eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
367 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یا سید الکریم که جان ها فدای تو شد چشم شیعه غرق به خون در عزای تو در شهر ری که همچو بهشت است در زمین بر روی خاک تیره نهان شد لقای تو از جور معتصم چه کشیدی که از وفا دل های عاشقان شده خونین برای تو چون آستان توست کلید بهشت ما قربان گنبد و حرم با صفای تو هدیه به زائر حرمت اجر نینواست بوی حسین می دهد این کربلای تو ای نور چشم فاطمه و پور مجتبی دست همه به دامن لطف و عطای تو بیچارگان به سمت حریم تو رو کنند چون جود مجتباست عیان از سخای تو دشمن نمی رود ز حریم تو نا امید محروم کی شود ز درت آشنای تو گرچه بهشت روی زمین گشته شهر ری ویرانه هست باز بقیع نیای تو آتش به جان ما زده ای درد و ای دریغ گم گشته قبر مادر نیلی لقای تو با ما بخوان دعای فرج سید الکریم بهر ظهور مهدی آل عبای تو 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
جسم تو را با یک عبا پوشاند احمد یعنی تنت را غرق خون خواهر ندیده مثله شدی اما کسی خنجر نمیزد یعنی سرت از تن جدا مادر ندیده https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
دروفات حضرت عبدالعظیم حسنی اینجاست خاک ری وَ ملقب به کربلاست خیلی گران تمام شده ، مُلک خون بهاست هرگوشه زین دیار اگر هیئتی بپاست پشت قباله و سندش یک سر جداست زان روز که معامله شد سرزمین ما ری نیست نام آن و شده وادی البکاء ازآن به بعد فاطمه (س) زین خاک رو گرفت این سرزمین به گریه عشاق خو گرفت آنقدر گریه شد که کمی شستشو گرفت از خانه امام حسن (ع) آبرو گرفت اوضاع را امام حسن (ع) رو به راه کرد زهرا (س) دوباره جانب ایران نگاه کرد عبدالعظیم آمد و عبد خداشدیم با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم همسایه عزیز دل مجتبی شدیم درهر طواف زائر کرب و بلا شدیم پیچیده باز در حرم یار عطر سیب صلی علی الحسین و صلی علی الغریب یا ذالکرم عزیز حسن (ع) سید الکریم امشب زنام توست سخن سید الکریم پرده زرخ کنار بزن سیدالکریم سر می نهم به پای تو من سیدالکریم گریه میان صحن شما مستی آور است با گریه در حریم حسینی برابراست پرمی کشیم از حرمت محضر حسین(ع) پرواز می کنیم به دور سر حسین(ع) عمری شدیم با مدد خواهر حسین(ع) شبهای جمعه هم نفس مادر حسین(ع) فریاد یا بُنَیَ به گوش همه رسید با قد خم به کرب وبلا فاطمه (س) رسید فریاد می زند پسرمن سرت کجاست قدت رشید بود بگو پیکرت کجاست جای لبش که هست ولی خواهرت کجاست سیمین گلو عزیز دلم حنجرت کجاست خنجر که کند شد اثرش این گلو شود مانند گیسوان سرت مو به مو شود این شعر و هدیه میکنم به تمام نوکرای امام حسین که سالها در حرم سیدالکریم ناله زدند و الان مهمان ارباب هستن 🔮🍃 قاسم نعمتی🍃🔮 https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
ملک دلم همین که به نام حسین شد عبدی گناهکار غلام حسین شد آرامشی نداشت وجودم به هیچ وجه تا که به اذن فاطمه رام حسین شد قند مکرر اسم "حسین" است، والسلام شیرین ترین کلام، کلام حسین شد «با یک سلام صبح به ارباب بی کفن » روزم پر از جواب سلام حسین شد یادم نمی رود که خدا هر زمان ز من قهرش گرفت، واسطه نام حسین شد یک شب دوباره نوکری آمد به خواب من حرفش دوباره حرف مرام حسین شد نوکر از آب خوردن خود آب می شود بین دو نهر؛ آب، حرام حسین شد 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan
بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست از موقع ورودیه تا آخر دعا هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست یک جای روضه رفته دلت که مسافری حتی در این معادله قسمت گرفتنی ست در گود چشم، اشک نشسته ست منتظر ذکر حسین مرشد و رخصت گرفتنی ست با اشک از دو چشم، چنین از ولیِ دم در دادگاه روضه رضایت گرفتنی ست گیرم شفا نبود تو از بس قیامتی دامان تو به روز قیامت گرفتنی ست زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست ای بی خبر بکوش زیارت گرفتنی ست 🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan
تا می نشینم زیر پرچم کنجِ هیات در سینه ام داغ تو میگیرد حرارت شکر خدا هستم غلام خانه زادت از کودکی در روضه ها دارم اقامت از تو، به من خیرِ فراوانی رسیده از من به تو تنها فقط عرض ارادت در حیرتم از لطف و از آقایی تو از بخشش دستان تو وقت شهادت پیراهن و انگشترت را دادی آقا حاجاتِ قلب دشمنت هم شد اجابت بر پیکرت یک جای بوسیدن نمیدید سرنیزه ها انداخت زینب را به زحمت دیدم برای کشتنت ای عشقِ مظلوم شمشیرها کردند با نیزه رقابت در قتلگاهِ تو «بُنیّ» گفت مادر من را به هم میریزد عمری این عبارت! 🔸شاعر: ______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan
@shere_aeini اینکه افتاده به سمتِ تو مسیرم کافیست تا قیامت شده ای نِعمَ الاَمیرم، کافیست جز حسین بن علی عشقِ دگر نیست مرا در همین حد که به عشقِ تو فقیرم کافیست شاعر و خادم و مداح ندارد فرقی اینکه یک نوکرِ ناچیز و حقیرم کافیست! من اگر با کرم و لطف و عطایت آقا حاجتِ دیدنِ "شش گوشه" بگیرم کافیست دستِ دل را به ضریحت برسانم روزی آنقَدَر گریه کنم تا که بمیرم کافیست 🔸شاعر: ______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan
هدایت شده از تبلیغات (ثبت بنر)
🌺امام صادق علیه السلام🌺 🌹مؤمن میان دو ترس به سر مى‌برد: گناهى که در گذشته کرده است و نمی‌داند خدا با آن چه کرده است (آن را بخشیده یا نه) و عمرى که باقى مانده است و نمى‌داند در آن مدت چه گناهان مهلکى مرتکب خواهد شد، بنابراین، مؤمن پیوسته ترسان است و جز ترس اصلاحش نکند.🌹 میزان‌الحکمه، ج۴، ۵۲۰۱ تبلیغات مذهبی وبازرگانی در ایتا⬇️ @tablighatemazhabi https://eitaa.com/rozeneshinan
هدایت شده از تبلیغات (ثبت بنر)
🌺امام صادق علیه السلام🌺 🌹مؤمن میان دو ترس به سر مى‌برد: گناهى که در گذشته کرده است و نمی‌داند خدا با آن چه کرده است (آن را بخشیده یا نه) و عمرى که باقى مانده است و نمى‌داند در آن مدت چه گناهان مهلکى مرتکب خواهد شد، بنابراین، مؤمن پیوسته ترسان است و جز ترس اصلاحش نکند.🌹 میزان‌الحکمه، ج۴، ۵۲۰۱ تبلیغات مذهبی وبازرگانی در ایتا⬇️ @tablighatemazhabi https://eitaa.com/rozeneshinan
در این مدینه هیچ به جز غم خبر نبود از غصه سوخت دل ولی چون جگر نبود از بس که آب گشته تنم از جفای خصم باقی زجسمِ من اثری غیر سر نبود صد شکر،گرچه خانه ام آتش گرفته است ناموس من به خانه دگر پشت در نبود اطفال من چو جوجه،همه لرزه بر بدن امّا یکی از آنهمه بشکسته پر نبود با دست بسته برد مرا دشمنم ولی در بین کوچه خواهر من دربدر نبود تیع ستم کشید به رویم عدو ولی دیگر سخن ز چوب و سر و طشت زر نبود 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
به منبر میرود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمه اسلام بردارید مبادا از قلمها جابیفتد واژهای اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید سَلونی را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که میگوید غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه... به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است کفن باید به جای جامه احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان میخواند، میفرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید میان شعلهها آیات ابراهیم میسوزد میان گریه ختم سوره انعام بردارید 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
هوای بال و پرم میل کربلا دارد دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد دلیل اشک مرا اهل اشک می‌فهمد نمی‌شود بنویسم قلم حیا دارد حکایتی جگرم را به درد آورده حکایتی که اشاره به روضه‌ها دارد میان سجده لگد خورد غیرت سحرم کسی‌که می‌زندم بغض مرتضی دارد بریده شد نفسم بارها پیِ ناقه کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد دلم شکست و روی خاک با سر افتادم که پای خسته‌ی من آبله کجا دارد 🔸شاعر: _____________________________
در این مدینه هیچ به جز غم خبر نبود از غصه سوخت دل ولی چون جگر نبود از بس که آب گشته تنم از جفای خصم باقی زجسمِ من اثری غیر سر نبود صد شکر،گرچه خانه ام آتش گرفته است ناموس من به خانه دگر پشت در نبود اطفال من چو جوجه،همه لرزه بر بدن امّا یکی از آنهمه بشکسته پر نبود با دست بسته برد مرا دشمنم ولی در بین کوچه خواهر من دربدر نبود تیع ستم کشید به رویم عدو ولی دیگر سخن ز چوب و سر و طشت زر نبود 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد به غیر از هَتک حُرمت در میان ناسزاهایش به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجده ست به جز توهین،به دستش حکم از منصور هم باشد تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد تصور کن امام صادق از بین شکاف «در» ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد برای خود نه،می گرید برای مادرش زهرا بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
هوای بال و پرم میل کربلا دارد دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد دلیل اشک مرا اهل اشک می‌فهمد نمی‌شود بنویسم قلم حیا دارد حکایتی جگرم را به درد آورده حکایتی که اشاره به روضه‌ها دارد میان سجده لگد خورد غیرت سحرم کسی‌که می‌زندم بغض مرتضی دارد بریده شد نفسم بارها پیِ ناقه کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد دلم شکست و روی خاک با سر افتادم که پای خسته‌ی من آبله کجا دارد 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد به غیر از هَتک حُرمت در میان ناسزاهایش به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجده ست به جز توهین،به دستش حکم از منصور هم باشد تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد تصور کن امام صادق از بین شکاف «در» ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد برای خود نه،می گرید برای مادرش زهرا بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
هوای بال و پرم میل کربلا دارد دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد دلیل اشک مرا اهل اشک می‌فهمد نمی‌شود بنویسم قلم حیا دارد حکایتی جگرم را به درد آورده حکایتی که اشاره به روضه‌ها دارد میان سجده لگد خورد غیرت سحرم کسی‌که می‌زندم بغض مرتضی دارد بریده شد نفسم بارها پیِ ناقه کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد دلم شکست و روی خاک با سر افتادم که پای خسته‌ی من آبله کجا دارد 🔸شاعر: _____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
بگذارید از این خانه عبا بردارد لااقل رحم نمایید عصا بردارد بگذارید در این حلقه‌ی دود و آتش طفلِ ترسیده از این معرکه را بردارد پیرمرد است نبندید دو دستش نکشید وای اگر دستِ نحیفی به دعا بردارد کوچه‌ای تنگ و دلی سنگ و زمین خوردن‌ها استخوانی که تَرَک خورد صدا بردارد آی نامردِ سواره نَفَسَش بند آمد فرصتی دِه قدمی پشتِ شما بردارد رَمَقش نیست ولی میرود و میخواهد که قدم یادِ غمِ کرب و بلا بردارد آخرین روضه‌ی او روضه‌ی گودالش بود وقتِ آن است به لب بانگِ عزا بردارد تشنگی بود و لبی چاک و تَنی خون آلود لشکری حلقه زده رسمِ حیا بردارد خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست هر کسی آمده یک سهمِ جُدا بردارد هر کسی آمده یک تکه بگیرد بکشد حق بده اینهمه زخم از همه جا بردارد کاش میشد که سنان تا که سنان را نزند دست از گیسویِ بر خاک رها بردارد زجرکُش میکند این قاتلِ خنجر در مُشت کاش میشد که از این حنجره پا بردارد 🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
ای پیر خرد طفل دبستان کمالت ارباب بصیرت همه مبهوت جلالت دیدار الهی به تماشای جمالت خلق دو جهان تشنه دریای زلالت وجه‌الهی و نیست نه پایان نه زوالت وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار ای گشته صداقت همه جا دور سر تو روییده گل معرفت از خاک در تو شب منتظر زمزمه‌های سحر تو وحی است سراسر سخن چون گهر تو عالم چو کف دست به پیش نظر تو ای چشـم خـدای احـد قــادر دادار تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره گفتار حکیمانه‌ات افزون ز شماره هر روز... نه! هر لحظه بود بر تو هزاره علم تو روان‌بخش کمال است هماره دو مطلع الانوار تو حمران و زراره یک جابر حیان تو و آن همه آثار چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق چون نور که سر برکشد از سین? آفاق علم تو عیان است در اوراد و در اوراق عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق هارون تو گل داد برون از شرر نار در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟ با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟ با قطره جود تو به دریا چه نیاز است؟ با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟ با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟ ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار ای کرسی درس تو تجلای قیامت آویزه گوش همه تا حشر، کلامت نوشیده همه کوثر توحید ز جامت در ملک خدا وحی خداوند، پیامت بر قلب عدو تیر بلا نطق هشامت گویی سخن اوست همه تیغ شرربار جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست در ملک خدا نور به جز نور شما نیست جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست این است و جز این نیست درست است و خطا نیست درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست آن نهضت پاینده از این درس دهد بار خلقت، نه فقط خالق منان به تو نازد مؤمن نه، خدا داند ایمان به تو نازد فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد والله قسم شاه شهیدان به تو نازد کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کشت هر لحظه غمی آمد و صدبار تو را کشت بیداد عدو نیمه شب تار تو را کشت گه یاد فشار در و دیوار تو را کشت بیش از همه منصور ستمکار تو را کشت هر روز از او شد به تن و جان تو آزار گه برد سوی قتلگهت پای پیاده گه لب به جسارت به حضور تو گشاده گه کرد ز بیداد، به قتل تو اراده با هر سخنش بر جگرت زخم نهاده او بر روی تخت و تو سر پای ستاده حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار ای ماه فلک شمع شب تار بقیعت صد قافله دل آمده زوار بقیعت مرغ دل من گشته گرفتار بقیعت هرچند که ویران شده آثار بقیعت باشد که شبی در پی دیدار بقیعت «میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار 🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
گوشه ای از حرای حجره ی خویش نیمه شب ها،خدا خدا می کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می کرد هر ملک در دل آرزویش بود  بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را هر زمان دل شکسته تر می شد «فاطمه اشفعی لنا» می خواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه ی تلخ کوچه را می خواند عاقبت در یکی از آن شب ها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سرسجاده دوره اش کردند پیرمرد قبیله ی ما را در دل شب،کشان کشان بردند با طنابی که دور دستش بود پشت مرکب،کشان کشان بردند ناجوانمردهای بی انصاف سن و سالی گذشته از آقا !؟ می شود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را پابرهنه،بدون عمامه روح اسلام را کجا بردید؟ سالخورده ترین امامم را بی عبا و عصا کجا بردید؟ نکشیدش،مگر نمی بینید!؟ زانویش ناتوان و خسته شده چقدر گریه کرده او نکند؟ حرمت مادرش شکسته شده ای سواره،نفس نفس زدنش علت روشن کهن سالی است بسکه آقای ما زمین خورده!؟ در نگاه تو برق خوشحالی است جگرم تیر می کشد آقا چه بلاهایی آمده به سرت! تو فقط خیزران نخورده ای و شمر و خُولی نبوده دور و برت به خدا خاک بر دهانم باد شعر آقا کجا و شمر کجا!؟ حرف خُولی چرا وسط آمد؟ سرتان را کسی نبرد آقا؟ به گمانم شما دلت می خواست شعر را سمت کربلا ببری دل آشفته ی محبان را با خودت پای نیزه ها ببری شک ندارم شما دلت می خواست بیت ها را پر از سپیده کنی گریه هایت اگر امان بدهد یادی از حنجر بریده کنی 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸