eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
387 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آسمون بی ستاره خون گریه کن توو این شب تار شال عزاس روو دوش گنبد امام رضا شده عزادار بارونی میشه همه چشما با ذکر یا فاطمه امشب توو آسمونا داره وعده فاطمه با فاطمه امشب داره بازم یه داغ کهنه میون سینه ها میشینه باز فاطمه رفت و علی موند گرفته قم بوی مدینه از سر این زمین زیادن فاطمه های آسمونی ریحانه ها همیشه انگار رسمه برن توی جوونی شکر خدا مهمون نوازی خاصیت کشورمونه فاطمه ی موسی بن جعفر غسل و کفن نشد شبونه قم خیلی داره فرق با شام قم عاشق ابوترابه حضرت معصومه نشد دفن شکر خدا کنج خرابه برای قم خیلی مهمه رضایت زهرای اطهر نمیزنن نمک به زخمه خواهره دلتنگ برادر برعکس شام  ِ روسیا قم تا روز محشر رو سفیده اینجا کسی جواب سلام و اصلا با کعب نی نمیده 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
گرچه از دوریِ برادرِ خود ذره ذره مریض‌تر میشد عوضش میهمانِ مردمِ قم لحظه لحظه عزیزتر میشد تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانه‌ها وا بود در میان اهالی این شهر سرِ مهمانیِ تو دعوا بود خوب شد پرده‌هایِ محمل تو هر کجا رفته‌ای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خَم شد و رکابت شد آب پاشیده‌اند و خاکِ مسیر ذره‌ای رویِ چادرت ننشست رد نشد ناقه‌یِ تو از بازار محملِ چوبی‌ات سرت نشکست کوچه‌ها ازدحام داشت اما سرِ این شهر رو به پایین است می‌روی کوچه کوچه می‌گویی ضربِ شامی عجب سنگین است می‌رسی و حواسِ مردم هست آب هم در دلت تکان نخورد از کنارِ خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصه‌ای کم داشت جایِ زنجیر و خار و نامحرم گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت معجرت احترامِ خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست رویِ سرهایشان طبق آمد ولی اینبار رویِ آن سر نیست آه ؛ بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریضِ روضه‌ی تو حرفِ دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریزِ روضه‌ی تو عمه‌اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کُمَکَم کن رُباب جای زمین سرِ او را به دامنت بگذار آمد از بِینِ بازوان سر را تا که بردارد عمه‌اش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک اُفتاد 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
از جگر سوختگان آه شرربار ببین خیز از طوس و بیا حال مرا زار ببین کاش میشد که دل سیر تماشات کنم یار گمگشته! تو برگردی و پیدات کنم چقدَر کوه و کمر را پی تو آمده ام به تمنای رُخت ناله ی هجران زدم چندماه است که آوارگی اقبال من است چادر خاکی من شاهد احوال من است منِ معصومه کجا رنج بیابان گردی؟! کاش یک‌بار به این خسته نظر میکردی خبری باد صبا از تو نیاورد آخر دست تقدیر مرا راهی قم کرد آخر پیِ تکریمِ منِ پرده نشینِ بدحال سربه زیر آمده بودند همه استقبال سر هر کوچه که رفتیم سلامم کردند مثل پروانه همه دور و برم میگردند دور بودم همه جا از نظر بیگانه خانه ام خانه ی نور است نه یک ویرانه گریه کردیم ولی حین مناجات فقط کوچه رفتیم ولی کوچه سادات فقط کاش بودی که ببینی چقدر تب کردم من در این شهر فقط گریه به زینب کردم کاش میشد بنویسند دروغ است دروغ رفتن عمه ما بر سر بازار شلوغ چه کسی داشت گمان از سر ایوان بلند.. عده ای بی سر و پا سنگ به زینب بزنند! فکر کن‌ دور نوامیس خدا معرکه بود فکر کن چادر ناموس خدا دست که بود؟! 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
اینجا بهشت بین رواقت مشخص ست در این حریم مهر و صداقت مشخص ست ایران دو عرش داشته آن هم تو و رضا از مشهدِ امام ، چراغت مشخص ست هر لحظه چادرت گره ای باز می کند ای فاطمی سرشت سیاقت مشخص ست وقتی قدم بسوی عزیزت گذاشتی از این جهان و هر چه ، طلاقت مشخص ست از سوز توست ظهر قم اینگونه داغدار هجر غریب طوس ز داغت مشخص ست علامه های اشک ، به تو رشک می برند ای قبلگاه ، شوقِ عراقت مشخص ست 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
بانوان اهل قم با احترام حلقه دور محمل بانو زدند تا نلرزد قلب خاتون حجاز مردها در محضرش زانو زدند گرچه سرگرد دیار غربت است ذره ای از شوکت او کم نشد موقع وارد شدن در شهر قم پشت دروازه معطل هم نشد هم برادر هم برادرزاده اش از مدینه از خراسان آمدند تا که در غربت نماند بر زمین موقع تدفین شتابان آمدند کاش وقت دفن زینب هم کسی از برادر زاده ها می آمدند کاش عباس و حسین و قاسم و اکبر از کرببلا می آمدند هر چه باشد خواهر عباس بود لحظه‌های احتضارش دوست‌داشت جای بستر بردنش در آفتاب... سر به زانوی حسینش می‌گذاشت دست ها را روی سینه جمع کرد یاد گودال و نفس های حسین شکل قتل صبر مقتل جان سپرد خواهر مظلوم و تنهای حسین 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است سائلی کردنِ از فاطمه‌ی معصومه است دختر بابِ حوائج‌ شدنش حکمت داشت چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟! شأن او شأن امام است که نامعلوم است چهارده نور به دل دارم و این بانو هم خواهر حضرت خورشید در این منظومه است نام زوار حریمش که بهشتی شده‌اند در میان صُحُف مادر او مرقوم است هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند از عنایات غریب الغربا محروم است روز محشر به محبش برسد دار نعیم سهم هر کس نشود نوکر او، زقوم است حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد جنتِ بی حرمش باغچه‌ای موهوم است سال‌ها دوری بابا و برادر دیدن... گوشه‌ای از غم و دردِ دل این مظلومه است * * در غریبی زیادش فقط این نکته بس است شیعیانش نشنیدند که او مسموم است 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
از لحظه‌ی پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست شيرينیِ اين لحظه‌ها در هر وصالی نيست مهمان درگاهت شدم با اين‌كه می‌دانم اين خانه جای هر گدای لاابالی نيست مانند شمعی می‌درخشی بين زائرها دور ضريحت هرگز از پروانه خالی نيست باران لطف و رحمتت يک‌ريز می‌بارد در هيچ فصلی اين حوالی خشک‌سالی نيست حاجت‌روا از قم به تهران باز می‌گردم؟ بعد از زيارت ديگر اين جمله سؤالی نیست خواهش فراوان است در این دل، ولی بانو جز دوری و دلتنگیِ مشهد، ملالی نيست 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
هر صبح‌دم صبا متوسّل به عصمتش شاید شود زیارت معصومه قسمتش هرروز، آفتاب خراسان به سمت اوست دیدار آشناست، می‌ارزد به زحمتش! در آیه‌های سوره‌ی نورست مُستتر همپایه‌ی مودّت قربی محبّتش با بوسه بر ضریح تو اثبات می‌شود ملّاترینِ مجتهدین، مرجعیّتش از جمکران بسوی تو آمد کبوتری تکمیل درس معرفت مهدویّتش! آرام می‌کند طپش رستخیز را فردا اگر به لرزه درآید شفاعتش از نام‌های روز جزا روز ساعت‌ست آنجا قرار ما و شما، درب ساعتش جارو به دست، خادمی آمد به خنده گفت: بال فرشته راه ندارد به ساحتش از خود گذشت تا به مقام رضا رسید بالاترین مراتب عشق‌ست هجرتش آن کاشی شکسته‌ی صحنم که دلخوشم او را ندیده است کسی، تا مرمّتش...! 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
شمسِ حجاب کبریا زینب است تجلی شرم و حیا زینب است روح مناجات و دعا زینب است شأن نزول إنّما زینب است فاطمه‌ی کرببلا زینب است دوای درد بی دوا زینب است ای نفس حضرت ختمی مآب دختر آسمانی بوتراب در صدف بحر وفا دُرّ ناب روی تو حسرت دل آفتاب موی تو شب ندیده حتی به خواب مصحف مستور خدا زینب است شب که به امید سحر آرمید صدای تکبیر فلک را شنید شب‌زده‌گان! نسیم رحمت وزید دوباره شمسِ روی حیدر دمید آینه‌ای به دست زهرا رسید فاطمه‌ی علی‌نما زینب است دانه تسبیح تو شمس ضحی چادر تو، پرچم حجب و حیا به زیر سایه‌ی تو عرش خدا نُه فلک از خاک رهت شد بنا خانه‌ی تو مطاف ارض و سما کعبه‌ی سیار خدا زینب است بیا و جلوه‌ی پیمبر ببین شیرزنی چون یل خیبر ببین ادامه‌ی سوره کوثر ببین حَسن حَسن نیز مکرر ببین دوباره یک حسینِ دیگر ببین پنج تنِ زیر کسا زینب است آمدی ای جان جهان حسین! آمدی ای روح و روان حسین! آمدی ای دل نگران حسین! جان حسین جان تو جان حسین آمدی و زد ضربان حسین حسین مروه و صفا زینب است شمس، چراغ در این خانه‌ات ماه، غبار در کاشانه‌ات ارض و سما گر شده پروانه‌ات  یافته این گونه شفاخانه‌ات تهمت عقل است به دیوانه‌ات دوای ما نعره‌ی یا زینب است هیبت روی تو سرا پا علی فاطمه‌ای به شکل مولا علی نیست کسی مثل تو، الا علی می‌وزد از نطق تو هرجا علی لعن علی عدوک یا علی کوری چشم خصم با زینب است کرببلا دیده که پیغمبری فاطمه‌ای و یک تنه لشگری فاتح هر رزم چنان حیدری نیست اگر چه مثل تو خواهری حسین را برادر دیگری حسن به دشت کربلا زینب است  پلک بزن شام و سحر خلق کن چشم بچرخان و قمر خلق کن حماسه‌ای بار دگر خلق کن به بانگ اسکوتو جگر خلق کن خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن آیینه‌دار مرتضی زینب است گرمی عشق و هُرم این تب یکی‌ست تا به سحر مسیر هر شب یکی‌ست هر چه نوشتیم مرکب یکی‌ست چنان که نام خالق و رب یکی‌ست نام حسین و نام زینب یکی‌ست جانِ میانِ هر دوتا زینب است روز قیامت که جهان مضطر است بی سر و سامان صف محشر است عرصه‌ی حشر  از نم گریه، تر است هر که خودش مانده و بی یاور است غم نخورد آن که تورا نوکر است  سایه‌ی روی سر ما زینب است در کف تو چرخ چو دستاس بود با نفست دهر پُر از یاس بود خاک رهت گوهر و الماس بود بس که به اکرام تو حساس بود پله‌ی منبر تو عباس بود ستون خیمه‌ی سما زینب است سیل کرم لحظه‌ی باریدنت گُل بکشد منت گل چیدنت یاس در آرزوی بوییدنت هیچ گلی ندیده خندیدنت مگر به لحظه‌ی حسین دیدنت حسین را چهره‌گشا زینب است از نگهت نور خدا منجلی هرچه خدا خواست تو گفتی بلی هیبت تو قصه‌ی هر محفلی خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بُوَد در بر دخت علی حیدر صحرای بلا زینب است آمده بر جنگ تو غم از الست کرببلا  غم به بلا داد دست جنگ تورا حق به تماشا نشست قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را تنوان دست بست فصلِ خطاب خطبه‌ها زینب است 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
از گوشه ی چشمی که بزرگی بنماید ذهنم به نظر گوهر مضمون بسراید اشک قلم از گوشهء چشمان ورق ریخت تا جوهر این شعر ز خون جگر آید نه مریم و نه آسیه،نه هاجر و حوا در آنچه که زینب محکش خورد نپاید مثل حسنین و علی و خویش و خدیجه است جز فاطمه کس دختر اینگونه نزاید جوشانده و می نیست که مستش شدم، این ظرف آشی است که با دست خودش هم زده شاید   کی کار کویر است که از آب بگوید زینب فقط آن است که ارباب بگوید   یک پارچه اشک است و مطّهرتر از این نیست دیپاچه ی نور است و منوّرتر از این نیست گفتند که دختر شده اما همه دیدند شش سال دگر بانویِ مادرتر از این نیست در کوفه همینکه به روی ناقه سخن گفت دیدند در این معرکه حیدرتر از این نیست دین را گره بر معجر خود زد همه جا برد جز احمد مختار پیمبرتر از این نیست در گوشه ی اقلیم قدمهای تو هستیم جنت به خداوند قسم سرتر از این نیست   ما را ببر از ما که فقط مست تو باشیم چون جام بلا منتظر دست تو باشیم   نامش سر هر میکده هر باده نشسته مهرش به دلِ هرکسی افتاده نشسته او آیت عظمایِ خدا روی زمین است از اوج کمال است چنین ساده نشسته ارباب شده ملتمس دست قنوتش هر وقت که زینب سر سجاده نشسته در گوشهء ویران نه که از پای فتاده جان را وسط دشت بلا داده نشسته در خمیه دعا کرده حسینش زده شمشیر پشت سرِ هر شیر نری ماده نشسته   عالم شده زیر و زبر از سوزِ صدایش لاحول ولا قوة الا به خدایش   با غصه کنار آمد و با درد مدارا پرورده به چشمان خودش اشک و بکا را چون عالمه ی غیر معلم شده باید بنشیند و تفسیر کند حرف خدا را بیدار شد از خواب خبر داد که دیشب با دست خودش پس زده طوفان بلا را خورشید عقب رفت و سحر ماند که زینب با روسری اش وفق دهد شمس و ضحی را ای حضرت مجذوب خدا جاذبهء رب با یک نظرت بنده کن این سر به هوا را   سرباز سپاه تو شدم از کرم تو هیهات کسی کج برود در حرم تو   لب باز کن از دل ولی از رنج خزان نه فریاد کن از ظلم ولی از آه و فغان نه ناله بزن ای شمر رها کن سر او را اَخنس بزن اما نوک نی را به دهان نه وقتی که نگهبان تو سرهای بریده است رفتن وسط جمعیت خیره سران نه با کعب نی افتاد به جان بدنت آه خم کن کمرت را ولی از بار گران نه گفتی بنویسند به پیشانی آفاق سر تشنه بریدن بغل آب روان نه   ای آنکه رسیدی همه گفتند حسینی چون پنج تن آل عبا نور دو عینی 🔸شاعر: ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
قلم به دست شدم بعد مدتی بانو بگويم از تو و از شان شوكتى بانو قلم بدست شدم تا فضائلت گويم بگويم از تو كه درياى رحمتى بانو به نام نامى زينب به نام حضرت عشق قسم به ذكر جلاله قيامتى بانو نوشتم اسم تورا و قلم به خود لرزيد چه اقتدار عظيم و ابهتى بانو هميشه نام تو با اشك من عجين بوده ندارد اين دل آشفته قيمتى بانو به سجده پاى تو افتاده ام ولى ناگاه فداى نام تو اى دختر ولى الله خداى عز و جل همدمِ دقايق توست كلام حيدر كرار نطق ناطق توست غبار چادر تو زينت حجاب شماست سر شكسته ى توگوشه ى حقايق توست تمام عالم و آدم هلاكه اربابند خوشا به حال تويى كه حسين عاشق توست امير كرب و بلا بوده اى تو بعد حسين رياست حرم عشق از سوابق توست به خطبه هاى شما افتخار بايد كرد به خطبه اى كه نشان از كلام صادق توست خدا نگيرد از اين دل تورا و لطفت را نديده ايم به جز دست تو محبت را چگونه مدحتتان را حساب بايد كرد چرا كه مدح تورا صد كتاب بايد كرد عقيده ى تو بر اين بود با كلام فصيح كه شام را سر دشمن خراب بايد كرد چنان به معركه هاشان تو حيدرى كردى تو را خودِ خودِ مولا خطاب بايد كرد طلوع نور رخت آنچنان جهانگير است كه شمس حضرت حق را جواب بايد كرد دعاى آنكه خدارا به تو قسم داده به حرمت قسمش مستجاب بايد كرد تمام ايل و تبارم فداى تو بانو منم گداى گداى گداى تو بانو مقام و مرتبت تو كم از پيمبر نيست كسى شبيه تو با مادرت برابر نيست خدا كند كه مرا از قلم نيندازى به روز حشر كه جز تو پناه ديگر نيست كريمىِ تو يقين ارث از حسن دارد از او كسى به سخاوت معتبر تر نيست براى هر سه برادر تو خواهرى كردى چه خواهرى كه مثالت درعالم ذر نيست گريز شعر من اما اذان عاشوراست بگو چرا خبرى از علىِ اكبر نيست؟ ببخش حال مرا..بين اين قوافى نيست هزآنچه گفته ام از تو هنوز كافى نيست براى تو دو سه خطى بگويم از دل و جان دو باره حرف على شد!ببار اى باران خدا براى كسى اينچنين نيارد كه پسر به خاك و پدر در مقابلش حيران صدا به خيمه رسيده بيايد اهل حرم حسين چاره ندارد شده ست سرگردان علىِ اكبر رعنا شده على اصغر تنش چو برگ درختان زرد در آبان حسين ناله زنان گفت با تو اى خواهر كمك كن و على ام را به خيمه برگردان حسين ماند و خجالت حسين مانده و غم حسين ماند و تو و لشكرى ز نامحرم 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————