eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
368 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قبله ي حاجاتي ، روح مناجاتي دلبر ارباب و ، عموي ساداتي ياعباس ادركني عباس ادركني پسر زهرا تو ، روح معلا تو وقتي توو ميدوني ، تكرار مولا تو ياعباس ادركني عباس ادركني هم سر و سرداري ، برق چشات كاري كل لشگر ميگن ، بَه چه علمداري ياعباس ادركني عباس ادركني دل و دلبر اومد ، روز محشر اومد همه ميگن انگار ، بازم حيدر اومد ياعباس ادركني عباس ادركني زور بازوت عشقه ، پيچش موت عشقه من فداتشم اقا ، تيغ ابروت عشقه ياعباس ادركني عباس ادركني اي ماه رويايي ، تو كه بي همتايي خيلي كرم داري ، بسكه تو اقايي ياعباس ادركني عباس ادركني صاحب عزت تو ، صاحب شوكت تو تا نداري والله ، مرد با غيرت تو ياعباس ادركني عباس ادركني شمس عالم تابي ، گوهر نايابي برادر زينب ، رفيق اربابي اي ماه و خورشيدم ، اي تنها اميدم توي وفا هستي ، مرجع تقليدم ك پسر باروني ، پسر دريايي شير تو واللهِ ، پسر مولايي شير دلاور تو ، امير لشگر تو ساقيِ آب اور ، پسر حيدر تو 🔸شاعر: _______________________
خوش به حال دل من مثل تو آقا دارد بر سرش سایه ی آرامش طوبا دارد با شما آبرویی قدر دو دنیا دارد پای این عشق اگر جان بدهم جا دارد آدم تو شده ام با تو سر افراز شدم یعنی از موهبت داغ تو آغاز شدم چه کسی گفت پریشان نشدن خوب تر است مدیون لب جانان نشدن خوب تر است دم به دم گریه ی باران نشدن خوب تر است ظرف یک ثانیه توفان نشدن خوب تر است هر کسی گفته غم نام ترا نشنیده حرفی از سلسله احکام ترا نشنیده قبل از اینکه برسی اشک همه در آمد یعنی از معجزه ات کوثر دیگر آمد بر سر بال و پر سوخته ها پر آمد شاه از در نرسید این همه نوکر آمد دست بر سینه به فرمان نگاهت دارند سر روی آینه ی تربت راهت دارند ما که هستیم ،تو را قلب خدا میخواهد خوب ها هیچ که هر بی سر و پا میخواهد اشک حاجت که بهانه است تو را میخواهد پشت در هم بروی باز گدا میخواهد چشم پر شرم کرم خانه خرابش بکند وای یکبار شده یار خطابش بکند ای مناجات پر از عاطفه های عرفه دست بالا ببر ای مرد خدای عرفه تا که شرمنده شود جای به جای عرفه از صدای سخن عشق دعای عرفه خوشتر از صوت دل انگیز ترا نشنیدیم یادگاری است که در هیچ کجا نشنیدیم من اگر در حرم روضه نبارم چه کنم دست من نیست که از فصل بهارم چه کنم از ازل خدمت تو  شد سر و کارم چه کنم تا محرم شب و روزم نشمارم چه کنم همه اجداد من آواره ی آل تو شدند یک به یک ایل و تبارم همه مال تو شدند وسط روز دهم زمزمه ی باران بود جنگ بین همه ی کفر و همه ایمان بود کار تو منجی انسانیت انسان بود کار تو کار نبوده ست که کارستان بود نور حق از افق خاک تو در می آید فقط از دست تو این معجزه بر می آید داغ چشمان تو گلهای معطر داده کربلا سوخت ولی از نفست بر داده دست هایت به خدا اکبر و اصغر داده به سر نیزه بی حوصله هم سر داده سر به داری که شبیه تو شود آخر کیست هیچ کس پیش تو محبوب تر از زینب نیست  سر به زیرند پس از بی سریت گردن ها بعد عریانی تو وای به پیراهن ها خاک بر حال و به فردا به همه بعدا ها تف بر این زندگی مرده  به این آهن ها بعد تو هیچ  نداریم علم را بفرست منتقم صاحب آن تیغ دو دم را بفرست 🔸شاعر: ____________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
بی خبر از تمامِ رویاها بی خبر از شروعِ فرداها به کسی رو نزد دلِ ماها بیخیالِ تمامِ دنیاها... عشق یعنی جهان و یک ارباب این گذشتِ زمان و یک ارباب قصّه ی عشق را خدا فهمید غمِ تنهاییِ بَشَر را دید دید آدم ز غصه ای رنجید لطفِ او بر سَرِ جهان تابید آدمیّت گرفته بوی حسین آبرویم ، ز آبروی حسین دوّمین نورِ حیدری آمد وارثِ عشقِ مادری آمد روح و جانِ پیمبری آمد به عجب نورِ محشری آمد به فدایش تمامِ اجدادم به رُخِ دلرباش ، دل دادم به مسیحا ، امام آمده است قرصِ ماهِ تمام آمده است صاحبِ هر زمام آمده است شَمسِ خَیرُالاَنام آمده است گُل بریزید بر سَرِ زهرا خیرِ مقدم به دلبرِ زهرا چه کسی هست مثلِ اربابم؟ گریه بر او ، عبادتِ نابم ذکرِ تلقینِ من ، رگِ خوابم در شبِ تار ، همچو مهتابم او حسینِ بنِ مرتضی باشد زینتِ دوشِ مصطفی باشد فطرس از راهِ دور آمده است غرق در اشک و شور آمده است سوی یک تکّه نور آمده است همچو موسی به طور آمده است بالِ او را مرمّتی بخشید به وجودش چه برکتی بخشید نظری کن به این دلم آقا رفع کن درد و مشکلم آقا همه ی عشق و حاصلم آقا عشقِ تو مایه ی گِلَم آقا منِ ناقابل و عطای حسین نفسم مانده در هوای حسین تو که از سفره ی کَرَم هستی پسرِ شاهِ محترم هستی صاحبِ بیرق و علم هستی نفس و آهِ مادرم هستی بِبَرم کربلا و دیگر هیچ... من و یک رَبَّنا و دیگر هیچ... شبِ جمعه کنارِ گودال و... یادِ آن جسم های پامال و... خیمه ی سوخته ، وَ جنجال و... مادرت هم که رفت از حال و... باز هم شعرتان چه مضطر شد شبِ میلاد ، گونه ام تَر شد اصلا انگار گریه داری تو مثلِ یک پلکِ بی قراری تو جشن و میلاد هم نداری تو روضه و اشک و گریه زاری... ، تو... شبِ میلادِ تو صفا کردیم باز هم گریه بر شما کردیم 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
فلک گردیده نورانی ، سماوات است گلباران ملک سوغات گل آورده با خود بهرِ تن پوشش علی با آن دلارآمی که هوش از عالمی برده به وقتِ دیدن این ماهپاره گشته مدهوشش قرارِ بی قراران آنکه عالم هست بی تابش محمد جانِ دیگر یافت تا آمد درآغوشش حسینش را به روی شانه می بوسید و می بوئید بدانید اهل عالم اوست بی شک، زینتِ دوشش اگر چه داشت بر لبها اذان و آیة الکرسی گمانم روضه خوانی کرد پیرِ عشق در گوشش چه بسیاری سفارشها که در حقش نبی فرمود ولی افسوسُ صد افسوس امت شدفراموشش 🔸شاعر: ________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
در هر دو عالم در شجاعت نیست مانندش در معرکه کافیست یک عباس(ع) و یک لشکر باب الحوائج بودنش سائل به بار آورد حاجتروا کرده ست حتی لحظۂ آخر ساقیِ با غیرت، علمدارِ سپاه حق از با وفایانِ جهان شد برتر و سرتر! ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
نسیم آمد این بار از خوش مسیری رسانَد به ما مژدۀ دلپذیری   خبر خوش خنک کرد کام زمین را بهاری شد این خطّۀ گرمسیری   به یک خانۀ ساده کنج مدینه چه زائرسرایی چه مهمان‌پذیری   به دامان شهبانویی آسمانی چنین مادر پاک و روشن ضمیری   به ارباب دل‌ها خدا هدیه داده چه شمس الضّحایی چه ماه منیری   چه ماهی که دل‌ها همه صید چشمش ز مژگان خود تا رها کرده تیری   اماما تو خود زینت عابدینی پناه و امید صغیر و کبیری   کریمی، عزیزی، امیری، بزرگی امامی، رئوفی، صبوری، بصیری   تو خود خانۀ کعبه را مستجاری به درگاه ایزد اگر مستجیری   تو عطر اقاقی در این خاکدانی تو گرمای عرفان در این زمهریری   تو بُغض غریب دعای کمیلی تو روح بلند دعای مجیری   مقام رفیع تو را غبطه خوردند همه کهکشان‌های این راه شیری   تو دریای صبری، تو موج وقاری تو علم لدنّی، تو خیر کثیری   تو سبزینۀ برگ شاداب عصمت تو خود میوۀ بوستان غدیری   دعا را تو یاد ابوحمزه دادی چه می‌شد که دست مرا هم بگیری   زبور است آری بر آل محمد کتاب صحیفه به آن بی نظیری   تو سیراب سرچشمه‌های دعایی تو از بادۀ سرخ سجاده سیری   معلم تویی؛ از تو آموخت شیعه ولایت مداری، ولایت پذیری   به وقت خطابه بسی سربلنی به گاه عبادت گهی سر به زیری   جسارت نباشد سؤالی بپرسم چرا در جوانی بدین مایه پیری   چهل سال گریه تو را پیر کرده چرا چلّۀ اشک باید بگیری   تویی یادگار غم اهل خیمه تویی دفتر خاطرات اسیری   تو با دست بسته به همراه زینب رسالات خون خدا را سفیری   تو تب کردی و صبر کردی و گفتی: حسینٌ امیری و نعم الامیری   نشد تا که در بزم نامردم شام سر خویش یک لحظه بالا نگیری   به جالوتیان سنگ داود بودی خوشا این شجاعت، زهی این دلیری   اماما مدد کن به صحرای محشر ز ما استغاثه ز تو دستگیری   گدای شمایم که تقدیرم این شد تو را شاهی و نوکران را فقیری 🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
از شمیمِ نفسِ امامِ سجاد شده امشب دلِ پیغمبرِ ما شاد بوی عنبرِ اومده ز باغِ رضوان که وجودش همه هر سوره ی قرآن نورِ دو عین اومده، گلِ حسین اومده سپیده سر زده از طلوعِ صادق به جهان جلوه شده نورِ حقایق شهربانو دخترِ شهیرِ شاهان دامنش پُر شده از سوسن و ریحان گل حسین اومده، نورِ دو عین اومده ساجدین سبطِ رسولِ عالِمینه این همون بس پسرِ امام حسینه سینه ی پدر از این هدیه شاده نامِ سجّاد و برای او نهاده نورِ دو عین اومده، گلِ حسین اومده چارمین کوکبِ آسمونِ دینه سلسله امامتِ روی زمینه جده اش فاطمه سرورِ زنانه امشب از ولادتش چه شادمانه نورِ دو عین اومده، گلِ حسین اومده این همون سلاله ی محمدیه گلِ خوش سیرتِ باغِ احمدیه شیعیان همه از این هدیه خرسند به شرابِ لبشون نشسته لبخند نورِ دو عین اومده، گلِ حسین اومده سرِ ما به قبله ی امامِ سجاد که از این هدیه قلبِ ما شده شاد که وجودش همه از عشقِ خدائه یادگارِ عرصه ی کرببلائه نورِ دو عین اومده گلِ حسین اومده روح و جانِ او اگه نشسته در تب حقِ خود اداء کنه به عمه زینب روز و شب سحر کنه به سجده ی عشق که ز جان وفا کنه به وعده ی عشق نورِ دو عین اومده، گلِ حسین اومده 🌹 @rozeneshinan
🍀🌸☘🌺☘🌸🍀 چه بهاری بشود گر تو بیایی، آقا چه بهاری بشود چهره گشایی، آقا پسرفاطمه این دشت پراز دلتنگیست باغ وبستان همه رانیست صفایی،آقا راز دلتنگی ما چیست بجز دوری تو بخدا غصه تلخی ست جدایی آقا آب و جارو زده ام با مژه این معبر را من نشستم سر راهت به گدایی آقا سالها طی شدو افسوس ندیدیم تو را کاش امسال قدم رنجه نمایی آقا تا نمردیم بیا، حیف جوانی طی شد « نکند منتظر مردن مایی آقا » 1399/12/28 🍀🌸☘🌺☘🌸🍀 @rozeneshinan
سیمای گلگونت به مثلِ ماهِ پاره قنداقه ات نوریست آغوشِ ستاره در مقدمت بال ملائک فرش کردند از عرش طعمِ سجده می آید هماره! 🌹 @rozeneshian
بسته است همۀ پنجره‌ها رو به نگاهم چندی است که گم گشتۀ در نیمۀ راهم   حس می‌کنم آیینۀ من تیره و تار است بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است   از بس که مناجات سحر را نسرودم سجادۀ بارانی خود را نگشودم   پای سخن عشق دلم را ننشاندم یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم   ای کاش کمی کم کنم این فاصله‌ها را با خمسه عشر طی کنم این مرحله‌ها را   بر آن شده‌ام تا که صدایت کنم امشب تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب   ای زینت تسبیح و دعا زمزمه‌هایت در حیرتم آخر بنویسم چه برایت   اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه است جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت   در پردۀ عشاق تو یک گوشه نشسته است صد حنجره داوود در آغوش صدایت   از بس که ملک دور و برت پر زده گشته است پیراهن افلاک پر از عطر عبایت   تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشد حجرالاسود الکن به ثنایت   من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم عالم شده سجاده و افتاده به پایت   🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم من از رفتار تو الله را اكبر بياموزم كلاس درس شد سجاده ات،من روز ميلادت نشستم تا جهان را پاى اين منبر بياموزم بريزم دور اين ناعلم هارا و منِ خود را بدون واسطه از ساقى كوثر بياموزم سر شب در تَعَلُّم سر به مهر كربلا بگذار سحر بردار سر از سجده تا از سر بياموزم دعا در حق دشمن كردن و با دوست سر كردن مرام شيعه را در سطح بالاتر بياموزم زبان تائبين وخائفين را پانزده گانه به هنگام دعا از چهارمين حيدر بياموزم طريق روضه خواندن را ز تو آموختم،اما؛ طريق نوكرى را بايد از قنبر بياموزم دعا را از ابوحمزه،مكارم را از اخلاقت تجافى جهان را از همين منظر بياموزم هر آن چيزى كه ميبينم دليلش كربلا باشد اگر چيزى مي آموزم به چشم تر بياموزم فرات مست را از چشم،تل را از سر شانه ته گودال را از گودى حنجر بياموزم و مصداق شنيدن كى بود مانند ديدن را بخوانم زندگي ات را،مگر بهتر بياموزم اگر ديدم گلوى غنچه اى رد ميشود از تيغ شبيه تو گريز بر على اصغر بياموزم 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ای انیس قدیمی دل‌ها آفتاب بلند ناپیدا تا خدا می‌برد دلِ ما را پر سجاده‌های سبز شما من کجا و غبار مقدمتان تو کجا، کوچه‌های این دنیا من کی‌ام از قبیلۀ مجنون تو ولی از عشیرۀ لیلا من کی ام بی زبان‌ترین مردم تو خدای بلاغتی اما   نفسی دِه که از تو دم بزنم بال در صحن این حرم بزنم   آسمان موج شد تلاطم کرد که خدا جلوه بین مردم کرد آسمان جای خود از این محشر عرش هم دست و پای خود گم کرد عرش هم جای خود، خدا خندید لحظه‌ای که لبت تبسم کرد آب با نیت دو رکعتِ عشق با غبار شما تیمم کرد همه دیدند با دو چشمانت چشم‌های پدر تکلم کرد   خانه‌ات قبلۀ غریبان است پایتختت تمام ایران است   ای سراپای تو مثال حسین دومین مرتضای آل حسین روی دوش تو گیسوان علی کنج لب‌های توست خال حسین با تماشای تو به سر می شد شب و روز تمام سال حسین خنده‌ای کن که در تو گُل کرده همه زیبایی جمال حسین سیر می دید چهره‌ات را عشق به سرش بود اگر خیال حسین   شور آب آور حسین هستی دومین حیدر حسین هستی   سرخوش از بانگ این طرب هستیم مست شیرین‌ترین رطب هستیم مثل موسیقی شگفت بهار نغمه‌هایی به روی لب هستیم شجره‌نامه ای اگر داریم همگی بر تو منتسب هستیم ما همه خانه‌زادۀ تو یعنی همۀ ما از این نسب هستیم شکر حق ما ز آستان توایم همگی از نوادگان توایم   به علی رفته‌ای غدیری تو نه فقط شیر، شیرگیری تو   هم رکابِ علی اکبرها هم خروش سفیر تیری تو شوره زاریم و خشکسال اما چشمۀ روشن کویری تو رشته‌های قنات می‌جوشد از قنوتت چه آبگیری تو خوش به حال دو دست خالی ما لحظه‌هایی که دستگیری تو   با حضورت غم پدر سر شد کربلا با تو کربلاتر شد   به دلت داغ مادرت افتاد شعله بر باغ پرپرت افتاد کربلا شد مدینه وقتی که رَدِ زنجیر بر پرت افتاد بین خیمه تو بودی و بابا از سر زین برابرت افتاد بین خیمه تو بودی اما آن شعله بر روی پیکرت افتاد چقدر سنگ و خاک و خاکستر از سر بام بر سرت افتاد ناله‌ات بین شام می پیچید عمه آتش به معجرت افتاد   گر چه بالت اسیر سلسله بود قاتلت خنده‌های حرمله بود 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ای انیس قدیمی دل‌ها آفتاب بلند ناپیدا تا خدا می‌برد دلِ ما را پر سجاده‌های سبز شما من کجا و غبار مقدمتان تو کجا، کوچه‌های این دنیا من کی‌ام از قبیلۀ مجنون تو ولی از عشیرۀ لیلا من کی ام بی زبان‌ترین مردم تو خدای بلاغتی اما   نفسی دِه که از تو دم بزنم بال در صحن این حرم بزنم   آسمان موج شد تلاطم کرد که خدا جلوه بین مردم کرد آسمان جای خود از این محشر عرش هم دست و پای خود گم کرد عرش هم جای خود، خدا خندید لحظه‌ای که لبت تبسم کرد آب با نیت دو رکعتِ عشق با غبار شما تیمم کرد همه دیدند با دو چشمانت چشم‌های پدر تکلم کرد   خانه‌ات قبلۀ غریبان است پایتختت تمام ایران است   ای سراپای تو مثال حسین دومین مرتضای آل حسین روی دوش تو گیسوان علی کنج لب‌های توست خال حسین با تماشای تو به سر می شد شب و روز تمام سال حسین خنده‌ای کن که در تو گُل کرده همه زیبایی جمال حسین سیر می دید چهره‌ات را عشق به سرش بود اگر خیال حسین   شور آب آور حسین هستی دومین حیدر حسین هستی   سرخوش از بانگ این طرب هستیم مست شیرین‌ترین رطب هستیم مثل موسیقی شگفت بهار نغمه‌هایی به روی لب هستیم شجره‌نامه ای اگر داریم همگی بر تو منتسب هستیم ما همه خانه‌زادۀ تو یعنی همۀ ما از این نسب هستیم شکر حق ما ز آستان توایم همگی از نوادگان توایم   به علی رفته‌ای غدیری تو نه فقط شیر، شیرگیری تو   هم رکابِ علی اکبرها هم خروش سفیر تیری تو شوره زاریم و خشکسال اما چشمۀ روشن کویری تو رشته‌های قنات می‌جوشد از قنوتت چه آبگیری تو خوش به حال دو دست خالی ما لحظه‌هایی که دستگیری تو   با حضورت غم پدر سر شد کربلا با تو کربلاتر شد   به دلت داغ مادرت افتاد شعله بر باغ پرپرت افتاد کربلا شد مدینه وقتی که رَدِ زنجیر بر پرت افتاد بین خیمه تو بودی و بابا از سر زین برابرت افتاد بین خیمه تو بودی اما آن شعله بر روی پیکرت افتاد چقدر سنگ و خاک و خاکستر از سر بام بر سرت افتاد ناله‌ات بین شام می پیچید عمه آتش به معجرت افتاد   گر چه بالت اسیر سلسله بود قاتلت خنده‌های حرمله بود 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
‎کیستم من فارغ التحصیل دانشگاه دینم ‎دومین فرزند دلبند امام سومینم ‎چارمین استاد پرچمدار سرخ انقلابم ‎ز آنکه باب تاجدار پیشواى پنجمینم ‎در جهان آفرینش، بعد سالار شهیدان ‎شاهکار کلک ذات پاک هستى آفرینم ‎مسند ملک ولایت را به امر ذات مطلق ‎بعد جد تاجدار خویش، سوم جانشینم ‎گر بپرسى از نشانم، من نشان کربلایم ‎ور بپرسى قدر من، من لیله القدر زمانم ‎معنى حج و زکاتم، مظهر صوم و صلاتم ‎چشمه آب حیاتم، کاشف راز نهانم ‎زاده خون و پیامم، تشنه شهد قیامم ‎مکه و رکن و مقامم، من امام ساجدینم ‎دردمندان را دوایم، بینوایان را نوایم ‎منبع جود و سخایم، رهنماى مسلمینم ‎وارث صبر علیم، خلق عالم را ولیم ‎حجت بر حق حقم، بیکسان را من معینم ‎اولم من، آخرم من، باطنم من، ظاهرم من ‎طاهرم من، فاخرم من، وجه رب العالمینم ‎من صراط المستقیمم، من حکیمم من علیمم ‎من رحیمم من کریمم، معنى حصن حصینم ‎من على ابن الحسینم، مست جام نشاتینم ‎من امام الحرمینم، خصم جان ناکسینم ‎در سیادت ساجدم من در عبادت عابدم من ‎فخرم این‌بس ز‌آنکه خالق خوانده زین‌العابدینم 🔸شاعر: ______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
اِی سفره دارِ سفره یِ عشق وُ دعا سلام دوّم علیِّ آلِ نبی چارُمین امام اِی آشنایِ قَدر وُ قَدَر اِقتضایِ تام اِی قبله گاهِ قلبِ من وُ مسجدالحَرام اِی سیرتِ پیمبری وُ صولتِ علی آئیـنه یِ تمام قَدِ دولتِ علی آوایِ رَبنّایِ تو را عرش می شنید ناز وُ نیازهایِ تو طنّاز می خرید وقتی که اشکِ پاکِ تو بَر گونه می چکید قلبِ امامِ کرب وُ بلا تُند می تَپید آرامشِ دلِ حرَمی زاده یِ کرم عزّت گرفته با قَدَمت خاکِ کشورم آئینه یِ تمامی اوصافِ مصطفی بااسمِ و رسمِ حیدری وُ صبرِ مجتبی شد عاشقانه هایِ حرم بعدِ کربلا بَر رویِ شانه اَش عَلَمِ روضه یِ خدا مأمور صبر وُ گریه برایِ صیانَت است اسلامِ بچه شیعه فقط با سیاست است دینم حسین وُ قبله نمایِ دلم حسین تنها کسی که مانده برایِ دلم حسین شبهایِ جمعه حال وُ هوایِ دلم حسین ذکرِ جنونِ کرب وُ بلایِ دلم حسین تنها به شوقِ کرب وُ بلا می کشَم نَفَس با هر نَفَس صدا زده اَم یا حسین وُ بَس آمد سفیرِ کرب و بلا از حرم نَپُرس از بی کسی وُ قافله یِ دلبرم نَپُرس از کودکِ سه ساله یِ شاهِ کرم نَپُرس از گریه های بی رَمقِ مادرم نَپُرس دارم به روضه یِ تهِ گودال می رسَم دارم به پیرُهَن ...وَ به جنجال می رسَم جَنجال بود سرِ کُشتنِ کسی! بر رویِ سینه است خدا دشمنِ کسی! هِی ضربه می زدند پسِ گردنِ کسی! عمّامه رفت وُ بر سرِ پیراهنِ کسی! دعوا که شد تمامِ حرم روضه خوان شدند پائینِ نیزه سینه زَنان نُدبه خوان شدند 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
با عشق بینهایت و آماده آمده بنیانگذار مسجد و سجاده آمده ذریة الرسول(ص)، امید جهانیان مثل علی(ع) بدون ریا، ساده آمده ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
روی خاک افتاده بودم.،نردبان میخواستم هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر گریه کردم،جای لا لایی اذان میخواستم بر زمین میخوردم وبا یا علی پا می شدم لحظه ی بر خاستن از او توان می خواستم آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم عشق او از هر دوعالم بی نیازم کرد وحیف آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری از زلال اشک او طبع روان میخواستم پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا برترین گنج خدا را در جهان می خواستم شک ندارم حاصلی فیر از پشیمانی نداشت هر که را غیر از امیر مومنان می خواستم 🔸شاعر: _________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
رسید از عرش، ذکرِ «لافتی» با خلقت حیدر دعایِ «ربّنا» شد «آتنا» با خلقت حیدر به عشقش بابِ آمرزش به روی عاصیان شد باز دو چندان شد تبِ «إغفر لَنا» با خلقت حیدر از آن روزی که انگشتر به سائل داد فهمیدم سریعاً خلق شد خیلِ گدا با خلقت حیدر به جایِ ذکر یونسیّه، یونس یاعلی(ع) میگفت به روی نیل؛ موسی زد عصا با خلقت حیدر «قسیم النّار والجنّه»! چه شیرین است این جمله بهشت از مرزِ دوزخ شد جدا با خلقت حیدر ملائک، عالم و آدم، زمین و آسمان خواندند... همه «نادعلی» را یکصدا با خلقت حیدر برای دردمندان در نجف تأسیس شد امشب- پس از ایوان-طلا، دارالشفا با خلقت حیدر أمیرالمؤمنین! قرانِ ناطق! قبلۂ سیّار! بنا شد مروه و سعی و صفا با خلقت حیدر پیمبر(ص) محض ِ اثباتِ خودش شقّ القمر کرد و چه شقّ الکعبه ای کرده خدا با خلقت حیدر! 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
بود نام ایزد تعالی علی تقدس علی و تعالی علی به خط خدا صدر لوح قضا بود طوق زرین طغری علی در آن حد که ممکن به واجب رسد کسی را ندیدند الا علی به هنگام اعجاز موسی به مصر درخشید از دست موسی، علی چه نام علی زیور نام هاست بود سر تعلیم اسما علی توان دید روی خدا را به خواب شبی گر در آید به رؤیا علی اگر سجده بردند جمعی غلات به آن مظهر ذات یکتا علی خدا را بخوانید روز شمار به اسمی ز اسماء حسنی علی خطائی اگر رفت معذور دار به آن وجه عالی و اعلی علی همه بندگانیم خسرو پرست بود شاه ما در دو دنیا علی نه امروز میزان اعمال اوست که میزان عدل ست فردا علی ز اوج فصاحت چو وحی خدا نه همدوش دارد نه همتا علی ز رحمت فشاند به پای یتیم سرشگی چو عقد ثریا علی 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
زبس خاک نجف نزد خداوند آبرو دارد تیمّم با غبار معبرش شأن وضو دارد به دربار کسی رو کرده‌ام دل را که از عزّت سگ کوی غلامش نیز حقّ جستجو دارد کدامین دِین برخیزد زجا بی اذنِ شمشیرش؟ به هر گردن که دیدم، قامت از بهر گلو دارد زبس سامان جوهر کرده تیغش از شراب ناب لحد را گر شکافی، عَبدوَد در کف سبو دارد ثواب مؤمنان چرکی‌ست بر روح شریف این‌جا نجف، شیرخدا حوضی برای شستشو دارد صدایی دارد آن مافوق هستی کز شنیدن‌ها به هرگوشی که دیدم، پرده از ننگ رفو دارد به حسّ ما و من او را تعلّق نیست ای غافل مثال است این که می‌گویند حضرت رنگ و بو دارد خیال حاشیه بر متن تقدیسش ندارد راه کدامین شانه از آن زلف، شرحی مو به مو دارد؟ خیالست این که با مولاعلی محرم شوی“معنی” تو لاغر لهجه‌ای و شیر حق با نعره خو دارد 🔸شاعر: ____________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
عشق من و تو چه ماجرایی دارد این قصه چه شاهی، چه گدایی دارد من بین صفا و مروه هم می گویم ایوان نجف عجب صفایی دارد ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
عشق يعنى عاشقى كردن به پاى فاطمه مزد آن باشد بدون شك دعاى فاطمه حا و سين و نون يعنى انتهاى عاشقى عين و شين و قاف تازه ابتداى فاطمه موقع خلقت خدا فرمود او مال من و من براى او و اين عالم براى فاطمه لطف مادر بود اينكه نوكر مولا شديم بعد مولا خاك پاى بچه هاى فاطمه - بوسه بر دستش از اين پس برهمه واجب شده ذكر زهرا يا على ابن ابيطالب شده - شعر مادر برد مارا سمت ايوان نجف تا كه بنويسند مارا عبد سلطان نجف عيدى ما از على باشد به دست فاطمه مدح مولا،صحن زهرا،زير باران نجف كعبه با چاكى كه بر سينه زده اثبات كرد با تمام هيبتش دستش به دامان نجف ياعلى گفتيم ما و بعد زهرايى شديم جان زهرا مرتضى و فاطمه جان نجف - شعر من پر زد به ايوان نجف پرواز كرد باز هم نام على در شعر من اعجاز كرد - در هواى تو هميشه ابر بارانى شديم معجزاتت را كه ديديم غرق حيرانى شديم ما نوشتيم از تو مولا مهر زد بر پاى آن هركجا نام تو آمد نيز بارانى شديم هرزمان دلتنگ خاك مضجع پاكت شديم راهىِ دربار سلطان خراسانى شديم خواب ديدم كه مزار گمشده پيدا شده آستان بودى تو ماهم نيز پيشانى شديم - خوب و بد باهم ببين و جنس درهم را بخر مى روى كرب و بلا امشب مارا هم ببر 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دست خدا در خلقت زهرا چه ها کرد سر تا به پا اعجاز را بر او عطا کرد تا اینکه گنج مخفی اش پنهان نماند طرح جدیدی از خداوندی به پا کرد نوری سرشت و مدتی بعد از سرشتن او را به نام حضرت زهرا صدا کرد وقتی برای بار اول، فاطمه گفت آنجا حساب "فاطمیون" را جدا کرد او جای خود دارد کنیز خانه ی او با یک نگاهی خاک را مثل طلا کرد حوریه بود و دستهایش پینه می بست از بس که در این خانه گندم آسیا کرد نان شبش در دست مسکین مدینه... ... می رفت یعنی روزه را با آب وا کرد امشب دخیل چادری پر وصله هستم آن چادری که بی خدا را با خدا کرد 🔸شاعر: ______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
داریم به دل گرمیِ طوفانِ نجف را داریم به لب مِدحَتِ سلطانِ نجف را داریم به سَر سجده به ایوان نجف را خوردیم فقط شُکرِ خدا نان نجف را ما نانِ علی خورده نمک گیرِ غدیریم سوگند به زهرا همه درگیرِ غدیریم باید به درِ خانه‌ی زهرا بنشینیم تا لطفِ خدا را به تماشا بنشینیم تا در خُنکِ سایه‌ی طوبی بنشینیم تا ظِلِّ قیامت همه بالا بنشینیم بوسیدنِ دستانِ شما واجب عینی است تعظیمِ تو بر شیرِ خدا واجب عینی است دستی که زده بوسه پیمبر فقط این است آن دخترکی که شده مادر فقط این است کُفوی که شده معنیِ حیدر فقط این است یاسی که شده قبله‌ی قمصر فقط این است   خانم حرمی از تو در این سینه خدا ساخت از نورِ شما یازده آئینه خدا  ساخت بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی با نقطه‌یِ با ، نقطه‌یِ پیوند تو هستی آئینه قَدی خداوند تو هستی چیزی بِجُز از نورِ خداوند نداری سوگند که ای آیِنه مانند نداری بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری یا جمع جلال و جبروتی که تو داری صد رشته قنات است قنوتی که داری با تیغ به تو تکیه کُنَد شیرِ خداوند ای خطبه‌یِ تو غیرتِ شمشیر خداوند از روزِ ازل هر تپشت یادِ علی بود نَبْضَت ، ضربانت ، نَفَسَت نادِ علی بود این هشت فلک فاطمه آبادِ علی بود خانم همه‌ی حرفِ تو فریادِ علی بود از ریشه‌ی آن چادر اگر ریشه‌ی شیعه است از خطبه‌ی بُرَّنده‌ات اندیشه‌ی شیعه است در سینه اگر آتشی از شورِ تو داریم در دست اگر رأیتِ منصورِ تو داریم ما چشم فقط جانبِ منشورِ تو داریم دردیم چه غم ، نورِ علی نورِ تو داریم از بارِشَت ای ابر ، پُر از لاله شد این باغ  از لطفِ نگاهِ تو چهل ساله شد این باغ هرجا که بلنداست به زیرِ قدم ماست بر هرچه سه تیغ است شکوهِ عَلَم ماست هر بیش که دارند در این پهنه کم ماست "موجیم که آسودگیِ ما عدم ماست" ما درس جز از محَضرِ اسلام نگیریم "ما زنده به آنیم که آرام نگیریم" هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما هر لاله توان داد به برخاستنِ ما با ماست همیشه نَفَسِ بُت شکن ما در سایه‌ی زهراست تمامِ وطنِ ما صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما "آسایش منزل نَبُوَد در سفرِ ما" یکروز از این ظلمِ گران هیچ نمانَد از دشمنِ اسلام نشان هیچ نمانَد از آلِ فلان آلِ فلان هیچ نمانَد از حسرتِ این پیر و جوان هیچ نمانَد یکروز از این دل پَرِ پرواز بسازیم در خاکِ بقیع چار حرم باز بسازیم گفتید که : سرگرمِ پریشانیِ خویشم سرخوش زِ سبویِ غمِ پنهانی خویشم شرمنده‌ی جانان زِ گران جانی خویشم دلبسته‌ی یارانِ خراسانی خویشم یارانِ خراسانی‌ات امروز بگوشند لب تر بکنی پایِ شما مرگ بنوشند 🔸شاعر: ______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
به دنیا آمده اما به دنیا دل نمیبندد ببین این کودکِ زیبا چه با اکراه میخندد اگرچه آمده باید به سمت عشق برگردد گُلی که بانسیمی هم رُخَش آزرده میگردد اسیرِ دلخوشی های کمِ دنیا نخواهد شد یقینأ با وجودِ او علی تنها نخواهد شد مبادا شعله ی شمعی بگیرد دامنِ او را مبادا گرمی آهی بسوزاند تنِ او را به یُمنِ مَقدَمش حالا شده حالِ پدر عالی سیاهی نعره خواهد زد شبیه طبلِ توخالی قسم بر هستی بابا قسم بر سوره ی کوثر پیمبر دختری دارد ولی مادرتر از مادر شده او هستی مولا ؛علی هم عشق ناب او شده او مادرِ آب و علی هم بوتراب او از این رو عاشقِ بوی دل انگیز نمِ خاکم ازاین رو مست و مشتاقِ حدیث ناب لولاکم علی شد فاتح خیبر ؛جهان در کار او مانده یقینأ پشتِ او زهرا دمادَم چار قُل خوانده به دنیا آمده اما ندارد حالِ دنیا را نمیفهمد به جز مولاکسی اوصافِ زهرا را چه زیبا می شود زهرا دعاگوی علی باشد و بازوبندِ "یازهرا "به بازوی علی باشد علیٌ حُبه جُنّهَ قَسیمُ النار و الجَنَه وَصیُ المُصطَفیٰ حَقّا اِمامَ الاِنسِ وَ الجِنَه 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————