطه به تو دارند در حسرت رویت همه گل های بهارند آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است گل ها به جز از روی تو آرام ندارند آنان که پیِ سیر به عرش اند یقیناً جز خاک رهت جای دگر سر نگذارند ای روح لطافت شده مدیون وجودت اهل دو جهان با تو همه همره و یارند آماده ی جان دادن خویش اند ولیکن عشاق به جز درگه تو جان نسپارند دلداده ی اوصاف تو هم حور و ملائک در نوبت دیدار تو بی خواب و قرارند جمع ملک آن جا وه قدم های تو باشد در لحظه ی پرواز بر این دور و مدارند تو نور خدا و همه را نور دو عینی تو فاطمه ی کوچک اربابم حسینی در دیده دو صد نور تولاست که داری چون قبله ی هر نوگل زیباست که داری آن چه به خدا برده دل و دیده ی زینب تمثال تماشایی زهراست که داری احیاگر دل های همه اهل جهانی هوی نَفَست رشک مسیحاست که داری بس روشنی نور الهی است به چشمت برق نگه ات جلوه ی سیناست که داری دل می بَرَد از عمه ی سادات نگاهت در چهره رخِ زینب کبراست که داری همواره حسین است زیارتگر رویت در دیده مگر کعبه ی دل هاست که داری سرمست تماشای تو بیش از همه عباس این کوثر سرمستی سقاست که داری گویا همه ی عرشِ خدا را تو ببینی وقتی که سرِ شانه ی عباس نشینی تمثال تو آیینه ای از فاطمه باشد از او همه دم با دل تو زمزمه باشد در سیرت و در صورت و در خلقت و خویت این گونه شباهت ز تو بیش از همه باشد در لحظه ی میلاد تو در اوج سماوات در حور و ملک ولوله و همهمه باشد بنموده مباهات به صد قافله ی حور بانوی بهشتی که تو را خادمه باشد پر می شود از نور رخ حضرت زهرا آن خیمه ی عشقی که به تو قائمه باشد می گفت تو را فاطمه ی کوچک مایی آن عمه ی سادات که خود عالمه باشد آن چه همه دم نام تو را خواند رقیه بیش از همه لب های یل علقمه باشد تو فاطمه ی کوچک صحرای بلایی زهرای سه ساله به دل کرببلایی تا درک وجود تو بسی فاصله مانده از ما همه عجز است و به شأنت گله مانده کی شرح تو در واژه ی کم قدر بگنجد تا عرش خدا قدر تو را فاصله مانده ما گم شدگانیم که محتاج نگاهیم ای دختر گم گشته ی از قافله مانده دانیم که بر پیکر تو زخم نشسته گل بوسه که بر جسم تو از سلسله مانده رفتی سفر کرببلا ، کوفه و تا شام پایان سفر پای پر از آبله مانده از کوچه و بازارِ غم شام گذشتی صد زخم زبان بر دلت از هلهله مانده بس باشدم این اشک در این موسم میلاد این شعر به پایان شد و تنها صِله مانده ای بانوی غم دیده ببین شعله ی سینه مشتاق سفر جانب شامیم و مدینه 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
گل های بهاری همه غبطه به تو دارند در حسرت رویت همه گل های بهارند آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است گل ها به جز از روی تو آرام ندارند آنان که پیِ سیر به عرش اند یقیناً جز خاک رهت جای دگر سر نگذارند ای روح لطافت شده مدیون وجودت اهل دو جهان با تو همه همره و یارند آماده ی جان دادن خویش اند ولیکن عشاق به جز درگه تو جان نسپارند دلداده ی اوصاف تو هم حور و ملائک در نوبت دیدار تو بی خواب و قرارند جمع ملک آن جا وه قدم های تو باشد در لحظه ی پرواز بر این دور و مدارند تو نور خدا و همه را نور دو عینی تو فاطمه ی کوچک اربابم حسینی در دیده دو صد نور تولاست که داری چون قبله ی هر نوگل زیباست که داری آن چه به خدا برده دل و دیده ی زینب تمثال تماشایی زهراست که داری احیاگر دل های همه اهل جهانی هوی نَفَست رشک مسیحاست که داری بس روشنی نور الهی است به چشمت برق نگه ات جلوه ی سیناست که داری دل می بَرَد از عمه ی سادات نگاهت در چهره رخِ زینب کبراست که داری همواره حسین است زیارتگر رویت در دیده مگر کعبه ی دل هاست که داری سرمست تماشای تو بیش از همه عباس این کوثر سرمستی سقاست که داری گویا همه ی عرشِ خدا را تو ببینی وقتی که سرِ شانه ی عباس نشینی تمثال تو آیینه ای از فاطمه باشد از او همه دم با دل تو زمزمه باشد در سیرت و در صورت و در خلقت و خویت این گونه شباهت ز تو بیش از همه باشد در لحظه ی میلاد تو در اوج سماوات در حور و ملک ولوله و همهمه باشد بنموده مباهات به صد قافله ی حور بانوی بهشتی که تو را خادمه باشد پر می شود از نور رخ حضرت زهرا آن خیمه ی عشقی که به تو قائمه باشد می گفت تو را فاطمه ی کوچک مایی آن عمه ی سادات که خود عالمه باشد آن چه همه دم نام تو را خواند رقیه بیش از همه لب های یل علقمه باشد تو فاطمه ی کوچک صحرای بلایی زهرای سه ساله به دل کرببلایی تا درک وجود تو بسی فاصله مانده از ما همه عجز است و به شأنت گله مانده کی شرح تو در واژه ی کم قدر بگنجد تا عرش خدا قدر تو را فاصله مانده ما گم شدگانیم که محتاج نگاهیم ای دختر گم گشته ی از قافله مانده دانیم که بر پیکر تو زخم نشسته گل بوسه که بر جسم تو از سلسله مانده رفتی سفر کرببلا ، کوفه و تا شام پایان سفر پای پر از آبله مانده از کوچه و بازارِ غم شام گذشتی صد زخم زبان بر دلت از هلهله مانده بس باشدم این اشک در این موسم میلاد این شعر به پایان شد و تنها صِله مانده ای بانوی غم دیده ببین شعله ی سینه مشتاق سفر جانب شامیم و مدینه 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
بگذار که دلبسته ی نامت گردم مانند کبوتری ، به بامت گردم خواهم به جوانی، ز خدا عمر دراز تا پیر شوم ، پیر غلامت گردم ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
کنج زندانم و مبهوت تماشای توام اینک این جا به مناجات و تمنای توام در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم به سکوت آمده ام طالب غوغای توام روزگارم به مناجات و دعا طی شده است حال افتاده ز پا بر سر سودای توام آخرین ذکر دعای منِ تنها این است جان بگیر از تن من؛ عاشق و شیدای توام شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال یادگار حرم حضرت صادق هستم جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم یک تنه غربت و میراث علی را دارم وارث خون دل یاس و شقایق هستم ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت به خداوند قسم مظهر خالق هستم یوسف رفته به زندان و غریبم، مادر! خود بیا که به تماشای تو عاشق هستم دیدن چهره ی یار است همه خواهش من ذکر یا فاطمه شد مایه ی آرامش من در سیه چال بلا تن که به تاب و تب بود ذکر "یا فاطمه" ام نقش میان لب بود هر چه از سیلی و از زخم زبان، سهمم کرد آن نگهبان ستم پیشه که لا مذهب بود تازیانه که انیس بدنم می شد باز آینه دار صبوری دلم زینب بود دم به دم یاد از آن جد غریبم کردم او که هر جای تنش جای سُمِ مَرکب بود واژه ای سرخ میان غزلی کُشت مرا داغ و اندوه حسین بن علی کُشت مرا سال ها این غل و زنجیر کشیدم به خدا از یهودی صفتی، طعنه شنیدم به خدا من که خود نور به خورشید و قمر می دادم سال ها تابش خورشید ندیدم به خدا گوشه ی تنگ سیه چال و شب و تاریکی یاد زهراست همه نور امیدم به خدا داغ اجداد من از پنجه ی یک سیلی بود من که خود کشته ی آن دست پلیدم به خدا مادر! از زندگی ام چون تو دگر سیر شدم من به شرح غم و اندوه تو تفسیر شدم 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
السلام ای عم ختم المرسلین  السلام ای حامی والای دین سرور جمع شهیدان احد  شیر حق بعد از امیر المومنین آل ابراهیم بر تو مفتخر  در بنی هاشم درخشی چون نگین غیرت اللهی و در گردان عشق  اختر تابانی و ماه مبین ای جوانمردی به نامت وامدار  ای حمیت با نگاه تو عجین بر برادر زاده ات یاور شدی  تا نباشد پور عبدالله حزین خواری بوجهل با دست تو بود  بر سرش با ضربه های سهمگین ای شکار شیر کار سهل تو  کس ندیده شیرمردی این چنین در احد از مرکبت لغزیده پای  نیزه ای زد بر تو خصم در کمین ورنه کس یاری رزمت نداشت  شد چنین تقدیر رب العالمین پیکرت شد قطعه قطعه وای من  پاره هایی از جگر با خون قرین اشک ریزان مصطفی بر پیکرت  ناله ها دارد به قلبی آتشین پیکر پاکت بپوشد با ردا  تا نگردد خواهر تو دل غمین از دل زینب امان در قتلگاه دید نعش بی سری روی زمین 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
کبوترای حرمت ، پر می زنن سوی بهشت از حرم تو می رسه ، به عاشقا بوی بهشت مرغ دلا پر می زنه ، بالای گلدسته ی تو همیشه تُو حریمته ، زائر دل خسته ی تو دل حرم یاد توِه، طالب امداده توِه هر کی اسیر تو بشه ، کفتر آزاد توِه توی رواق عشق تو ، کفتر دل پر می کشه تا آسمون ضریحت ، بال می زنه سَر می کِشه تا لب سقا خونه و ، صحن و سرای تو میره میاد تُو ایوون طلات ، ذکر رضا رو می گیره میاد می افته دم در ، رو خاک پای زائرات اینقده پرپر می زنه ، تا این که جون بده برات هر کی برا تو جون بده ، به عشق تو زنده میشه کسی که عاشقت باشه ، نمی میره تا همیشه محبّتِ زندگیه ، معرفتت آب حیات چه خوبه که هستی ما ، همه ش بشه نذر چشات تا گوشه چشمی کنی و ، به سوی ما نگاه کنی نگاه به این گداهای ، غریب و بی پناه کنی آب حیات مهمونه تُو ، پیاله ی سقا خونَه ت قسم به نام مادرت ، نمیرم از در خونَه ت پیچیده تُو هفت آسمون ، صحبت جود و کرمِت بهشت میاد زیارتِ صحن و سرا و حرمِت جبرئیل و جمع ملک ، زائر بارگاهتن ای ضامن آهو همه ، نشسته در پناهتن تویی غریب الغربا ، ماهم غریبیم به خدا به بی کَسا مدد کن ای ، رضا معین الضعفا پنجره فولادت کجاست ، دلم گرفته زمزمه فدای غربتت بِشم ، رضا عزیز فاطمه 🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————