#روضه_نشین
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
شعر مُسدَّس میلادامام حسن علیه السلام
جادارد امشب از فَلک ماهی بِیُفتد
یوسُف تو را دیده تَهِ چـاهی بیفتد
حاتَم شده سائل سَرِ راهی بیفتَد
تخت سُلِیمان بِشکنَد شاهی بیفتَد
هرعالِمی که دارَد آگاهی بیُفتَد....
بر رویِ خاکی که بر آن پا می گُذاری
باید بریزد گُل بپاشد گُل بِرویَد
هَم بِشنَوَدگُلعاشِقَت هَم گُل بِگویَد
خورشیدمی آیَد که نورَت را بِجویَد
کوثَرمی آیَد دَر زُلالَت رو بِشویَد
باشَد بهشتی هَرکه راهَت را بِپویَد
تومِثلِ کوثَر صاف وشفافی وُ جاری
چون نیمه یِ ماه آمدی شَقُّ القَمَرشُد
زَهراکه نه....خَتمِ رُسُلصاحب پسرشد
پِستانَکَت انگُـشتَرِ خَیرُالبَشر شد
روح الاَمین فریاد زَد حِیدَرپدر شد
درهایِ رحمت باز بود و بازترشد
حالاقدَم برچِشمِ دنیا می گذاری
توآمدی معنی کُنی خیرالعمل را
باضَربَتی پایان دَهی جَنگِ جَمَل را
مهمان کنی برسُفره اَت کُلِّ مَحَل را
تاخود بسازی فاعِلِ ضرب المثَل را
در کَربلا تَشریح کن شَهد وُ عَسَل را
توسه پِسَر نه.....صاحِبِ سه ذوالفَقاری
شاهِ کَرَم اِجـلال کُن تَعظیم بامَن
ایثار وُ بخشش باشما تَکریم با من
توجان بخواه از نوکَرَت تَقدیم بامَن
کانِ سخاوت دیدنِ تقـویم با مَن
یک ماهِ خود را میکنی تَقسیم بامَن ؟!..
که بیشتر از مَن مرا تودوست داری
توبهترین معنی وُ مفهومِ سَلامی
قدقامتِ صوم وُ صلاتی وُ قیامی
من از غلامی ات گرفتم اِحترامی
چیزی نَبودَم بیشتَراَز آن جوزامی
بادعوت تو میشَوم دَر عَرش نامی
باید سَرِ این سُفره بانُدبه بِباری
#ماه_رمضان
#میلاد
#امام_حسن
#کریم_طاها
#مدینه
#کربلا
#ماباولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
#درگاه_شاعران_روضه_نشینان
#درگاه_شاعرین_با_اخلاص_روضه_نشین
#بزرگترین_کانال_فرهنگی_مذهبی_در
#فضای_مجازی
https://eitaa.com/rozeneshinan
#روضه_نشین
🏳سبک سرود میلاد کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
#سرود_امام_مجتبی_ع
#ای_نور_ازلی
بند اول👇
ای نور ازلی،تو شیر جملی
مولانا حسن بن علی،حسن بن علی
تو سبط اکبری،به زهرا دلبری
مولانا حسن بن علی،حسن بن علی
نور تو از ازل به این دل ما تابیده ما تابیده
آوازه ی کرامتت همه جا پیچیده پیچیده
قدرتو هر کی گدای تو بوده فهمیده فهمیده
تا که تویی،عشقه دلم،دست خداست،روی سرم
دوست دارم،دوست دارم،میخوام که قربونت برم
ایشالله روزی برسه،تا بسازیم،برات حرم
یآ معزالمومنین،امام المسلمین،کریم عالمین
یآ امام مجتبی،تو هستی رهبره،ابالفضل و حسین
بند دوم👇
تو طبیب منی،من بیماره توام
مولانا حسن بن علی،حسن بن علی
تو عشق منی و،من سرباره توام
مولانا حسن بن علی،حسن بن علی
من سر سفرت نباشم آقا کارم زاره کارم زاره
غیر در خونه ی تو نوکر کجا داره کجا داره
بجز تو هیچ کسی منو محل نمیذاره نمیذاره
هر کی یه عشقی داره و،عشقه دل،من حسنه
هیچ موقع دست خالیمو،به سینه رد،نمیزنه
تا روز محشرم میگم،آقام هوا،داره منه
یآ معزالمومنین،امام المسلمین،کریم عالمین
یآ امام مجتبی،تو هستی رهبره،ابالفضل و حسین
بند سوم👇
تو صیاد دلی،من صید دامتم
مولانا حسن بن علی،حسن بن علی
افتخارم اینه،خورده به نامتم
مولانا حسن بن علی،حسن بن علی
من اومدم بگم که شرمندتم آقاجون آقاجون
همه میدونن که تویی به درد من درمون آقا درمون
رحمتتو ببار روی سرم مثه بارون مثه بارون
هر چی دارم،از تو دارم،بدون تو،کم میارم
چون مادرت،مادرمه،من از تو انتظار دارم
که لحظه های آخرم،سرم رو روو،پات بذارم
یآ معزالمومنین،امام المسلمین،کریم عالمین
یآ امام مجتبی،تو هستی رهبره،ابالفضل و حسین
۱۳۹۷/۳/۸
رمضان المبارک ۱۴۳۹
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
#درگاه_شاعران_روضه_نشینان
#درگاه_شاعرین_با_اخلاص_روضه_نشین
#بزرگترین_کانال_فرهنگی_مذهبی_در
#فضای_مجازی
https://eitaa.com/rozeneshinan
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
مرا مثلِ یک اَبرِ حیران کشیدند
مرا مثلِ رودی خروشان کشیدند
خدا آفرید و خدا عاشقم کرد
مرا مثلِ زُلفی پریشان کشیدند
کمی خاکِ تربت کمی آبِ زمزم
گِلم ساختند و پس از آن کشیدند
مرا جان که دادند قلبم علی گفت
مرا در نجف پایِ ایوان کشیدند
علی گفتم و لطف زهرا همانجا
مرا هم گدایِ حسن جان کشیدند
- -
سلامِ من امشب سلامِ حسین است
به زهرا قسم این امامِ حسین است
خدا گفت امشب خدا ، یاحسن جان
که غوغا نموده خدا با حسن جان
مدینه بیا بشنوی تا خودِ صبح
فقط از علی : جانِ بابا حسن جان
ندیده است این خانه شیرین تر از این
پس از این شد افطارِ زهرا حسن جان
پس از این مدینه شلوغ است و بنبست
به هرجا که میآید آقا حسن جان
جمل از دَم خیمه تا شور او دید
فقط زیر لب گفت مولا حسن جان
- -
سلامِ من امشب سلامِ حسین است
به زهرا قسم این امامِ حسین است
تو آوردهای در زمین آسمان را
تو آوردهای در کران بی کران را
پیمبر نشان میدهد جلوهات را
ببینید آقای مُلک جنان را
تو میدان بیایی حضورِ تو کافی است
که دَرهم بدوزی زمین و زمان را
تو و طاویه ؛ مرتضی هست و دُلدُل
چهها میکنی تا بگیری کمان را
پدر اذن داد و پسر تیغ میزد
زدی بر زمین فتنهی بی امان را
- -
به تیغِ حسن احترام حسین است
سلام من امشب سلام حسین است
کسی بار اُفتاده را بر ندارد
بجز تو که چون تو پیمبر ندارد
اگر ما برایت حرم هم بسازیم
به جانت قسم این حرم در ندارد
زیاد است اینجا هر آنچه بخواهیم
که معنی در این خانه کمتر ندارد
به یک گام پشتت حسین است و گوید
کسی چون حُسینت برادر ندارد
و چندین قدم هم پس از او اباالفضل
که از سینه دستانِ خود بر ندارد
- -
حسن روحِ بیتالحرامِ حسین است
سلام من امشب سلام حسین است
کَرَم در کَرَم در کَرَم دارد آقا
گدا و گدا هر قدم دارد آقا
چه میشد بگویم به سمت مدینه
پیاده رَوی تاحرم دارد آقا
چه میشد ببینیم زیر رواقش
برای خودش محتشم دارد آقا
از این صحن تا صحن امالبنینش
دو صف خادمِ محترم دارد آقا
از آن صحن تا صحنِ زهرا هم آنجا
پُر از گریه کن پشت هم دارد آقا
- -
پس از خون به لبهاش نام حسین است
سلامِ من امشب سلام حسین است
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
شعر ولادت امام حسن علیه السلام
من کرم زاده ام و شهر کرامت وطنم
گرد و خاک ره ارباب کرم خاک تنم
"روزها فکر من اینست و همه شب سخنم"
چه شد از بین همه بنده کوی حسنم
هاتفی گفت اگر گرد رخ او همه اید
چون در این دایره دعوت شده ی فاطمه اید
با وجود تو کسی را هنری نیست که نیست
تو که باشی ز فقیری اثری نیست که نیست
من تو را دارم و دیگر خطری نیست که نیست
و در این چرخ بجز تو خبری نیست که نیست
زندگی را به تمنای تو خوش می دارم
که من از فکر بجز تو بخدا بیزارم
ای که با آمدن توست ، علی بابا شد
و به لبخند تو غم از دل زهرا وا شد
نوبتی باشد اگر نوبت این رسوا شد
که بگویند به لطف تو گدا دارا شد
آبرو یافته از لطف و عطای حسنم
پس عجب نیست بگویم که برای حسنم
همه را باب حیات است حسین بن علی
ناجی وقت ممات است حسین بن علی
که در اوج درجات است حسین بن علی
تا که کشتی نجات است حسین بن علی
بادبان است در این کشتی امداد حسن
نه ؛ بگو آب حسن ،موج حسن ،باد حسن
نیست بالاتر ازین درد در عالم دردی
بین مردان بنشینی و نباشد مردی
و نفهمند تو را صلح چرا می کردی
همه هستند کنارت و تو تنهاگردی
صبر را برده ای از رو و تمامش کردی
کربلا را تو به تدبیر قیامش کردی
چه سکوتیست تو کردی که چنین فریاد است
و به تدبیر تو بنیاد ستم بر باد است
نام تو لرزه ی بر قامت استبداد است
وارث قدرت مولایی تو اولاد است
قاسمت روز دهم یک تنه غوغا می کرد
کربلا مات شد و خیره تماشا می کرد
خیره گشتند و به ماه تو حسد ورزیدند
صد حرامی همه با نیزه گلت را چیدند
گریه می کرد حسین و همگی خندیدند
بعد ازان پای سرش یکسره می نوشیدند
مرگ مشتاقی او دید و بسی کم آورد
عسل روی گلش چهره او هم آورد
جگرت سوخت ، کنارت تو برادر داری
زینب اینجاست غمی نیست تو خواهر داری
گرچه یک خاطره از کوچه و مادر داری
بی وفایی و حسد از بر همسر داری
لیک مهمان سر نیزه نگشته سر تو
میزبان لبه ی تیغ نشد حنجر تو
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
✅ یا حسن ادرکنی ...
می نویسم جگر حیدر و زهرا آمد
آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد
جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد
اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد
نیمۀ ماه خدا،قرص قمر پیدا شد
روزه ام با رطب نام ((حسن جان)) وا شد
چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد
گوشۀ لعل لبش وه که چه خالی دارد
برترین سید دنیاست چه شالی دارد
زینت دوش نبی سیر کمالی دارد
مادرش فاطمه با خندۀ او می خندد
دور بازوش علی حرز نجف می بندد
کوری چشم حسودان چقدر ماه شده
یوسف از دیدن او معتکف چاه شده
نقش انگشتری اش ((عزة لله)) شده
منکر صلح حسن کافر و گمراه شده
تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است
پسر عاص چنین قافیه را باخته است
عاشق از جلوۀ معشوق سخن می گوید
از می و بوسه به پیمانه زدن می گوید
یک نفر وقت مناجات به من می گوید:
نیمه شب هر که ((الهی به حسن)) می گوید...
...از دل عرش به او فاطمه گوید((جانم))
شب وصل است و ((الهی به حسن)) می خوانم
دست خالی نرود هرکه به او رو بزند
نشده سائل او پرسه به هر کو بزند
پیش او حاتم طایی است که زانو بزند
یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند
می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم
چه می آید به حسن لفظ((کریم بن کریم))
در حدیث آمده که ((عقل مجسم)) حسن است
نوۀ ارشد پیغمبر اکرم حسن است
بازدم نام حسین بن علی ، دم حسن است
حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است
مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست
مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست
از لب او صد و ده کوزه عسل می ریزد
آسمان پیش قدم هاش زحل می ریزد
از سر و روی حسن واژۀ یل می ریزد
به خدا کرک و پر اهل جمل می ریزد...
...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد
نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد
بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد
تیغ در دست حسن حل معما می کرد
رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد
روی لب های علی خنده شکوفا می کرد
ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد
سر بدزدید ... حسن نه ...ملک الموت آمد
به علی رفته که تیغ سخنش برنده است
مثل زهرا چقدر خطبۀ او کوبنده است
این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است
به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کنده است
رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت
نیزۀ او شتر سرخ جمل را انداخت
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
روزها ذکر من این است و همه شب سخنم
شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم
هرچه داری بده در راه خدا می خواهم
در مناجات سحر از تو تو را می خواهم
بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم
از شما یک سفر کرب و بلا می خواهم
گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم
دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
✅ يا كريم آل الله ...
این خانواده آینه های خدائی اند
در انتهای جاده ی بي انتهائي اند
خیل ملک مقابلشان سجده می کنند
اینها خدا نی اند ولیکن خدائی اند
هر کس که می رسد سر اطعام می برند
فرقی نمی کند که فقیران کجائی اند
یک "السلام" و یک "و علیک السلام "سبز
اینها همان مقدمه ی آشنائی اند
صدها هزار مثل سلیمان در این حرم
مشغول لحظه های شریف گدائی اند
سوگند ميخوريم كه پروانه زاده ايم
همسایه قدیمی این خانواده ایم
دست مرا بگير كه عاشق ترم كني
سلمان خانواده ي پيغمبرم كني
من در قنوت نيمه شبت دور ميزنم
شايد مرا بگيري و انگشترم كني
آن شاخه ي گلم كه به دست تو داده اند
تا هركجا كه خواست دلت پرپرم كني
من آمدم كه بين سحرهاي اشتياق
بال مرا بگيري و خرج حرم كني
بال و پر شكسته به دردم نميخورد
انگار بهتر است كه خاكسترم كني
روزي آب و سفره ي نان مني حسن
ماهِ مباركِ رمضان مني حسن
آنكس كه پيش پاي شما خم نميشود
در خانه ي فرشته هم آدم نميشود
آقاي من بدون توسل به نام تو
حالي براي توبه فراهم نميشود
دست مرا بگير و به سمت خدا ببر
چيزي كه از بزرگيتان كم نميشود
آرامش تو باعث طوفان كربلاست
بي صلح تو قيام مُحَرم نميشود
هركس كه بر نجابتِ صلح و سكوت تو
مؤمن نميشود ، به جهنّم نميشود
تا كربلا رسيد صداي سكوت تو
اين قيل و قال ها به فداي سكوت تو
اي ياكريم خسته چه كردند با پرت
اين زهر ِ پر شراره چه آورده بر سرت
از لحظه اي كه رنگ نگاهت كبود شد
رنگي دگر نرفته مناجات خواهرت
با اينكه اي غريب ، تو بودي امام شهر
اما كسي نخواند نمازي به پيكرت
تابوت را نشانه گرفتند به تيرها
آن هم كجا به پيش دو چشم برادرت
دلهاي ما به ياد تو اي بي حرمترين
پر ميزند به سمت بقيع مطهرت
تا كِي لبم به خاك بقيعت نميرسد
بر آستان پاكِ رفيعت نميرسد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
کاش روزی هم بیاید عیدِ فطری در بقیع
گنبد و گلدسته ات را، ما، چراغانی کنیم
از گلاب و عنبر و اسپندِ صحنِ انقلاب
صحنِ قدسِ مجتبی را هم خراسانی کنیم
همچو شاهِ کربلا،آقا ضریحت سهمِ ماست
شهرِ پیغمبر بُوَد باید که سلمانی کنیم
در مضیفِ حضرتی اطعامِ شاهانه دهیم
بهرِ نذریْ سوی تو فرزند قربانی کنیم
مثلِ ایوانِ نجف ایوانْ طلا خواهیم ساخت
کوری چشمِ سعودی ها چه نورانی کنیم
ذکرِ لایومَ کَیومَک نقشِ کاشی ها شود
چشمِ زوارُالحسن را نیز بارانی کنیم
🔸شاعر:
#سعید_طاهری
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
ای سائلی که آمدی دِرهم بگیری
از دست این خانه مبادا کم بگیری
در روز میلادش اگر کیّس نباشی
یک عمر باید بعد از آن ماتم بگیری
باران الطاف کریم اهل بیت (ع) است
هوشیار باش از این کرَم، نم نم بگیری
عیسیدم ِ ذریّهی پیغمبر (ص) آمد
باید به یمنش غنچهی مریم بگیری
ابروی خود چرخاند سمت ما و دیدم
مستی ِ خُم را می شود از خَم بگیری
حالا به یادش گوشهی این چشم باید
جایی برای قطرهای شبنم بگیری...
ای کاش روزی هم دلت، ای غم بگیرد!
حیف است این آقا، تو را همدم بگیرد
حیدر اگر سر در میان چاه می برد
فرزند زهرا (س) تشت را محرم بگیرد
تا آنسوی در، همسرش را بدرقه کرد
با اینکه میدانسته رفته سم بگیرد
فرقی ندارد! عهد با هرکس ببندد
دستی که سمتش می رود محکم بگیرد
آنقدر آقا و کریم و مهربان است
ترسم که دست دشمنش را هم بگیرد
🔸شاعر:
#سیدمسعود_طباطبائی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها
چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها
شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان
پشت لب های تو صف بستند، شکر دوست ها
آن چنان لبریز حُسنی که شب میلاد تو
آرزومند پسر هستند دختر دوست ها
مژده ات را من به حاتم های طایی داده ام
از ابازر های عالم، تا ابوذر دوست ها
ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب
دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها
هرکسی با هرچه که دارد ، صدف با یک دهان
سمت دریای تو در راهند، گوهر دوست ها
محو بالای تو و ارباب سر خم می کنند
بین مردم بیشتر سرو و صنوبر دوست ها
موقع افطار می آیند با لب های خشک
می رسند از راه این گونه برادر دوست ها
کوچه و اشک من و درد تو،آری بیشتر
گرد می آیند دور هم در آخر،دوست ها
نیمه ی ماه مبارک، فاطمیه می شود
اکثرا چونکه پسر هستند کوثر دوست ها
اکثرا در را نمی کوبند در وقت وداع
اکثرا از کوچه بیزارند مادر دوست ها
اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد
با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است
لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است
کارِ ما دستِ کریمی باشد
که شلوغیِ سَرَش بیشتر است
خانهاش بینِ تمامِ این قوم
در کرامت خَبَرَش بیشتر است
پسرِ ارشدِ خانه پیداست
از بقیه جگرش بیشتر است
دین به شمشیر فقط زنده نشد
صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است
بارِ خرمایِ شما سنگین است
مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است
چهار فصل است پذیراییِ تان
باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است
رُطَبِ سفره یِ مولا آمد
پسرِ ارشدِ زهرا آمد
از لبش شورِ ازل ریخته است
نورِ حق ، عَزّوَجَل ریخته است
رویِ چشمش دو قصیده دارد
و سرِ شانه غزل ریخته است
زیرِ پایش که پُر از محراب است
چقدر تاج محل ریخته است
کَرَم و جود و سخا و رافت
دورِ او چند بغل ریخته است
ضربههایش به زمین ، لشکر را
بینِ میدانِ جمل ریخته است
بیوهیِ ناقه سواران فهمید
به سرش خشمِ اجل ریخته است
قاسمش هم به پدر رفته ببین
رویِ لبهاش عسل ریخته است
تا که بازی بکند در پیشش
تیر و ناهید و زُحل ریخته است
باز آوایِ علی میآید
پسرش جای علی میآید
دستِ ما بادهیِ ناب اُفتاده
کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده
تا که بویی زِ تو آورد نَسیم
رونق از کارِ گُلاب اُفتاده
بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو
دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده
کوچه بُن بست شده راه برو
دلِ این شهر به تاب اُفتاده
مَرد و نامرد جدا شُد از هم
چون زری که به تُراب اُفتاده
سالها هست که از رویِ نفاق
بعدِ صلحِ تو نقاب اُفتاده
حق و باطل پس از این پیدایَند
پَرده از مَکرِ سراب اُفتاده
دست عُمریست به دامان داریم
چه غَمی تا که حسن جان داریم
وای اگر دستِ تو شمشیر کِشَد
آسمان پیشِ تو تکبیر کِشَد
از رجزهایِ تو از نعرهیِ تو
همهیِ جُمجُمهها تیر کِشَد
مرگ را در نظرِ صد لشکر
ملک الموت به تصویر کِشَد
تا تو اُسطورهیِ رَزمی ، تاریخ
خط بُطلان به اَساطیر کِشَد
شیوهات روبَهیان را بیرون
از دلِ بیشه و تزدیر کِشَد
از شکوهِ تو مُرَدَد ماندیم
حق بده حرف به تکفیر کِشَد
قاسمت دید و به خود اَرزَق گفت
مجتبیٰ آمده شمشیر کِشَد
پسرِ رفته به بابا این است
دومین حیدرِ زهرا این است
گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است
خواستن قدرِ دو عالم خوب است
بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ
شده در خواب و خیالم خوب است
لحظهیِ ریخت و پاشَت آقا
دیدنِ حیرتِ حاتم خوب است
تا برای تو بِگریَم دلِ سیر
از همه سال محرم خوب است
نامِ ما را تو به زهرا دادی
نظرت هست که دَرهم خوب است
زائرانِ تو زیادند ، تو را...
حرمی قَدِ دو عالم خوب است
چشمهای تو چه دیدند ، بگو
گیسویت از چه سفیدند ، بگو
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
مانده بودم بدهم دل به علی یا به حسن
دیدم اصلا گره خورده دل مولا به حسن
شانه اش خالق کوه است تعجب نکنید
تکیه داده است اگر حضرت زهرا به حسن
با علی محکمم و با حسن آرام ، ببین
کوه دل را به علی داده و دریا به حسن
وصف او کردم و در مصر صبا را گفتند
بدهد نامه ای از سوی زلیخا به حسن
مثل قرآن که قسم خورده به روی خورشید
من هم از شوق قسم می خورم اما به حسن
لا اله آمده بر روی زبانم اما
بعدِ لا حول ولا قوّه الا به حسن
ذکر من هر سحر این است : الهی به حسین
دم افطار خرابم که خدایا به حسن
شیعیان حسن از کفر تبرّی جُستند
بیش از آنقدر که جستند تولّا به حسن
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد
گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی
عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی
مدینه شاهد حرفم، فقیر سرگشته
همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته
به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد
نشد که سائل تان ناامید بر گردد
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگیت را سه بار بخشیدی
خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده
کریم آل محمد تو را لقب داده
تبسم نمکینت چه قدر شیرین است!
دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است
خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد
در این حرم چقدر او بروبیا دارد!
به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی
به دستِ عاطفه، حتی به سگ غذا دادی
گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی ست
مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست
به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی!
همه سواره، ولی تو پیاده می رفتی
شما ز بس که کریم و گره گشا بودی
دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی
چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی
سلام داده، جواب سلام نشنیدی
امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد زره به تن داری
امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها
نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها
خیال کن که منم یک جزامی ام آقا!
نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا
قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن
به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن
بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم، ورشکسته ام آقا
کریم شهر مدینه، برس به فریادم
به جانِ مادرت آقا، غریب افتادم
خودت غریبی و با دردم آشنا هستی
رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی
دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد
دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد!
برای مدح تو گویند شعر احساسی
به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی
چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟
بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه
چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد
کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد!
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
باید که غزل هم ثمری داشته باشد
بر حال خرابم اثری داشته باشد
با شعر فقط عرض ادب می کند این دل
بد نیست گدا هم هنری داشته باشد
ای کاش که آقای کریمان دو عالم
بر نوکر خود هم نظری داشته باشد
هرآنکه مشرف به بقیع می شود امشب
از غربت او چشم تری داشته باشد
حتی نگذارند که بر قبر غریبش
صحن و حرم مختصری داشته باشد...
🔸شاعر:
#محسن_زعفرانیه
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
کریمان را به جز جود و کرم کاری نباشد
به لطفِ سفره ی سبزت طلبکاری نباشد
به هر کس قدرِ وسعت نه،به میزانِ عطایت
فراوان میدهی مِترش، به مقداری نباشد
جهان را با تمام آنچه بر رویش روان است
به جز دستانِ تو دیگر نگه داری نباشد
جُزامی های افتاده به روی خاک دیدند
کسی غیر از حسن آماده ی یاری نباشد
به دست همسرت مسموم گشتی و برایت
درون خانه هم حتی هواداری نباشد
پشیمان می شود در آخرت حتما دو چشمی
که اشکش در مصیبت های تو جاری نباشد
تمام آرزوی کودکیِ تو همین بود
خدایا ضربه اش بر مادرم کاری نباشد
به روی صورتش در کوچه ی باریک و بن بست
اگر محکم زده تاثیر آن تاری نباشد...
🔸شاعر:
#علی_علی_بیگی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
شبی مثلِ زُلفت پریشانی ام کن
چوابر بهاری توحیرانی ام کن
چنان عاشقم کن خدا راببینم
شهامثلِ رودی خروشانی ام کن
بیا آبِ زمزم به تربت بریزم
گِلم رابساز و مرا آنی ام کن
چون جانی گرفتم دلم یاعلی گفت
شها چون کبوترتوایوانی ام کن
چوگفتم علی لطف زهرا بدیدم
بیامست مستِ حسن خانی ام کن
- -
گدایم گدای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
هوادارمن با خدا ، یاتوبودی
چه غوغا نمودی حسن تاتوبودی
سره شب به آغوش گل تا خودِ صبح
فقط برعلی : جانِ بابا توبودی
دگربین این خانه شیرین تر از این
رطب های افطارِ زهرا توبودی
برایت مدینه شلوغ است و بنبست
به هرجا که میآید آقا توبودی
به جنگ جمل تک یل کار وزاری
فقط زیر لب حرف مولا توبودی
- -
گدای سرای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
یل بی کران در زمین آسمانی
امیرجهان در کران بی کرانی
نشان میدهد جلوهات راپیمبر
توتنهاامیر بین مُلک جنانی
به میدان حضورِ تو کافی و وافی است
که دَرهم بدوزی سپاه و بمانی
امیرجمل عالمی مست دستت
چهها میکنی گرتوگیری کمانی
حسن میکشد تیغ خودرابه لشگر
زدی بر زمین فتنهی بی امانی
- -
گدا از برای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
تویی دلبره جان حیدر حسن جان
تویی میوه بهره پیمبر حسن جان
شودتا برایت حرم مابسازیم
به جانت قسم میدهم سر حسن جان
به درگاه توهر چه خواهم دهی باز
نظرکن شدم عبد این در حسن جان
خوشابرتو غمخوار توشدحسین
خوشی درکناره برادر حسن جان
قدم میزنی هرطرف با اباالفضل
برد سینه دستانِ خود بر حسن جان
- -
گدا از برای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
کَرَم در کَرَم در کَرَم باحسن بود
گدا باگدا هر قدم باحسن بود
مدینه اگررفته ای دیده ای که
پیاده رَوی تاحرم باحسن بود
شودتا رواق وصحرایش بسازیم
شبی دیده های ترم باحسن بود
زصحنش و تا صحن امالبنینش
دو صف خادمِ محترم باحسن بود
زصحن حسن تا دره صحن زهرا
دوصد گریه کن پشت هم باحسن بود
- -
اگرمبتلای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن!
فردوس سائل کرم توست یا حسن!
تنها نه آسمان و زمین عالم وجود
در زیر !سایۀ علم توست یا حسن
عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع
جان شمع روشن حرم توست !یا حسن
عالم اگر ثنای تو گویند صبح و شام
!تا صبح روز حشر کمِ توست یا حسن
سرتا به پات حسن خداوند سرمد است
آیینـۀ تمـامْ نمـای محمّـد اسـت
دریای نور در دهنت آفریدهاند
آیات وحی در سخنت آفریدهاند
سرتا به پات آینۀ حسن کبریاست
در بین پنج تن حسنت آفریدهاند
انفاس آسمانی عیسی مسیح را
از لحظههای دم زدنت آفریدهاند
بینایی دو دیدۀ یعقوب را درست
از بوی عطر پیراهنت آفریدهاند
سرو ریاض آرزوی ختم انبیا
باغ بهشت یاسمنت آفریدهاند
آیینۀ محمّد و زهرا و حیدری
از هرچه گفتهاند و نگفتند برتری
منظومۀ نبوّت و شمس امامتی
الگوی عزّت و شرف و استقامتی
در چارده کریم که روح کرامتند
مشهورتر به لطف و عطا و کرامتی
با نام تو جحیم شود بوستان گل
تنها به یک نگاه شفیع قیامتی
بی مهر تو تمام عبادات جن و انس
در حشر نیست غیر زیان و غرامتی
تا حشر بر ریاض جنان ناز میکنم
گـر باشدم شبی به بقیعت اقامتی
دورم اگر ز صحن و سرای بقیع تو
چشمم بوَد به پنجرههای بقیع تو
هر روز صبح، مرغ دلم ز آشیان خود
پرواز میکند به هوای بقیع تو
با آنکه نیست قبه و ایوان حائرش
سبقت برد ز کعبه، صفای بقیع تو
بوی بهشت میوزد از خاک زائرت
ای جان عالمی به فدای بقیع تو
پیوسته زائـر حـرمت روح انبیاست
بالله قسم حریم تو آغوش کبریاست
تو مظهر خدایی و جان پیمبری
قرآن مصطفی به سر دست حیدری
هم دومین وصیِ رسول مکرمی
هم اولین سلالۀ زهرای اطهری
باید سرود مدح تو را با زبان وحی
کز وصف جن و انس و ملایک فراتری
حُسن خدا به حُسن تو دیدار میشود
چون حُسن بیحدود خدا را تو مظهری
هم صبر توست حکم خدا هم قیام تو
در هر دو حال بر همه مولا و رهبری
چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است
چـون و چـرا بـه کـار خداوند اکبر است
!ای دین حق به صبر تو پاینده یا حسن
!صبرت حدیث نهضت آینده یا حسن
صبر تو بود تیغ خداوند در غلاف
صلحت به !خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن
صلح تو و معاویه؟- باور نمیکنم
دشمن ز کار توست !سرافکنده یا حسن
تو خود تمام دینی و او خود تمام کفر
او تیرگی، تو مهر !فروزنده یا حسن
تا بود، بود حق به وجود تو پایدار
تا هست، هست دین ز دمت !زنده یا حسن
شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست
«میثم» همـاره پیرو صلح و قیام توست
https://eitaa.com/rozeneshinan
ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر
نیست از نقش جمالت اثری زیباتر
این یقینم شده در عالم هستی از تو
مادر دهر ندارد پسری زیباتر
خبر آمدنت در بدنم روح دمید
بَه که بود این خبر از هر خبری زیباتر
جلوه گر گشت رخت در سحر ماه خدا
زین سحر دیده ندیده سحری زیباتر
به همه دُرّ و گهر های ولایت سوگند
صدفی از تو ندارد گهری زیباتر
ماه خندید و مه انجمنت نام نهاد
همه حُسنی که محمد حَسَنت نام نهاد
در تن پاک سحر روح و روان شد زدمت
بوسة ماه خدا مانده به خاک قدمت
میزبان رمضانی که نشستند مدام
میهمانان خدا بر سر خوان کرمت
سر نثار قدم و دیدة ما فرش رهت
جان ما وقف تماشا و دل ما حرمت
سائل جود و کرم خلق سماوات و زمین
عاشق حسن خدایی عربند و عجمت
تو همان جان جهانی که دو صد قافله دل
گشته آواره به هر حلقة گیسوی خمت
رخ زیبات حسن قامت رعنات حسن
نه فقط قامت رعنات سرا پات حسن
روزه داران مه تسبیح و دعا را نگرید
سحر و صبحدم اهل ولارا نگرید
گل لبخند علی بر رخ زیبای حسن
شادی حضرت ام النجبا را نگرید
همه خورشید جمال ازلی را بینید
همه در ماه خدا ماه خدا را نگرید
طلعت غیب شنیدید ندیدید اگر
به وضوح آینة غیب نما را نگرید
همه احرام ببندید و بخوانید دعا
مروة حُسن ببینید و صفارا نگرید
عید میلاد امامی است در این ماه عظیم
که کریم است، کریم است، کریم است، کریم
این گرامی پسر اول زهرا حسن است
دومین حجت و چارُم نفر از پنج تن است
اختر برج شرف مطلع الانوار جمال
آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است
روح پیغمبر و زهرا و علی در تن اوست
یک پسر نیست سه روح است که در یک بدن است
تا قیامت به چنین قامت رعنا صلوات
عجبا سرو قدی سرو هزاران چمن است
حُسن محدود شده در رخ نورانی او
حسن است، این حسن است، این حسن است
روح بخشد به پدر با نفس زهرایی
شده دلدادة زیبایی او زیبایی
بوسة ذکر و دعا بر دو لب خندانش
آسمان شیفتة زمزمة قرآنش
میهمانخانة او شهر مدینه است ، مگو
که بود خلق سماوات و زمین مهمانش
ناز بر گلشن فردوس کند در صف حشر
هرکه شد بندة لطف و کرم و احسانش
همچو باران بهاری که بریزد زسحاب
روز و شب رحمت حق ریخته از دامانش
جن و انس و ملک از کل سماوات و زمین
همه در تحت حمایت همه در فرمانش
صد مسیحا شود از نیم نفس زندة او
خلق و خوی نبوی سر زند از خندة او
اولیایند به یک گردش چشمش سرمست
علی و فاطمه دادند ورا دست به دست
این کریم ابن کریمی است که در کل وجود
تا قیامت کرمش شامل حال همه است
حسنی طلعت او آینة حسن خداست
روی حق بود در این آینه از صبح الست
صلح او تیر خدا بود که از قوس کمان
به شتاب آمد و بر قلب معاویه نشست
صلح او بود که بنیانگر عاشورا شد
صبر او بود کز آن سیطرة کفر شکست
گرچه اسلام گرفته است به خود رنگ حسین
به خدا صلح حسن نیست کم از جنگ حسین
شیعه آن است که در خط امامش باشد
تابع رهبر، در صلح و قیامش باشد
شیعه آن است که در لحظة فریاد زدن
متن فرمان الهی به پیامش باشد
شیعه با صلح حسن تا صف محشر حسنی است
شیعه در صلح حسن جنگ حرامش باشد
شیعه در جنگ همان شیعة عاشورایی است
شیعه آن است که اینگونه مرامش باشد
صلح و جنگ حسنین است یکی بر شیعه
تیغ، گه جای به کف گه به نیامش باشد
“میثم” از خط ولایت ننهی پای برون
گر نهی پای برون راه نیابی به درون
سازگار
https://eitaa.com/rozeneshinan
این ماه رسول است که از ماه صیامش
پیوسته درود و صلوات است و سلامش
برتر بوَد از منقبت و مدح خلایق
قدر و شرف و عزت و اجلال و مقامش
روشن شده چشم علی از پرتو حسنش
شیرین شده کام نبی از شهد کلامش
هم فوج ملایک همه افتاده به خاکش
هم خیل نبیّین همه خواندند امامش
رضوان اگر از دوستیاش دست بدارد
والله قسم بوی بهشت است حرامش
دشنام شنیدن کرم و لطف نمودن
این است همان عادت و احسان و مرامش
بر آب بقا ناز کند تا صف محشر
گر خضر گذارد لب خود بر لب جامش
در حسن خداییش ببینید و ببینید
خلق خوش جد خوی پدر عصمت مامش
از بسکه حسن در حسن استو همه حُسن است
از سوی خداوند حسن آمده نامش
نبْود عجب آرند اگر دست توسّل
خیل ملک از عرش به مرغ لب بامش
فریاد حسینبن علی داشت سکوتش
شمشیر شرر بار علی بود پیامش
بر تربت بیشمع و چراغش بنویسید
والله قسم صبر حسن بود قیامش
زیباتر و بالاتر از این است که هر صبح
یا مهر بخوانند و یا ماه تمامش
بالله نگفتند نگفتند نگفتند
گویند اگر خلق جهان مدح مدامش
من خارم و اوصاف گل از خار نیارید
ایـن کـار جـز از خالق دادار نیاید
https://eitaa.com/rozeneshinan
نذری کنید تا که دمی با خدا شویم
از این قفس که ساخته شیطان رها شویم
باری که روی دوش گرفتیم از گناه
روی زمین گذاشته و با صفا شویم
امشب شب در آمدن ماه فاطمه است
دیگر بس است باید از این خواب پا شویم
تا نیمه های ماه دگر صبر هم بس است
راهی بیت حضرت خیر النسا شویم
باید هزار سال عبادت کنیم تا
از سائلان واقعی مجتبی شویم
آقا عنایتی کن از این تن در آمده
قدری تو را صدا زده تا بی ریا شویم
قدری به ما نگاه کن آقا که تا ابد
گندم فروش صحن نگاه شما شویم
امشب به یمن آمدنت دست ما بده
آن باده ای که بر کرمت مبتلا شویم
حسنت مرا مقیم سرِ دار میکند
امشب علی ز لعل تو افطار میکند
وقتی تو را ز عرش فراتر گذاشتند
یعنی به روی دست پیمبر گذاشتند
در راه تو تمام خلائق نشسته اند
دل برده ای که نام تو دلبر گذاشتند
ماهی نبود تا که در این ماه گل کند
اینجا تو را به دامن مادر گذاشتند
خورشید را به امر خدا مثل هدیه ای
یک گوشه پیش هدیه حیدر گذاشتند
موسی برای مهد تو گهواره ساخت و
عیسی و دیگران روی آن پر گذاشتند
تا این که حاجت دل عالم روا شود
هفت آسمان به پای شما سر گذاشتند
امشب برای شادی زهرا و مرتضی
تاجی به روی فرق تو از زر گذاشتند
این افتخار ماست که با مقدم شما
ما را در آستان تو نوکر گذاشتند
با بودن تو فاطمه حس کرد مادر است
یعنی که اولین پسر چیز دیگر است
با مقدم تو دین خدا زنده میشود
ماه خدا کنار شما زنده میشود
عیسی به ناز مقدم تو ناز میکند
موسی که هیچ با تو عصا زنده میشود
ماه مبارک است در این نیمه های شب
با مقدم تو حال دعا زنده میشود
امشب که فاطمه به تو لبخند میزند
شهر مدینه غرق صفا زنده میشود
آقا خوش آمدی که در این لحظه های خوش
سلول های مرده ما زنده میشود
امشب تو آمدی و نبی گفت با علی
یک ضلع از حدیث کسا زنده میشود
وقتی شروع نهضت ارباب با شماست
با تو حسین و کرب و بلا زنده میشود
چشمان تو به چشم علی تا که وا شده
از آن به بعد نام شما مجتبی شده
شوری میان سینه من پا گرفته است
عشقی میان قلب و دلم جا گرفته است
مثل علی ست با نمک است و خدایی است
قنداقه ای که حضرت زهرا گرفته است
گویا دوباره موقع افطار آمده
با بوسه ای که از لبش آقا گرفته است
او که کریم خانه ی زهرا و حیدر است
رونق ز کار و بار مسیحا گرفته است
از سوی جنت آمده یا از سوی خدا
دسته گلی که حضرت موسی گرفته است
معمار گاهواره او دست جبرئیل
یعنی که کار عشق چه بالا گرفته است
یوسف رسیده است به پابوسی حسن
مجنون شده است و دامن لیلا گرفته است
با چشم خود دل از همه دل ها ربوده است
این ارث را ز ام ابیها گرفته است
آنقدر بیت حضرت زهرا شلوغ بود
یک هفته است نوح نبی جا گرفته است
ای برکت همیشه افطار ما حسن
خوش آمدی به خانه صدیقه یا حسن
از بس که مثل حضرت زهرا منور است
مست اند اهل خانه به قدری معطر است
حیدر ز شوق، محو تماشای روی اوست
گفتم که گفت فاطمه، او چیز دیگر است
گفته نبی عقیقه کند زودتر علی
آنقدر روی دلبر نوزاد محشر است
کی گفته است این که حسن مرد جنگ نیست
نیزه به دست حضرت فتاح خیبر است
گفتند نیست آشنا با فنون جنگ
جنگ جمل رسید همه دیدند حیدر است
با ضربه اش چو عایشه را زد به روی خاک
دیدند مستحق صد الله اکبر است
وقت نماز کنده شود از دل زمین
بیخود نبوده است که او مست کوثر است
در حلم و در عبادت و در سجده های شب
هم مثل مرتضی ست و هم چون پیمبر است
این را بدان کسی که به تن فخر میکند
محشر خدا به خلق حسن فخر میکند
مظلوم تر ز حیدر کرار یا حسن
ای نیمه شب به دوش شما بار یا حسن
ای صاحب تمام مکاتب ،امام عشق
استاد درس رزم علمدار یا حسن
ای قبله گاه خلق دو عالم بقیع تو
ای از دل شکسته خبردار یا حسن
پیری زود رس ز چه آمد سراغ تو
از غصه های کوچه عزادار یا حسن
ای زیر بار تهمت و دشنام بین شهر
ای از تمام شهر طلبکار یا حسن
آقا شنیده ام که قدت را شکسته اند
وقتی که سوخت آن در و دیوار یا حسن
آقا شب ولادت و روضه حلال کن
این روضه را زمینه عشق و وصال کن
مهدی نظری
https://eitaa.com/rozeneshinan
ای ماه آسمانیِ ماه خدا! حسن
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن
روز نخست نقش جمال تو را کشید
نقاش حسن با قلم ابتدا حسن
از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب
در پشت کوهها و پس ابرها حسن
ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت به جهل
از بس که دیده در تو جمال خدا حسن
از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
افکنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل
از بوسههای پشت هم مصطفا حسن
روح نبی، روان علی، قلب فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
از صد هزار فیض مسیحا نکوتر است
دردی که با دعای تو گردد دوا حسن
باب تو باب حاجت ارباب حاجت است
ای عالمی به کوی تو حاجت روا حسن
جسم مسیح نه که روان مسیح هم
میگیرد از تبسم گرمت شفا، حسن
گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
از بس که داده بوسه دهان تو را حسن
یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن
وقتی که جای دست خدا میشوی سوار
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
باید نبی زیارت حُسن تو را کند
در لالهزار وحی به صبح و مسا حسن
زوار توست جان و رواقت بهشت دل
بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن
گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟
ای گوشهای ز خاک تو عرش عُلا حسن
روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن
صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
از بامداد اول خلقت تو بودهای
بنیانگذار نهضت کرب و بلا حسن
آل نبی تمام کریمند و تو شدی
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن
خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
ملک وجود آمده مهمان سرا حسن
عمری اگر که بند ز بندم جدا کنند
حاشا که لحظهای ز تو گردم جدا حسن
وهابیان به زائر تو راه بستهاند
سد میکشند دور مزار تو، یا حسن
بیچارههای کوردل پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن
دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:
غیر از تو کیست صاحب خلق خدا؟ حسن
سوگند میخورم به خدا نیست ناامید
هر کس که آورد به تو روی رجا حسن
دست بریدۀ پسر کوچکت بس است
در حشر بر نجات همه ماسوا، حسن
هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن
https://eitaa.com/rozeneshinan
ماه روزه و ماه ذكر و دعا مبارك است
شد ولادت حضرت مجتبي مبارك است
اي رخت چراغ انجمن خوش آمدي
نور دیدة ابوالحسن خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا
اي به عالمي مقتدا حسن
اي چراغ حسن خدا حسن
امید قلب علی یا حسن
دل از تو شد منجلي يا حسن
عيد ميلادت مبارك باد
شيعه چشم دل واكن و مظهر خدا ببين
در مه خدا ماه پيغمبر خدا ببين
جلوه گر شده جمال ذات كبريا
خنده مي زند به روي ختم الانبيا
يابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا
اي جمال نوراني خدا
اي چراغ مهماني خدا
یم كمال محمد تويي
كريم آل محمد تويي
عيد ميلادت مبارك باد
اي ولايتت طاعت و روزه و نماز ما
اي به درگهت روي راز ما نياز ما
از ولادت تو زنده شد قيام ما
بر تو و علي و فاطمه سلام ما
يابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا
شمع محفل احمدي حسن
سيدي حسن سيدي حسن
چراغ و چشم رسول خدا
تمام خلقت به خاكت فدا
عيد ميلادت مبارك باد
شانة رسول خدا و علي مقام تو
صلح و صبر تو حلم تو راه تو و قيام تو
لالة بهشت آرزوي فاطمه
فخر مرتضی و آبروي فاطمه
يابن الزهرا خوش آمدي يابن الزهرا
تو تمام جود و عنايتي
تو چراغ راه هدايتي
بهشت دل باغ آباد توست
كه موسم عيد ميلاد توست
عيد ميلادت مبارك باد
https://eitaa.com/rozeneshinan
مسير عشقبازان سوي يار است
زمين عشقبازي کوي يار است
به هر جان بنگري بيني خدا را
که دائم در تجلي روي يار است
اگر دعوت شدي در اين ضيافت
ز يمن مقدم نيکوي يار است
شب قدري که قرآن گشته نازل
همه قدرش ز عطر بوي يار است
اگر دلها در اين شبها خدايي است
بدان ماه مبارک مجتبايي است
*****
حسن سرمايه ي زهرا و حيدر
مبارک سوره ي قرآن داور
دليل برکت نسل محمد
حسن زيباترين تفسير کوثر
پس از جد و اب و ام، مجتبي هست
براي چهارده معصوم، سرور
ز يا محسن اگر حاجت بخواهي
قسم بر او بده، با ديده ي تر
بود نزد خدايش آبرو دار
به نام او گنه از دوش بردار
*****
خدا را شکر نامت بر لب ماست
که نام تو صفاي مکتب ماست
حسينت بر تو ما را رهنمون است
رسيدن بر تو اوج مذهب ماست
اگر اهل مناجات خدايي
نگاه تو صفاي هر شب ماست
نه که امشب، تمام عمر سوگند
حسن جان يا حسن جان يارب ماست
دو چشمت از گدا خسته نباشد
درت بر سائلان بسته نباشد
*****
نبي هنگام ديدار تو، مدهوش
که ديدار تو از سر مي برد هوش
بدي ديگران و خوبي خود
کني با حُسن خلق خود فراموش
ادب سازي کني، در کودکي هم
به نزد مرتضي هستي تو خاموش
بود عمري که از زهرا بخواهيم
کند ما را به راه تو کفن پوش
اگر از نام ثاراله مستيم
رهين لطف و احسان تو هستيم
*****
تو قرآن کريم و راستيني
خداوند کرم روي زميني
تمام سوره ي المؤمنوني
که فرزند اميرالمؤمنيني
ز تو کم خواستن نوعي گناه است
تو دست باز رب العالميني
تو آني که بدون شک بگويم
حسين و کربلا مي آفريني
تو با صلحي که اندر کوفه کردي
مسير عشق را مکشوفه کردي
*****
الا اي که به هر دوران غريبي
نشان تو بود، جانان غريبي
معاويه تو را بهتر شناسد
که تو در لشگر ياران غريبي
زيارتنامه هم حتي نداري
قسم بر تربت ويران غريبي
امام دوم خانه نشيني
ز نامردي نامردان غريبي
تو کودک بودي و غربت کشيدي
تو مادر را به خاک کوچه ديدي
*****
شاعر: جواد حیدری
https://eitaa.com/rozeneshinan
اي جـان محمـد جانـان محمـد قـرآن محمـد
نــور دل ابالحــسن مــيلادت مبــارك
يوسـف زهـرا يا حسـن ميـلادت مبـارك
يا امــام مجتبــي خــوش آمــدي (2)
نجل حيدري تو سبط اكبري تو حق را محوري تو
خلـق زميـن و آسـمان سـائل هر شـب تو
خـتم رسـل بوسـه زنـد بر دهـن و لـب تو
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي سرو چمن ها شمع انجمن ها در مدحت سخن ها
هــستي مــا ولاي تــو مــيلادت مبــارك
جــان جــهان فــداي تو مــيلادت مبـارك
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي كار مدامت احسان و كرامت تا صبح قيامت
كــريم آل فاطمــه سلام الله علیها مــيلادت مــبارك
روشــني چــشم همــه ميــلادت مبـارك
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
جودت كبريايي حسنت مصطفايي زهدت مرتضايي
چهــارمين پنــج تن مــيلادت مــبارك
ولــي حــي ذوالمــنن مــيلادت مـبارك
يــا امـام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي خويت محمد اي رويت محمد اي مويت محمد
مظهر حــسن كبريــا مــيلادت مـبارك
تمــام خــتم انبيــا مــيلادت مــبارك
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي عالم مطيعت ای دلها بقیعت اي جان ها مقیم ايوان رفيعت
تو مــاه بي قرينــه اي مــيلادت مــبارك
تو هستــي مدينــه اي مــيلادت مبارك
https://eitaa.com/rozeneshinan
در جود و کرم دست خدا هست حسن
دست همه را وقت عطا بست حسن
نوميد نگردد کسي از درگه او
زيرا که کريم اهل بيت است حسن
بر ماه تمام ماه رحمت صلوات
بر نور جمال حُسن و حکمت صلوات
در سفره ي ماه رمضان فيض حَسن
بخشيده به عرش و فرش ، نعمت ، صلوات
امشب ز سما نور خدا مي آيد
سر منشاء احسان و عطا مي آيد
در دهر تمام شيعيان مسرورند
زيرا که امام مجتبي مي آيد
https://eitaa.com/rozeneshinan
امشب اي دل شب مستانگي جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر كرده است كه افطار كنم با لعلش
رطب سفرهي من خندهي شيرين دهن است
همه بتهاي فرا روي خودم ميشكنم
چون نگارم نوهي ارشد آن بت شكن است
امشب آرامش من ذكر حسن باشد و بس
ايها الناس بدانيد حسن عشقِ من است
اين چه طفليست كه ثاني رسول الله است
رخ او ماه و دو چشمش گل و باغ و چمن است
نقره بار است لبش، روز تنش، شب مويش
بوي عطرش سبب طعنهي مشك ختن است
فطرس از حسرت ديدار رخش ميسوزد
زير لب زمزمهاش مدح چنين ياسمن است
حسن فطرس
https://eitaa.com/rozeneshinan
نور نگاهش ـ زلفِ سياهش ـ دل من و ديوونه كرده
خانهي زهرا ـ چشماي مولا ـ با قدمش گلخوونه كرده
اون كه رخش مثل مه كامله
يوسف زهرا پسرِ فاطمه
نيمهي ماهِ رمضون ـ دل شده سرگشتهي اون
اون قده شادِ دلِ من ـ ميگه همش برام بخون
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
دنياي نوره ـ مثلِ بلوره ـ زلف سياش ببين كمنده
حيدرِ كرار ـ گرمِ سروره ـ چون پسرش داره ميخنده
ديدن داره يه ماه و دو ستاره
تو قلب زهرا و علي بهاره
چه برق چشماش با صفاست ـ نورِ دو چشمِ مصطفاست
كرامتش حرف نداره ـ خيلي رئوف و با وفاست
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
امشب خرابم ـ در تب و تابم ـ به سيم آخر زدهام من
به عشق يارم ـ چه بيقرارم ـ به هر طرف سر زدهام من
جز اون ندارم به كسي پناهي
قربونِ قاسمش بشم الهي
امشب به دل تاب و تبه ـ نام خدا ذكرِ لبه
چون شب ميلاد حسن ـ عشقِحسين و زينبه
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
حسن فطرس
https://eitaa.com/rozeneshinan
آن را که ولایت(1)حسن نیست
طاعات قبول ذوالمنن(2) نیست
از بعد علی قبای لولاک (3)
جز در خور قامت حسن نیست
آن را که محبت تو ای شاه
چون پاک روان به ملک تن نیست
در حیرتم آنکه این چنین کس
چون مرغ چرا به بابزن(4) نیست
خاک ره هندوی (5) تو باشد
مشکی که به خطه ختن نیست
چون بازوی تو به کسر اصنام(6)
نیروی خلیل بتشکن نیست
چون است که دشمن تو ای شاه
برگردنش از قضا رسن نیست
بی نور تو عرش مستقر نه
بی رای تو عقل موتمن(6) نیست
ای شاه قرین یک غلامت
صد همچو اویس در قرن نیست
جز مهر تو مایه جنان نه
جز مدح تو زینت سخن نیست
بی خاتم مهر تو فرشته
جز جان بلیس(8) اهرمن نیست
من بنده دودمان اویم
حقا که درین سخن، سخن نیست
بی مهر علی و آل پاکش
آسوده «هما» روان به تن نیست
https://eitaa.com/rozeneshinan