🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
http://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543 ♻️درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
هر دو تا جواب میده ان شاءالله
#شب_جمعه #مرثیه_حضرت_زهرا
مادر از بستر خود آمده امشب به حرم
با عصا آمده انگار خودش بیمار است ...
http://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
♻️درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از تبلیغات (ثبت بنر)
http://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
♻️درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
صدای ناله می آید، چرا حیدر پریشان است؟
چرا این در شکسته فاطمه بی تاب و حیران است؟
صدا زد فضه را در بین دیوار و در خانه
خُذینی فضه جان، محسن گشوده بال و بی جان است
حسن با گریه در آغوش مادر روضه می خواند:
بمیرم... جای سیلی زیر چشمانت نمایان است...
به ضرب تازیانه می زدن اُمِّ اَبیها را
صدای گریه ی حیدر چه بی اندازه سوزان است
بدور از چشم حیدر می کشد دستی به پهلویش
ندا آمد که پیغمبر میان عرش گریان است
علی را با جسارت می برند و خوب می دانند
اگر فرمان پیغمبر نبود او مرد میدان است
به باغستان حیدر تک گل ریحانه پرپر شد
از آن پس هرشب این باغبان شام غریبان است
🔸شاعر:
#سیدعلی_حسینی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
حمله کردند سمت خانه ی وحی
غاصبانی که خیره سر بودند
تک و تنهاست پشت در مادر
ولی آن سو «چهل نفر» بودند
نا نجیبی به شعله دامن زد
سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد
بی حیا با لَگَد به دَر می زد
میخِ دَر سُرخ از خجالت شد
روضه را باز تر نباید خواند
«دست بسته ست» حیدر کرار
تلخیِ خاطراتِ آتش را
هر "نفس" تازه می کند مسمار
تاوَلِ دست های او می سوخت
دردِ پهلو زیاد تر شده بود
زینب از حال رفت…وقتی دید
مادرش دست بَر کَمر شده بود
شانه می زد به موی سوخته اش
ولی انگار نا امید شده
باورش هم نمیشود زینب
گیسوی مادرش "سفید" شده
بازویش باز هم وَرَم کرده
مرهم درد پهلوی او چیست!؟
حرف های علی نشان می داد
دلخور از «رو گرفتن» او نیست
تار می دید خانه را می گفت:
نکند! باز! آتش آوردند!؟
اشک می ریخت در غم محسن
آخر آن ها چقدر نامردند...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
جوری زدند آینه از چند جا شکست
در بین خلق حرمت شیر خدا شکست
ای کاش می شکست...نه ...آیینه خورد شد
در پیش چشم های علی سینه خورد شد
تا دست های حیدر کرار بسته شد
گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد
می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی
آتش گرفته بود در خانه ی علی
سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان
در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان
افسوس ...غیرِ فاطمه ی در میانِ دود
یک شهر روبه روی علی ایستاده بود
از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت
آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت
□
یاس علی! بریده بریده نفس نکش
با قامتی که سخت خمیده نفس نکش
بودی به دور حیدر کرار در طواف
شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف
در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو
آتش دخیل بسته به چادر نماز تو
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی_رضاپور
__________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از تبلیغات (ثبت بنر)
http://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
♻️درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
صحبت از مادر که می آید هیاهو می شود
بغض هایِ زخمى ام بینِ گلو رو می شود
روضه وقتی روضه ی ناموسی است و کوچه ها
لطمه و سیلی ،نصیبِ طاقِ ابرو می شود
روضه ی صدّیقه کبرا.. نه جایِ هرکس است
هر کسی مَحرم شود گریه کُنِ او می شود
اینقدر تأثیر دارد اشک هایِ فاطمی..
زمزمی می سازد از چشم و چنان جو می شود
روضه خوان می خواند از (در) می زنم بر سینه ام
در خیالِ من تداعی زخمِ پهلو می شود
مادرم تا می زند شانه به مویِ خواهرم
در دلم غوغایی از اندوهِ بازو می شود
گوشه ای کز کردن و ساکت نشستن یک خطاست
صحبت از مادرکه می آید هیاهو می شود
🔸شاعر :
#محسن_راحت_حق
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
استراحت کن کمی تا صبح بیداری بس است
پلک هایت سوخته پس گریه و زاری بس است
خانه ام جارو نمی خواهد به خود زحمت نده
با قدی خم ایستادن های اجباری بس است
دستْ بر دیوارْ دردِ سینه را پنهان نکن
خنده های بی رمق از روی ناچاری بس است
بانوی خانه، نفس را هم به سختی میکشی
میشود از پختن نان دست برداری، بس است
صورتِ زخمی و بازویِ کبود و چشمِ تار
فاطمه شرمنده ام از من طرفداری بس است
نا امیدم ای امیدم بسترت را جمع کن
هیچ جایی در لباست نیست گل کاری بس است...
🔸شاعر:
#علی_علی_بیگی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب
از من نگیر رو که شدم از خجالت آب
هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم
در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب
در بین بی محلیِ یک شهر ، فاطمه
قنفذ به خنده ، جان مرا میدهد عذاب
شرمنده ام از این که ورم کرده بازویت
سهم تو تازیانه شد و سهم من طناب
زهرا به خونِ محسنمان می خورم قسم
روزِ قیامتی رسد و می شود حساب
اعجل وفات ، قصه به جانم نشانده است
زهرا همیشه ذکر تو بوده است مستجاب
نه سال ، در کنار تو چون لحظه ای گذشت
اینقدر بهر پر زدن خود نکن شتاب
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید
بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید
تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه
با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید
از همان لحظه که، گستاخیِ آتش گل کرد
جگرش سوخت و از داغِ پدر درد کشید
میخ با آتش و دیوار تبانی می کرد
بیهوا تا که لگد خورد به «در»! درد کشید
جانش آمد به لب و آنچه نباید می شد
تا که شش ماهه پسر گشت سپر درد کشید
پشتِ در آیه ای از سورۂ کوثر جان داد
گفت «یافضّه خذیني» و کمردرد کشید
با همان دست که با آه می آمد بالا
دستمالی به سرش بست و چه سردرد کشید
در خودش ریخت غمش را همۂ روز، ولی...
شب چه بیتاب شد و تا به سحر درد کشید
به علی(ع) گفت عزیزم به خدا رفتنی ام
خودش از گفتنِ این حرف و خبر درد کشید
بارها دست به زانو زد و برخواست علی(ع)...
تا که تابوت بسازد چقدَر درد کشید!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
غصه،به غصه ی دل من گریه می کند
بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند
از لحضه ای که دید چسان بازویم شکست
زینب به جای حرف زدن گریه می کند
من گریه می کنم به غم و غربت علی
حیدر برای پهلوی من گریه می کند
با هر نفس تمام تنم تیر می کشد
حتی زمان غسل،کفن گریه می کند
مسمار بین سینه ی من بود و سوختم
دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند
حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی
با دیدن مغیره، حسن گریه می کند
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
______________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره «شانه» کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند
زینب از دست های لرزانش
خوب فهمید هُرم آتش را
مادرش زیر لب چنین می گفت
با تو هم اینچنین زمانه کند
اشک ها شان برای هم زیباست
کربلا و مدینه ای بر پاست
زینب افتاده است یاد غلاف
مادرش یاد تازیانه کند
آن زمانی که دید آتش را
آستین در دهان گذاشت ولی
خوب فهمید روز عاشورا
خیمه ها را عدو نشانه کند
درب آتش گرفته سویی بود
روی دیوار جای خون مانده
با وجود هجوم خاکستر
خانه را او چگونه خانه کند
حرف های علی و زهرا هم
خود چنان روضه ایست مکشوفه
آن زمانی که فاطمه می گفت
تشیعش را علی شبانه کند
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
________________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم
مانند علی بی کسم اَحباب ندارم
پیغام مرا زود به حیدر برسانید:
جز گوشه ی اَبروی تو محراب ندارم
باید که بپوشانم از او چهره ی خود را
با زخم و کبودی رخ مهتاب ندارم
طِفلی حسنم دیده که نامرد مرا زد
با گریه بمن گفت: دگر خواب ندارم
فِضّه بگمانم که حسینم زده فریاد:
مادر شده ام تشنه ولی آب ندارم
دیدم که علی خیره به در مانده و با خود
می گوید از این پس گل نایاب ندارم
پنهانی و شب دفن کنید این تن من را
یک دلخوشی از این دو سه اَصحاب ندارم
پهلو و سر و صورت و بازو، در و مِسمار
یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم
🔸شاعر:
#سیدعلی_حسینی
_______________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
دنیای بی زهرا شبیه یک سراب است
هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است
اصلاً بدون فاطمه بودن، عذاب است
هرکس که بی زهرا شود، در اضطراب است
هرکس که شد بی فاطمه تنهاست، تنها
سرمایهی هستی فقط زهراست، زهرا
زهرا کجا و آن همه آزار، ای وای
زهرا کجا و در کجا، دیوار، ای وای
انسیه ی احمد کجا و نار، ای وای
حورا کجا و ضربه ی مسمار، ای وای
بین در و دیوار و آتش بود زهرا
با دشمنان هم در کشاکش بود زهرا
افسوس مشتی دیو و دد از او گذشتند
با ضربه ی مشت و لگد از او گذشتند
بر دست او شلاق زد، از او گذشتند
فریاد زد: "بابا مدد!" از او گذشتند
یک لحظه یاد محسنش افتاد و افتاد
یک صیحه از عمق جگر سر داد و افتاد
🔸شاعر :
#امیر_عظیمی
_______________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
به خدا علت ایجاد دو عالم زهراست
پاره ی پیکر پیغمبر خاتم زهراست
بهترین مایه ی آرامش جانِ مولا
شادی قلب نبیُّ الَه اعظم زهراست
نه فقط الگوی زن های زمانش بوده
الگوی آسیه و اسوه ی مریم زهراست
و بهشت است که زیر قدمش خلق شده
جلوه ی معنوی کوثر و زمزم زهراست
گریه کن های حسین بن علی می دانند
اولین گریه کن ماه محرم زهراست
هر که آمد سر این سفره خودش آورده
بانی اصلی این بیرق و پرچم زهراست
اشک را روزی ما کرد خود این بانو
صاحب اصلی این بارش نم نم زهراست
حیف از این فاطمه که پشت در افتاد زمین
آن که شد قامتش از جور و جفا خم زهراست
آه ما گریه کن قد خم زهراییم
آه ما گریه کن عمر کم زهراییم
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
______________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
من بیمار، مداوا نکند خوشنودم
غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم
هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد
عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!
اشک بس ریخته ام، هرکه ببیند گوید
سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!
گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم
کاش می بودم و غمخوار علی می بودم
زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست
سند مستندم: بازوی خون آلودم!
من نفس می زدم و او کف افسوس به هم
من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!
ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!
جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم.
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
__________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
اصلاً خودَش می خواست اینجا کَم بماند
او رفت تاکه هم نماند هم بماند
عالِم ترین عَلامه ها گفتند : او رفت
تا در غمِ این عالِمه عالَم بماند
از بس که عفت داشت باید روضه اش هم
در چادری از جنس ابریشم بماند
(دَر)ها همه یک روضه ی بازند تا باز
این زخمِ بازِ شیعه بی مَرهم بماند
در روضهْ چایِ (قند پهلو) هم برآن شد
تا داغمان در (سینه) تازه دم بماند!
بانو نشد در مهربانی سُست هرگز
تا پایه های عَرش هم محکم بماند
شُد صورتَش یک سیبِ سُرخ امّا بَدان را
بخشید تا روی زمین آدم بماند
آری شکستند و شکستند و شکستند
هم حرمتَش را هم دلَش را هم... بماند!
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه_۴۵_روز
ناله کم کن تا نبینی بر لبانم آه را
غصه ی تو داده بر من این غمِ جانکاه را
میکنی این خانه را خود رو براه و میبری
از دو پای حیدرت بانو توانِ راه را
خوب میدانم چه دردی در وجودت میکشی
زانکه دیدم دودِ بر در...خونِ بر درگاه را
با پرِ چادر مپوشان صورتت از روی من
تا ببینم محرمم آن چهره ی چون ماه را
رو به درگاه خدا کن دست خود بالا ببر
کن دعایی حالِ این قوم بدِ گمراه را
گر که میخواهی نمیرم جان زهرا قطع کن
گریه های جانگداز و ناله ی ناگاه را
میروی تو میرود سنگ صبورِ خانه ام
میروم تا پر کنم از غصه هایم چاه را
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
آن لحظه ای که حرمت آل عبا شکست
ارکان عرش وفرش و زمین و سما شکست
میخانه شعله ور شد و پیمانه غرق خون
گویا سبوی میکده ی کبریا شکست
آیینه ی پُر از تَرَک خانه ی علی
باضرب تازیانه و در زیر پا شکست
بازو کبود و سینه گرفتار میخ شد
بعد از فشار ، پهلوی خیر النسا شکست
پروانه بین شعله فقط بال و پر زده
ای وای از اینکه بال و پرش بی صدا شکست
سقط جنین و زخم زبان شد نصیب او
کوثر به خون نشست و دل هل اتی شکست
با ناله ای که فاطمه زد یا ابا الحسن
رکن و مقام و کعبه و سعی و صفا شکست
جام بلا به دست علی بود و آن میان
حتما غرور و غیرت شاه ولا شکست
بغض علی به سینه ی اهل سقیفه بود
بعد از نبی تمامی حجب و حیا شکست
این کینه ها قضا و قدر را به خون کشید
وقتی حریم خیمه ی خون خدا شکست
وقت غروب و غارت اهل حرم که شد
عیسی به سینه میزد و موسی عصا شکست
یک عده بی حیا به تنی سنگ میزدند
دندان و استخوان شَهِ نینوا شکست
با نیزه ای که رفته میان گلوی او
پشت و پناه زینب مشکل گشا شکست
ازبس که تیرو نیزه به رخسار او زدند
روی عزیز اهل کسا بی هوا شکست
🔸شاعر:
#سعید_مرادی
__________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#شب_جمعه #مرثیه_حضرت_زهرا
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا
حالش بد است،مادرمان رو به قبله است
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
#شب_جمعه #مرثیه_حضرت_زهرا
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا
حالش بد است،مادرمان رو به قبله است
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀❣🍀
موزیک ویدئو بی بی حرم
با صدای حامد زمانی و حاج عبدالرضا هلالی
💐السَلامُ عَلَیکٍ یا فاطِمَةُ الزَّهراء (س)
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سورۂ اخلاص و کوثر میرود
زجرها دیده ست اما غرق شوق؛
محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود
لرزه می افتد به جانِ مرتضی(ع)
هر زمان که جانبِ «در»... میرود
گرچه خوانده مجتبی(ع) أمن یُجیب
خوب میداند که آخر میرود...
نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و
دیگر از آغوش بستر میرود
با چه حالی حضرت دارالشّفا
مضطر و بشکسته پیکر میرود
از دو چشمش اشک جاری میشود
تا که زینب(س) سمتِ معجر میرود
روضه بر پا میشود وقتی حسین(ع)؛
تشنه در آغوش ِ مادر میرود!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ذکر شریف فاطمه را هر که دم گرفت
سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت
"یافاطمه" عزیزترین اسم اعظم است
این ذکر را امان زمان دمبهدم گرفت
روز جزا عجیب زیانکار میشود
هر کس دعای فاطمه را دستکم گرفت
دستش شکست دست علی را رها نکرد
او یک تنه برای ولایت علم گرفت
سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد
مادر که گفت "فضّه" پدر باز غم گرفت
آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان
مسمار کج شد و به پر مادرم گرفت
🔸شاعر :
#امیر_عظیمی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست -
"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"
آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست
"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست
خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش
از این به بعد، دختر دردانه ی علیست
حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست
باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟
در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟
پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!
ای پاسخ سلام بدون جواب من
چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من
از کار من همیشه گره باز کرده ای
تنها تو در به روی علی باز کرده ای
هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو
یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو
باشد قبول همسفر من! برو ولی...
از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...
احساس های دخترمان پس چه می شود؟
تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟
زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!
حرف از فراق بین تو و من نبود که!
اصلا قرار زود پریدن نبود که!
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
آن روز روی قلب علی خورد میخ در
بدجور آبروی مرا برد میخ در
آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود
بانو حلال کن که علی دست بسته بود
با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن
کار تورا به فضه کشاندست میخ در
ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز
آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز
🔸شاعر:
#داوود_رحیمی
______________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
تو حیدری به تو چشمان تر نمی آید
سرت سلامت اگر غصه سر نمی آید
رشید شهر چرا دست بر کمر داری؟
به تو گرفتن دست از کمر نمی آید
گره گشای همه دست های بسته علی
به دست حیدری ات بند و پر نمی آید
سپرده ام به کنیزان که نان درست کنند
ز دست و بازوی من کار برنمی آید
میان شعله من و در بهم گره خوردیم
علی ز پهلوی من میخ در نمی آید
🔸شاعر:
#حسین_ایزدی
______________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
فضه که هست! پس تو چرا کار می کنی!؟
جارو نکش که سرفه امانت نمی دهد
نانی بخور! عزیز دلم آب رفته ای!
این کاسه های آب توانت نمی دهد
دنبال رنگ چهره در آیینه ات نباش
آیینه شرم کرده، نشانت نمی دهد
تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم
شرحی ز حجم جسم کمانت نمی دهد
دستاس! دست فاطمه ام پینه بسته است
از خواهش من است تکانت نمی دهد
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
______________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
جانمازت را ملائک بوسه باران می کنند
ای که از عطرِ خدایی روز و شب آکنده ایی
دلشکسته ، باز بر همسایه ها کردی دعا
با همین چشمان نیمه باز ، هم بخشنده ایی
روشناییِ بخش چشمان علی هستی هنوز
گر چه ابری گشته رویت بهر من تابنده ایی
چشم بر من دوختی ، حرفی بزن ،دلواپسم
لااقل پلکی بزن تا که بدانم زنده ایی
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#امام_زمان
دوباره در دلم آشوب عالم آمده است
قیامت آمده یا که مُحرّم آمده است
عزای کیست که حتی خود مُحرّم هم
به سر زنان و پریشان و درهم آمده است
عزای اشرف اولاد آدم است آری
عزای بنت نبی مکرم آمده است
تمام خلق دچار مُحرّمند ولی
برای فاطمه دلهای مَحرم آمده است
دوباره فاطمیه آمد و یقین داریم
در این حسینیه صاحب عزا هم آمده است
وضوی گریه بگیر و بیا که در روضه
عزیز فاطمه با قامت خم آمده است
رواست مردن از این غم که پشت درب بهشت
برای سوختن گل جهنم آمده است
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️