#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
قاضی حاجات همه موسی بن جعفر
شور عبادات همه موسی بن جعفر
عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر
مهرت مباهات همه موسی بن جعفر
با مهر تو ایمانمان را پروراندیم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم
ای خانه ات آباد یا باب الحوائج
کارم به تو افتاد یا باب الحوائج
از دست دل فریاد یا باب الحوائج
داد آبرو بر باد یا باب الحوائج
اهل گناهیم و نکردیم اعترافی
بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی
تو عاشق خلوت نشینی با خدایی
تو روح بخش رویش سبز دعایی
در سجده هایت مست ذکر ربنایی
وقت عبادت از همه عالم جدایی
هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج زندان هستی و عالم اسیرت
تو در سیاهی های عالم نور هستی
در کنج زندان نه میان طور هستی
دُرّ امام صادقی مستور هستی
یک عمر هست از خانواده دور هستی
آقا همه دلتنگ دیدار تو هستند
یک عمر با گریه به پای تو نشستند
آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد
آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد
حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد
جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد
هر چند غرق جلوه های دوست مانده
از او فقط یک استخوان و پوست مانده
آقا بگو با ما از آن زندان آخر
شد دیده ها دریا از آن زندان آخر
خون شد دل زهرا از آن زندان آخر
خون می چکد از پا از آن زندان آخر
با تو چه کرده دشمن پست یهودی
خورده به روی صورتت دست یهودی
در کنج زندان ظلم ها تکرار می شد
با تازیانه روزه ای افطار می شد
آزارها دادند هر مقدار می شد
در نیمه ی شب با لگد بیدار می شد
دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی
یا تازیانه می زند یا ضرب سیلی
آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد
اول برای شیعیان خود دعا کرد
معصومه را با گریه های خود صدا کرد
افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد
ای میوه ی قلبم ببین بابا چه حالی است
اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است
روح تو را تا درگه محبوب بردند
هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند
جسم تو را بر تکه ای از چوب بردند
بد بود اما عاقبت شد خوب بردند
هر چند بر روی زمین مانده تن تو
غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو
آقا خدایی بی کفن ماندی ؟ نماندی
در بین گرما پاره تن ماندی ؟ نماندی
آیا بدون پیرهن ماندی؟نماندی
در زیر دست و پا شدن ماندی ؟ نماندی
گرچه عزادار شهید کاظمینم
امشب پریشان پریشان حسینم
آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟
چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟
یا نیزه ای مابین پهلوی تو رفته؟
آیا سه شعبه روی بازوی تو رفته؟
قربان آن قامت که بر روی زمین خورد
قربان آنکس که عمود آهنین خورد
🔸شاعر:
#مجتبی_شکریان
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد
از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد
دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده
دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد
کیست این مرد که اینقدر به هم ریخته است
اینقَدَر زخم روی پیکر لاغر دارد
از روی تخته ی در، پیکر او بردارید
چند تا خاطره ی سوخته از در دارد
با عبا زود بپیچید به هم پایش را
اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد
پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده
یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
گوشه ی دخمه خلوتی دارد
کوه طورش همین سیه چال است
نمک ِ آخرِ مناجاتش
روضه های شهید گودال است
توبه می کرد جای مردم شهر
گریه می کرد جای ما و شما
پسر فاطمه دعا می خواند
نیمه شبها برای ما و شما
هردلی عاشق نگاهش شد
خالی از تیره گی و زشتی شد
در کنار ضریح چشمانش
زن بدکاره ای بهشتی شد
زن رقاصه را به راه آورد
عارفِ حق،جدا ز غیرش کرد
پشت آن میله های فولادی
این چنین عاقبت به خیرش کرد
با رکوع و سجود فاطمی اش
شیوه ی بند گی به او آموخت
با نگاه پر از محبت خود
حکمت زندگی به او آموخت
ساق پایش شکستگی دارد
داد می زد ز درد سجاده
غل و زنجیرها اجازه دهید
در قنوتش به زحمت افتاده
درد تا مغز استخوان می رفت
با لب تشنه تا لگد می خورد
رسم این خانواده است انگار
چقدر بی هوا لگد می خورد
پروبالش شکسته، ای صیاد
این قفس خوب گوشه گیرش کرد
تازیانه نزن، که رفتنی است
دوری از آشیانه پیرش کرد
مرد باشید و روی واژه ی«شرم»
مثل آل امیه خط نکشید
می زنیدش زبان روزه بس است
حرف ناموس را وسط نکشید
نزنید این قدر به پهلویش
یاد غمهای مادرش افتاد
حرف شهر مدینه شد،ای وای
باز هم یاد دخترش افتاد
شهر بغداد ناجوانمردی
بردی از یاد حُرمت نمکش
خیزران را به یادم آورده
زخم لبهای خشک و پر ترکش
حرف از خیزران و زخم لب است
جای طشت طلا فقط خالیست
روضه ی طشت دردسر ساز است
جزء آن روضه های جنجالیست
به تمسخر گرفت قرآن را
طعنه زد با کمال بی شرمی
به لب خشک قاری قرآن
چوب می زد برای سرگرمی
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
پیکرش را به روی در به کجا می بردند
چار حمال غریبانه چرا می بردند
پایش از یک طرف افتاده، سرش از طرفی
لااقل کاش تنش بین عبا می بردند
کاش معصومه خبردار نگردد، او را
باهمان سلسلهء بسته به پا می بردند
بدنش ماند روی خاک، ولی بعد سه روز
بر روی دست، چو قرآن و دعا می بردند
جسر بغداد، چو بازار گل و لاله شده
چقدر گل به هوایش به هوا می بردند
کاش آنها که بر او پنج کفن آوردند
یک کفن هم که شده کرببلا می بردند
کوفیان. بر تن صد چاک حسین ابن علی
عوض شاخهء گل سنگ جفا می بردند
بدنش روی زمین بود و به روی نیزه
سر او را به سوی شام بلا می بردند
یا اباالفضل: ببند بر سر نی چشمت را
دختر فاطمه را بزم حرامی بردند
🔸شاعر :
#عبدالحسین_میرزایی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند
آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند
در میان حرمت سینه زنان می گوییم ...
وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند
آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ...
آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند
چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود
عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند
از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند
امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند
اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت
در عوض با لب خندان پدرت را کشتند
تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ...
چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند
حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ...
موقع بارش باران پدرت را کشتند
گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ...
تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟
گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود
کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند ؟
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
ای دردهایم را دَوا باب الحوائج
ای مَرهمِ غمهایِ ما باب الحوائج
هر جا گِره افتاد بر کارم گرفتم
با آه و گریه ذکرِ یا باب الحوائج
زندان صدا می زد خدا را لحظه ای که...
تو می شدی گرمِ دعا باب الحوائج
درمانِ هر درد و غمی موسی ابنِ جعفر
هستم دخیلِ این سرا باب الحوائج
در کاظمینت می شوم نزدیکِ ارباب
دل می سِپارم بر رضا باب الحوائج
زندانِ هارون است گودالِ عزایت
کمتر بزن تو دست و پا باب الحوائج
هر چند می سوزد گلو و سینه یِ تو
سر نیست رویِ نیزه ها باب الحوائج
جسمت به رویِ تخته ای آمد صدا زد...
یاسِ حرم واویلتا باب الحوائج
هر چند افتادی زمین امّا نَبُرّید
خنجر سرَت را از قَفا باب الحوائج
پیراهن و انگشترت غارت نکردند
نامردهایِ بی حیا باب الحوائج
ناموسِ تو از دشمنت سیلی نخورده
چشمِ حرامی نیست وا... باب الحوائج
گفتند امامِ خارجی هایی نگفتند...
بر داغداران ناسزا باب الحوائج
پایِ جنازه روضه خوانَت شد رضا با...
ذکرِ غریبِ کربلا باب الحوائج
پایِ برهنه نیست بینِ کوچه بازار
معصومه اَت شکرِ خدا باب الحوائج
روضه حسینِ تشنه و شیبُ الخضیب است
ندبه بخوان با عمّه یا باب الحوائج
🔸شاعر:
#حسین_ایمانی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
با گریه،با آه دمادم می نویسند
در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند
اندوه را با جوهر غم می نویسند
این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند
کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند
کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند
آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع
تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع
آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع
لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن
از دردمندان توام درمان عطا کن
چشم مرا تر کن زمان ربّناها
لطفاً نگاهم کنم میان این گداها
پیچیده در هفت آسمان ها این صداها:
یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها
خورشید و ماه آسمانِ مُلک ایران
فرزندهایت صاحبان مُلک ایران
موسی طور غم عصایت را شکستند
با زجر تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دست دعایت را شکستند
زیر لگدها ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو به جز ماتم نمانده
نای مناجاتی برایت هم نمانده
سجاده اش را خیسِ اشک ربنا کرد
درد تمام دردمندان را دوا کرد
در حق دشمن نیمه ی شب ها دعا کرد
امّا به دست تازیانه روزه وا کرد
آه از غروب درد و قلب پست دشمن
افطارها غم خورده ای از دست دشمن
شیعه هنوز از غُصه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندی کافر بد زبانش نیش دارد
روی لبش دشنام قوم و خویش دارد
با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی
داغ حسن را کنج زندان می چشیدی
در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم
جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم
زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم
جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم
داغ تو ما را کشت ای فرزند زهرا
عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا
با جوهر خون نامه ات توقیع گردید
اندوه تو در روضه ها توزیع گردید
آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید
بر تختِپاره پیکرت تشییع گردید
با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی
آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی
اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟!
از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟!
اینگونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟!
ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟!
پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
یا از قفس مرا ببرید و رها کنید
یا بر عزیز فاطمه کمتر جفا کنید
(پای شکسته را که توان فرار نیست)
از ساق پای من غل و زنجیر وا کنید
(دختر اگر یتیم شود پیر میشود)
فکر غم یتیمی معصومه را کنید
قعر سیاه چال نفس تنگ میشود
زنجیرها شما گلویم را رها کنید
دیگر امید نیست به آزادیم زحبس
با من برای مرگ من امشب دعا کنید
ای روزه دارها رمضان موقع اذان
یاد از من و رقیه به افطارها کنید
افطار من سیلی و شلاق سندی است
پنهان ولی ز دخترم این ماجرا کنید
با ناسزا به مادر من میزند مرا
من را خلاص از کف این بی حیا کنید
بعد از شهادت این تن مجروح و خسته را
در خاک با همین غل و زنجیرها کنید
دیدید اگر به تخته در پیکر مرا
پای جنازه گریه به جای رضا کنید
شکر خدا که باز کفن میشود تنم
پس گریه بهر بی کفن کربلا کنید
ای کاش جای این کفنهای قیمتی
مثل حسین جسم مرا بوریا کنید
جسمم سه روز روی زمین ماند و پا نخورد
یاد تن حسین و سم اسبها کنید
لعنت بر آن کسی که به گودال داد زد
با نعل تازه پیکر او توتیا کنید
بر تل زینبیه زند خواهرش به سر
ای کوفیان برادر من را رها کنید
خلوت کنید دور و برش را حرامیان
آمد زراه مادر و او کوچه وا کنید
از آب آب او جگرم آب میشود
آبش دهید بعد سرش را جدا کنید
🔸شاعر :
#عبدالحسین_میرزایی
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
قاضی حاجات همه موسی بن جعفر
شور عبادات همه موسی بن جعفر
عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر
مهرت مباهات همه موسی بن جعفر
با مهر تو ایمانمان را پروراندیم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم
ای خانه ات آباد یا باب الحوائج
کارم به تو افتاد یا باب الحوائج
از دست دل فریاد یا باب الحوائج
داد آبرو بر باد یا باب الحوائج
اهل گناهیم و نکردیم اعترافی
بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی
تو عاشق خلوت نشینی با خدایی
تو روح بخش رویش سبز دعایی
در سجده هایت مست ذکر ربنایی
وقت عبادت از همه عالم جدایی
هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج زندان هستی و عالم اسیرت
تو در سیاهی های عالم نور هستی
در کنج زندان نه میان طور هستی
دُرّ امام صادقی مستور هستی
یک عمر هست از خانواده دور هستی
آقا همه دلتنگ دیدار تو هستند
یک عمر با گریه به پای تو نشستند
آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد
آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد
حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد
جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد
هر چند غرق جلوه های دوست مانده
از او فقط یک استخوان و پوست مانده
آقا بگو با ما از آن زندان آخر
شد دیده ها دریا از آن زندان آخر
خون شد دل زهرا از آن زندان آخر
خون می چکد از پا از آن زندان آخر
با تو چه کرده دشمن پست یهودی
خورده به روی صورتت دست یهودی
در کنج زندان ظلم ها تکرار می شد
با تازیانه روزه ای افطار می شد
آزارها دادند هر مقدار می شد
در نیمه ی شب با لگد بیدار می شد
دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی
یا تازیانه می زند یا ضرب سیلی
آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد
اول برای شیعیان خود دعا کرد
معصومه را با گریه های خود صدا کرد
افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد
ای میوه ی قلبم ببین بابا چه حالی است
اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است
روح تو را تا درگه محبوب بردند
هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند
جسم تو را بر تکه ای از چوب بردند
بد بود اما عاقبت شد خوب بردند
هر چند بر روی زمین مانده تن تو
غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو
آقا خدایی بی کفن ماندی ؟ نماندی
در بین گرما پاره تن ماندی ؟ نماندی
آیا بدون پیرهن ماندی؟نماندی
در زیر دست و پا شدن ماندی ؟ نماندی
گرچه عزادار شهید کاظمینم
امشب پریشان پریشان حسینم
آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟
چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟
یا نیزه ای مابین پهلوی تو رفته؟
آیا سه شعبه روی بازوی تو رفته؟
قربان آن قامت که بر روی زمین خورد
قربان آنکس که عمود آهنین خورد
🔸شاعر:
#مجتبی_شکریان
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
عالم طفیل حضرت موسی بن جعفر است
مشهد سریر دولت موسی بن جعفر است
این جاده ازبهشت خدا می رسد زمین
ایران مسیر رحمت موسی بن جعفر است
درلوح سرنوشت سپیدم ، خدا نوشت :
این بنده زاده،قسمت موسی بن جعفر است
ایوان طلا ،حرم، قم و مشهد ، نماز صبح...
اینها تمام ، برکت موسی بن جعفر است
اصلا گره به کار من و تو اگر که نیست
از لطف و جود و همت موسی بن جعفر است
امشب برای صبح قیامت دعا بخوان
آنجا که غرق منت موسی بن جعفر است
آنجا که می شویم بهشتی، به این ندا:
این خانه زاده حضرت موسی بن جعفر است
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
سوز مناجات تو پر کرده زمان را
آتش زده داغت دل هفت آسمان را
هرشب دعاگوی تمام خلق هستی
نفرین نکردی دشمن نامهربان را
بغضی نشسته در گلویت مثل حیدر
داری بخاطر درد خار و استخوان را
دربند هستی شیعیان آزاد باشند
زیرشکنجه میکشی بار گران را
شمع وجودت ذره ذره مي شود آب
داری تحمل میکنی زخم زبان را
روح تو را دشنام ها آزرده کرده
فکری بکن مأمور های بددهان را
وا کرده پای ابن شاهک را به زندان
نفسی که تا گودال برده ساربان را
شکر خدا فردا نمی بیند عزیزت
روی لبان خشک تو خون روان را
دختر ندارد طاقت اینکه ببیند
هر صبح و شب بی حرمتی این و آن را
چشم حرامی سوی ناموست نیفتد
هرگز نبیند خنده ی شمر و سنان را
یا که زبانم لال در بین اجانب...
حتی نبیند سایه ی نامحرمان را!!
بر سینه ی تو رد پای چکمه ای نیست
از تو نمیگیرد سنان تاب و توان را
دیروز اما مرکب دشمن در آورد
زیر و بم تلخ صدای استخوان را
زخم لبان چاک چاکت یادت آورد
بزم شراب و ضربه های خیزران را
اصلا حسین کنج زندانی و با خود
کنج خرابه میبری مرثیه خوان را
بر روی نیزه هم شده برگرد امشب
آرام کن با خنده ای معصومه جان را
🔸شاعر:
#وحید_کردلو
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
هفت آسمان در دست های مهربانت بود
هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود
تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت
خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود
تصویر تو در قاب زندان باز می تابید
یا نوریا قدوس وقتی بر زبانت بود
با تازیانه روزه ات را باز می کردند
اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود
وقت قنوت آخرت خون گریه می کردند
زنجیرهایی که به دست ناتوانت بود
طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن
هر چند موروثی میان دودمانت بود
اما خدا را شکر این حرمت شکستن ها
دور از نگاه مضطر معصومه جانت بود
🔸شاعر:
#حسین_عباسپور
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
احساس می کردم که درخاک خراسانم
در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم
روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود
هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم
از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود
شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم
دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها
دنبال یک قالب برای روح عریانم
درمحضر باب الحوائج حس من این است
با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم
دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم
در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم
یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی
از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم
تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من
باید خودم را دور این مرقد بگردانم
وقتی که درهای حرم را خادمان بستند
احساس کردم سیزده شب توی زندانم
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
دارد نشان یوسف از زندان
بر شانه های باد می آید
اما نمیدانم چرا دارد
پیراهن از بغداد می آید
وَجعل مِن اَهلی خواند و هارون را
موسی کنار خود برادر دید
موسی بن جعفر را چرا هارون
با منطق بیداد می آید
سی شب کجا موسی!؟چه میخوانی؟
پایان ده اَتممنا بِعشرت را
موسای ما را چارده سال از
زندان به زندان یاد می آید
هم خشمگین است از ستمکاران
هم کاظمین الغیظ بر یاران
هرکس امام المتقین شد هان !
با جمعی از اضداد می آید
زندان عبادتگاه شد با او
بدکاره هم آگاه شد با او
اصلا از این آقا مگر کاری
جز یاری و امداد می آید!؟
خَلِّصنی از زندان از این آزار
یارب ! چُنان کز سنگ و آهن، نار
وقتی که از در وقتی از دیوار
غم می چکد فریاد می آید
زندانی بغداد ما کارش
با سِندی بن شاهِک افتاده است
سم کار خود را می کند آخر
هر کار از این جلاد می آید
ایرانیان شوق خراسان را
در کاظمینش جستجو کردند
حس زیارتنامه ی او نیز
از صحن گوهرشاد می آید
باب الحوائج اوست یعنی ما
هر وقت مشهد آرزو کردیم
دیدیم بوی حضرت کاظم
از پنجره فولاد می آید
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️