eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
390 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به آتش طعنه زد هیزم که غوغا کردنش با تو حمایت از من اما فتنه برپا کردنش با تو زنی می‌آید و در سینه اش مهر علی دارد پس آن را با نوک مسمار امضا کردنش با تو جوابش را چنین داد آتش این در را که سوزاندم تحمل کرد اگر آن زن تقلا کردنش با تو در و دیوار را بر هم بزن با پای‌کوبیدن که خون تازه جاری پای لولا کردنش با تو به لولا گفت میخ در کمی من را تحمل کن بیا و صبر را این دفعه معنا کردنش با تو غلافی با غلافی آن سوی در زمزمه کردند حمایل را ز دست فاطمه وا کردنش با تو بزن طوری که با صورت بیافتد بر زمین زهرا علی را پیش چشم مرد و زن تا کردنش با تو غلافی رو به درب خانه‌ی همسایه کرد و گفت شکست بازویش با من تماشا کردنش با تو شنیدم تیغها بین غلاف اینطور میگفتند سر جسم حسینش نیز دعوا کردنش با تو 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
سرم را اگر که به بالا گرفتم دمم را مدد را ز زهرا گرفتم در این سایهٔ چادرِ مادر خود به گردی ، مقامی ز بالا گرفتم کسا خواندم و گفتم اینی که هستم شرف را از این خاکِ پاها گرفتم شرابِ طهورست این عشق و یعنی که سبقت از امروز و فردا گرفتم به هر فاطمیه شدم معتقدتر از این غم تولی ، تبری گرفتم در آتش نبودم بسوزم ولیکن رسیدم از این خانه گرما گرفتم دلم گُر گرفت از درش تا به کوچه که این سوختن را ز مولا گرفتم نشستم به کوچه ببینم حسن را به دندانِ خود آستین را گرفتم هوایِ خوشم را در این گریه هایم به زهرا به زهرا به زهرا گرفتم 🔸شاعر: ____ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
اگر آتش به دلت هست  اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب  مرتب داری،  یا پریشانیِ روز و دل آتش زده  هرشب داری روز و شب تب داری چاره‌اش نور علی نور ، دعای نور است بسم رَبِ نور است گرچه او مستور است چاره‌اش زمزمه‌ی نور  دعای زهراست چاره‌اش یک مدد از چادر بانوی خداست نور خورشید نه ، مهتاب نه ، اینها همه هیچ نور می‌خواهی از آن چادر مشکی دریاب ، نور آن عصمت ناب نور از ریشه‌ی آن چادر قدسی است که قدیسه‌ی صدیقه به سر داشت که بر افلاک گذر داشت که از او نور ، سحر داشت همه شب یا همه روز نور می‌تابد از آن چادر مشکی تا ماه نور می‌گیرد از آن نور سرِ صبح ، پگاه نور می‌جوشد از این چادرِ پُر وصله‌ی خاتون علی ، سِرِ مکنون علی چادری که نه به هر ریشه فقط  معجزه پنهان کرده عرش از حسرت آن پاره گریبان کرده چادری که در آن جمع اسماء خدا است و خدا در دلش فاطمه پنهان کرده چادری که همه افلاک پریشان کرده زخم کتمان کرده درد درمان کرده جمعِ هفتاد یهودی همه یک روز مسلمان کرده در دل این گرداب سیره‌اش را  دریاب ریشه‌اش را دریاب چادر ارث زهراست این سلاحِ تقواست رنگی از نورِ خداست هرکه دارد ، به سرش سایه‌ی رحمت دارد حسِ آرامشی از باغِ نجابت دارد عفّت و عاطفه و لطف و محبت دارد عطرِ عصمت دارد چادرِ مشکیِ او ریشه‌ی غیرت دارد  آی عزت دارد چادرت را دریاب چیست آن پوشش بیت الله است مشکی اما به به دلش جوشش بیت الله است چیست چادر  صدف گوهرهاست حرم دخترهاست  حافظ باورهاست چادر مشکی تو شهپر توست خواهرم سنگر توست دست زهراست که روی سر توست وارث نور حجاب  چادرت را دریاب  حاضری  در همه جا  ولی از پلکِ هوس‌هایی دور مثل قرآن کریم فی کتابٍ مکنون فی حجابٍ مَستور چادر آرامشِ یاس از اثر طوفانهاست سِتر ناموس خداست چادر آسودگی لاله از اندیشه‌ی باد چادر آسایش گلبرگ از احساس نظر بازی‌هاست خیمه‌ی عاشوراست صاحبش با زهراست چادرِ مادرمان دست مرا می‌گیرد  با همان انوارش با همان اسرارش با همان حِسِ صمیمیتِ خود با همان غیرتِ خود بِینِ راه و بیراه بِینِ گاه و بیگاه ... تا که لب باز نکرده است دعا می‌گیرد با همان مادریش فکر من است روز وشب روضه‌ی او ذکر من است نه فقط دست من و تو   به پرش هست دخیل همه از نوح و خلیل فطرس و جبرائیل  دودمان آدم سالها هست که حاجات از آن می‌گیرند از همان مقنعه جان می‌گیرند ناتوانند و  توان می‌گیرند قرن‌ها هست زبان می‌گیرند: چادرت را بتکان لطف خدا را بفرست چادرت را بتکان روزی ما را بفرست و خدا نیز از آن نور مباهات کند فخر بر مادر سادات کند محورِ اهلِ کسا معنی آل عبا پنج دفعه به علی جلوه به میقات کند چادری که به پَرَش بوسه‌ی ، احمد دارد روی هر ریشه‌ی آن بوی محمد دارد چقدر چشم کشیده است علی بر رویش چادرِ بانویش نورِ سرمد دارد   ولی افسوس که  یک روضه‌ی پر غُصه‌ی بی حد دارد روضه‌ای بد دارد ای مدینه ای داد  دادها از بیداد از نگاهی سنگین آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین چه شده ، طعمه‌ی بی باکی شد یک نفرکاش بگوید که چرا خاکی شد پشت در بود که آتش سر زد یک نفر شعله‌ای آورد و به جانِ در زد  در آتش زده را وای که بر مادر زد زینب اُفتاد  حسن  بر سر زد دید در کَنده نشد ضربه‌ی دیگر خورد   وای که محکمتر زد ... (قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می‌زد تازه می کرد نفس را مجدد می‌زد وای از دست مغیره چقدر بد می‌زد جای هرکس که در آن روز نمی‌زد می‌زد) .... کربلا چادرِ زهرا به سرِ زینب بود سپرِ زینب بود لشکری دور و بر زینب بود  در میان گودال جگر زینب بود آنطرف‌تر حرمِ شعله‌ورِ زینب بود اینطرف بر سرِ نِی همسفرِ زینب بود گرچه زینب از غم غیر خوناب  نخورد گرچه مانند دلش جگری چاک نشد زیر لب گفت ولی «مادر آب ببین که  پسرت آب نخورد پدرِ خاک بیا که   پسرت خاک نشد» چادرش را دو گره بست ، قدم را برداشت کوهِ غم را برداشت بی حسین و عباس دو عَلَم را برداشت یک تنه بارِ حرم را برداشت نعره‌اش کاخ ستم را برداشت..‌ 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهراست افلاک را از برکت نامش بنا کردند در اصل دنیا سفره ای و آب و نان زهراست آنجا که آیات از بحبل اللّه می گویند منظور رب العالمین از ریسمان زهراست فرمود مرد از دامن زن میرود معراج آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست هر چند نامش را موذنها نمی‌گویند اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست عباس امان نامه ز نامحرم نمی‌گیرد چون خوب می داند که در واقع امان زهراست فرمود پیغمبر به او یا بضعهٌ منی یعنی به جان احمد محمود جان زهراست ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
صدای گریه از عرش معلّی می‌رود بالا همین که نیمه‌شب‌ها دست زهرا می‌رود بالا یکی از پلک‌های زخمی‌أش با دیدن حیدر به زحمت _تا کند او را تماشا_ می‌رود بالا گمانم مرکز ثقل زمین را شعله‌ها سوزاند که آتش از در و دیوار دنیا می‌رود بالا هنوز از ماجرای کوچه‌ها شرمنده‌اش هستند اگر دیوارها کج تا ثریا می‌رود بالا تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار که روی شانه‌ها تابوت مولا می‌رود بالا سوال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جواب آن فقط هر آینه دیوار حاشا می‌رود بالا شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند که دود آتش امروز، فردا می‌رود بالا به لب در هر قنوت آوای "أَینَ‌المُنتَقِم؟" داریم که دست لطف مادر نیز با ما می‌رود بالا 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دل را به دستانش گرفت و جنس زر کرد سائل پذیرفت و گدا را معتبر کرد خیلی ضرر کرد آنکه وقت عرض حاجت این پا و آن پا کرد... امّا و اگر کرد مادر شد و مِهرش به قلب عالم افتاد در جانمان حبّ علی(ع) را بیشتر کرد خود عاشقش بود و به دست خود در این دل عشق أمیرالمؤمنین(ع) را مستقر کرد هر کس به بغض فاطمه(س) رغبت نشان داد با دست خود پرونده اش را شعله ور کرد وارد نشد آتش به رستاخیزِ دوزخ تا گوشه ای از چادر خود را سپر کرد رحمت بر آنکه تا گره بر کارش افتاد پیش از تمام خلق، مادر را خبر کرد این نکته شد ثابت به من که در دو عالم؛ هر کس به غیر از فاطمه(س) رو زد ضرر کرد! 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
یافاطمه دنیا بدون تو سراب است خلقت بدون حضرتت نقشی بر آب است طی زمان بی درک تو، درک عذاب است عمری که بی تو بگذرد معنا ندارد هستی انیسی غیر تو زهرا ندارد از ما به تو محبوبه‌ی داور، ارادت ای کوثر پیغمبر و حیدر، ارادت ام‌الائمه حضرت مادر، اردات تو چیستی، مقصود خلق عالیمنی تو کیستی، ام‌الحسن، ام‌الحسینی ای ردّ زهرایی تو محسوس در عرش با نور تو بوده ملک مانوس در عرش ذات تو با ذات خدا ممسوس در عرش تو در حریم کبریایی آبرودار تو حضرت خیرالنسایی، آبرودار در خانه‌ی تو چارده گنجینه دیدم تصویرهایی ناب در آیینه دیدم حوریه و دستان پر از پینه دیدم ای حوریه بر سفره‌ات نانی جوین است دستاس‌گردان تو جبرییل امین است وقتی که تو کفو امیرالمومنینی هم مرد میدانی و هم خانه نشینی در خطبه داری ذوالفقار آتشینی پای دو دست بسته‌ی شیر خداوند شد دست‌خالی تو شمشیر خداوند آخر برای تو در و دیوار شر شد آتش زبانه زد نوک مسمار شر شد قنفذ میان کوچه ها این‌بار شر شد یک روز دور تو نبی گرم طواف است امروز روی بازویت جای غلاف است افسوس مشتی دیو و دد از تو گذشتند با ضربه‌ی مشت و لگد از تو گذشتند ناله زدی: “بابا مدد!” از تو گذشتند شاخ و برت بشکست، اما ریشه داری دشمن چه می‌فهمد که بارشیشه داری شش‌ماهه‌ای در بطن مادر رفت از دست با میخ بیرون رفته از در رفت از دست ... در کربلا شش ماهه اصغر رفت از دست تیر سه‌پر باز از ابالفضل آبرو برد «وا‌محسنا!» اصغر چه ارثی از عمو برد 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
4_5785362522995428639.mp3
5.4M
💠 «دعای غریق» "يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ‏ قَلْبِي‏ عَلَى دِينِك‏" «ای خدا، ای بخشنده، ای مهربان، ای دگرگون‌کنندۀ دل‌ها، قلب مرا بر آیین خویش استوار فرما» O Allah, O All-beneficent, O All-merciful, O the One who transforms the hearts, Fix my heart on Your religion. 🎤 با صدای: علی فان https://t.me/rezanasabi @rezanesabi
                     شکر حق شکرحق من سا ئل پشت د ر ت بــودم حسین ریزه خوار سفر ه و خـاک د ر ت بـودم حسین بــا تــولای تــــو کـردم یابــن زهرا ز نـــد گـــی ســـوخــتــم شـمـع عـزا ی اکبرت بودم حسین گــر شــدم مــن هیــئـــتی وذاکرت مولای من شامل لـــطف و دعــای مــادرت بـودم حسین آخر  ا ی  مـــولای من دست غـــلامت را بگیر خــاک پــا ی ذاکـــران و نــوکرت بودم حسین بــو. ریا  بر تـو چرا بــاشد کــفــن ا ی بیکفــن کاش مـن هــم بـیـکـفـن چـون پــیـکرت بودم چـشـم امــید ی (ریاضی)  برتو باشدیاحسین کـن شـفـاعت  ا ر بعینی   زائرت بودم حسین                   ابراهیم ریاضی
                           جــمـــعــــه جـمعـه  رسید   ای شـهٔ خـوبـان بـیا بـیا یــا صاحب الزمان  یار ضعیفان   بیا بیا شـاید گناه من  شده  تـأخیر  برظهور تو ا ی چـمـشـه سار رحمت و غفران بیا بیا ا ی  حجت خداو  سفینهٔ نـــجـات خلق عـالـم شــده پــر از ظلم  فراوان  بیابیا هر جمعه ندبه خوان تـوئیم ای امیدما ای روضـه خـوان شـاه شهیدان  بیا بیا ازکربلاو مقتل خونین   آ یــد ا یـن نـدا مــرحــم گــذ ا ر نیزه و  پـیـکان بیا بیا آ یـــد صـــدای  نـــا لهٔ مـادر زپشت در چشم انتظار توست مام پریشان بیا بیا مورت منم (ریاضی) تویی سلیمان من هستم گدای تو. حضرت سلطان  بیا بیا                   ابراهیم ریاضی
           نوحه ایام فاطمیه یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر دیدی آخر حق پیغمبر ادا شد مادر از ما محسن از مادر جدا شد یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر یاس بابا رنگ نیلوفر گرفتی روز و شب رو از من و حیدر گرفتی یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر بشکند دستی که بر زخمم نمک زد مادر مظلومه ما را کتک زد یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر عاقبت شد سهم بانوی مدینه زخم پهلو زخم بازو زخم سینه یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر کاش می‌مردم نمی‌دیدم به خانه در کف دست مغیره تازیانه یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر شهر پیغمبر دگر زهرا ندارد پیش چشمم مادرم جان می‌سپارد یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر او ز من پوشد کبودی تنش را من تماشا می‌کنم جان دادنش را یار حیدر یار حیدر مادر ای مظلومه مادر            سازگار
خیال کن پسری مادرش زمین بخورد به پیش چشم ترش یاورش زمین بخورد خدا کند که نبینی یگانه مادر تو همین که پا شود از بسترش زمین بخورد سر نماز قیامش چونان رکوع شود هنوز سجده نرفته ، سرش زمین بخورد بدا به حال مدینه که در نبود نبی گذاشت دختر پیغمبرش زمین بخورد اگر چه پشت در از پا نشست مادر ما نخواست ثانیه ای حیدرش زمین بخورد 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————