eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
368 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن! ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن! ریحانهٔ محمّد و دردانۀ علی چارم نفر ز سلسلۀ پنج تن، حسن! جان جهان فدات که سلطان انبیا پیوسته بوده بر دهنت بوسه‌زن حسن! شیرینی کلام من از وصف مدح توست نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن! از غنچۀ دهان تو ریزد گلاب وحی چونان از زبان پیمبر سخن، حسن! از آن خدای، نام نهادت حسن که هست خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن! بر روی دست فاطمه در لاله‌زار وحی رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن! مدح تو با زبان رسول خدا خوش است او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن! صبر تو بر شجاعت تو برتری کند داری اگر چه بازوی خیبرشکن، حسن! کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی گوهر بریزد از دهن هم‌چو من، حسن! تو آشنای عالمی و از غریب هم تنهاتر و غریب‌تری در وطن، حسن! بر تربت تو دست توسل کند دراز شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن! آیینۀ جمـال محمد تویی تویی بالله کریم آل محمد تویی تویی بر روی دست فاطمه قرآن حیدری آقای من! چه قدر شبیه پیمبری زیبایی از بهشتِ جمال تو گشته سبز نامت بود حسن ولی از حُسن برتری جان تمام حُسن فروشان فدات باد الحق که با جمال حسن حُسن‌پروری یعقوب گشته محو تماشا و گویدت مولای من! تو یوسف زهرای اطهری واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح زیرا تو خود ولیِ خداوند اکبری در دست توست تیغ قیام و کلید صبر حتی تو بر حسین، امامی و رهبری در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری قدر تو را که هست وطن شهر غربتت باور نمی‌کنند که تو فوق باوری خیر کثیر در نفس توست یا حسن سر تا به‌ پای، کوثر و فرزند کوثری دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف! الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری جان حسین و هست علی قلب فاطمه سوگند می‌خورم تو رسول مکرری تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است خلق و مرام و منطق و خویت محمد است دل را هماره حال و هوای بقیع توست انگار پشت پنجره‌های بقیع توست دور بقیع تو ز چه دیوار می‌کشند ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست شیعه نفس که می‌کشد از عمق جان خود گویی نسیم روح‌فزای بقیع توست بر پادشاهی دو جهان ناز می‌کند آن دل‌شکسته‌ای که گدای بقیع توست غم نیست گر بنای مزارت خراب شد در هر دل شکسته بنای بقیع توست در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن ما را اگر صفاست صفای بقیع توست ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم جبریل، سرشکستۀ پای بقیع توست یک خشت از مزار تو را هم نمی‌دهیم صد باغ خُلد کم به جزای بقیع توست اذن دخول تربت تو نام فاطمه است آوای یا حسین، دعای بقیع توست بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟ هر شب کبوتر دل ما زائر شماست هر جا رویم حال و هوای بقیع توست گردون کتاب صبر تو را بوسه می‌زند «میثم» ز دور قبر تو را بوسه می‌زند سازگار https://eitaa.com/rozeneshinan
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است در تن عاطفه ام، باز توان آمده است به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری! که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است چه نشستی که درِ میکده ها باز شده آی مستان خدا! پیر مغان آمده است بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر حال که صحبت مستی به میان آمده است روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید نمکِ سفره ماه رمضان آمده است سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت سوره قدر شب پانزدهم نازل گشت فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است شب این شهر چنان روز منور شده است زودتر از همه مژده به پیمبر دادند نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت رطب سفره افطار پیمبر شده است طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است سفره ماه مبارک، برکت دارد، لیک با قدم های شما با برکت تر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند بر در خانۀ ارباب کریم آمده اند پادشاهیِ تو و من نیز همان مسکینی که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم سحری هم به کنار دل من بنشینی مستجاب است دعای من آلوده اگر پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی به صف مشتریانت نظر اندازی، گر ته صف یوسف دل باخته را می بینی کوه کن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی! ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی اولین سید آل علی و زهرایی حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو میوۀ عرشیِ پیغمبر ما بودی تو لقب سبزترین نور برازندۀ توست قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو چند باری همه دارایی خود بخشیدی از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش چون که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟ ماورای همه افکار نگاه تو بُود آخر عرش خدا، اول راه تو بود گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی گاه با آیۀ طفلین تو تفسیر شدی گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو به گمانم دگر از زندگیت سیر شدی آه، آقای غریبم چه به روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی؟ قاب شد در نگهت چهره یاس نیلی زده چشمان تو را برق شدید سیلی محسن عرب خالقی https://eitaa.com/rozeneshinan
باز به من راه سخن باز شد نای دلم زمزمه پرداز شد روزه ام ،اما زمدیح حسن یکسره قندست مرا در دهن مرغ دلم نغمه خوش ساز کرد تا حرم گمشده پرواز کرد نیمه مهی کرده دلم اعتکاف تاکه کنم گرد جمالش طواف شهر نبی طور تجلا شده غرق شعف خانه مولا شده بهر علی نور بصر آمده فاطمه را نیز پسر آمده شمس نقاب از رخ خود وا نمود تا که نگه بر مه زهرا نمود قوس و قزح طاق دو ابروی او بست زمین سلسله موی او شمه ای ازنور رخش مهر و ماه جمله گدایان درش شیخ و شاه خیل ملک ساقی میخانه اش عالمیان مست ز پیمانه اش حضرت جبریل بود مست او روزی میکال بود دست او با ملک الموت اگر مرگ ماست زندگی او به کف مجتبی ست هست کریمان همه از هست اوست بعد خدا رزق همه دست اوست حاتم طائی به سر خوان او حضرت داوود غزل خوان او صد چو کلیم آمده بر درگهش صد چو خلیل اند به قربانگهش یوسف کنعان شده آواره اش دست مسیحاست به گهواره اش کیست حسن یوسف اهل ولاست کیست حسن بانی کرببلاست کیست حسن معنی حبل المتین مرشد و پیر مه ام البنین کیست حسن ثانی پیغمبر است ثانی او نیز علی اکبر است کیست حسن محرم اسرار مام بعد علی حضرت دوم امام کیست حسن نیست بجز یک کلام حضرت زهراست علیها سلام یاسر رحمانی https://eitaa.com/rozeneshinan
چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است بين تمام حُسن فروشان حَسن يكي است عالم اگر شود زگل دل چمن چمن در باغ حسن مثل تو سرو چمن يكي است بين هزار خرمن گل مثل بوي تو بوي لطيف عطر گل ياسمن يكي است تو ماه عالمي و هزارانت انجمن گويند متفق كه مه انجمن يكي است هر كس كه ديد روي تو را بين پنج تن اقرار كرد كآينة پنج تن يكي است ماه خدا دو نيمه شد و گفت آسمان هرچند از ستاره پُري ماه من يكي است گرچه تو و علي و نبي را سه پیکر است جان تو و علی و نبی در بدن یکی است آن چارتن كه زير كسا باتواند پنج يك نور واحديد همانا سخن يكي است اسرار غيب آينه اي روبروي توست عين اللّهي و پيش تو سِرّ و علن يكي است صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو با دست هاي حيدر خيبر شكن يكي است هرجا سفر كنم دل من در بقيع توست آري بر اين مسافر تنها وطن يكي است مردي چو جدّ و باب و حسين و تو نيست نيست چونانكه مثل حضرت صديقه زن يكي است مِهر تو ثبت مُهر مسلماني من است بي تو طريق كفر و مسلمان شدن يكي است هرچند نيست قابل وصف تو يا حسن اينجا عقيق "ميثم" و دُرّ عدن يكي است https://eitaa.com/rozeneshinan
باز به من راه سخن باز شد نای دلم زمزمه پرداز شد روزه ام ،اما زمدیح حسن یکسره قندست مرا در دهن مرغ دلم نغمه خوش ساز کرد تا حرم گمشده پرواز کرد نیمه مهی کرده دلم اعتکاف تاکه کنم گرد جمالش طواف شهر نبی طور تجلا شده غرق شعف خانه مولا شده بهر علی نور بصر آمده فاطمه را نیز پسر آمده شمس نقاب از رخ خود وا نمود تا که نگه بر مه زهرا نمود قوس و قزح طاق دو ابروی او بست زمین سلسله موی او شمه ای ازنور رخش مهر و ماه جمله گدایان درش شیخ و شاه خیل ملک ساقی میخانه اش عالمیان مست ز پیمانه اش حضرت جبریل بود مست او روزی میکال بود دست او با ملک الموت اگر مرگ ماست زندگی او به کف مجتبی ست هست کریمان همه از هست اوست بعد خدا رزق همه دست اوست حاتم طائی به سر خوان او حضرت داوود غزل خوان او صد چو کلیم آمده بر درگهش صد چو خلیل اند به قربانگهش یوسف کنعان شده آواره اش دست مسیحاست به گهواره اش کیست حسن یوسف اهل ولاست کیست حسن بانی کرببلاست کیست حسن معنی حبل المتین مرشد و پیر مه ام البنین کیست حسن ثانی پیغمبر است ثانی او نیز علی اکبر است کیست حسن محرم اسرار مام بعد علی حضرت دوم امام کیست حسن نیست بجز یک کلام حضرت زهراست علیها سلام یاسر رحمانی https://eitaa.com/rozeneshinan
عالم و آدم بداند من گداي مجتبايم هر چه هستم هر چه باشم از براي مجتبايم از تولد يا كه نه روز ازل تا روز محشر عاشق و مجنون و مست و آشناي مجتبايم رو گرفته ماهِ امشب از حلولِ ماهِ زهرا در نماز و سجده‌ي شكرِ خداي مجتبايم عِطرِ ياس و ياسمن زد بر مشامِ روزه‌داران من چو مبهوتان ديگر در هواي مجتبايم جان دهم گر جان پذيرد، پيش پايش دل بميرد خود به مسلخ مي‌برم چون من فداي مجتبايم اي تو يوسف‌تر ز يوسف،‌ با كرم كنعاني‌ام كن تا شود روزي بگويم خاكِ پايِ مجتبايم چشمِ ابري من امشب پر ز بارانِ مدينه سينه گويد عقده دارِ عقده‌هاي مجتبايم فطرس از بس در گلويش غم چو بغضي خانه كرده قطره‌ي اشكش بگويد بي صداي مجتبايم حسن فطرس https://eitaa.com/rozeneshinan
دل من داره هوای یارو با امید وآرزو میخونم نیمه ماه رمضون افطارو خونه امام حسن مهمونم دل عاشقم ، دوباره میشینه سرسفره ، کریم مدینه از خدا میخواد،آقارو ببینه میخونه،کسی که،میره به دیدار بقیع نماز ،زیارت ،به پشت دیوار بقیع یاحسن ،یاحسن،کریم آل علی دل من دست به دعا بردارو بگو ای خدا ازت ممنونم نیمه ماه رمضون افطارو خونه امام حسن مهمونم به زیارتش ،دل من رسیده همیشه برام،بهترین امیده تا صداش کنم ،جوابم رو میده یه عمره،دل من،شده یکی از مریداش میبوسم ،یه شال،سبزو به روی شونه هاش یاحسن ،یاحسن،کریم آل علی میشینم تا خود صبح بیدارو سر حرفم به خدا میمونم نیمه ماه رمضون افطارو خونه امام حسن مهمونم از تو آسمون میرسه ندایی با محبتش اگه آشنایی یا حسن بگو میشی کربلایی تو راه،عبورش،به زیر پاشه گل یاس تو دست ،کریمش ،هواله ،کرب و بلاس محمد طاهری https://eitaa.com/rozeneshinan
ما اهل بارانیم و اهل روضه هاییم عمریست محتاج گداهای شماییم آواره های کوچه ی حُسن بهاریم کاسه بدست سفره های هل اتاییم از روز اول خادم این خانواده تا شام آخر هم مقیم این حراییم ما نسل در نسل عاشق این خانه هستیم مانند یک دیوانه از عالم جداییم تا دست بر دامان مولایی کریمیم بر سفره های عالم و آدم خداییم از اولش هم قلب ما دست شما بود توفیق ما و سلب ما دست شما بود تا پای احسان شما پرواز کردم این نامه را با نام مولا باز کردم رویم سیاه آقا اگر حرف شما را با دست کوتاه از سر خود باز کردم غیر از شما دست کسی باران صفت نیست نادانی من بود اگر هم ناز کردم در زیر باران زمستان عاشقی را با رخصت از چشم شما آغاز کردم وقتی که آغوش بهارت گرمتر شد تا پای احسان شما پرواز کردم ای عالم و آدم گرفتار بقیعت ما را ببر تا پشت دیوار بقیعت محمد بختیاری https://eitaa.com/rozeneshinan
عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟  از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است  عیدی که به ماه رمضان داد تجلی  ماهی که در آن روی خداوند، عیان است  ریزد دُر مدح حسن از درج دهان‌ها  یا نام دل‌انگیز حسن نقل دهان‌ است  قرآن علی در بغل ام‌ابیهاست  بر خال و خطش چشم محمّد نگران است  این بضعۀ پیغمبر و این یوسف زهراست  این جان جهان جان جهان جان جهان است  در بین امامان به کرامت شده مشهور  یک گوشه ز بیت‌الکرمش باغ جنان است  سرتا به قدم یکسره روح است چه روحی  روحی است که بر پیکر توحید روان است  تا حشر زند از گلوی خون خدا موج  خونی که به رگ‌های حسن در جریان است  صبرش سپر سینۀ دین بود، وگرنه  هر یک مژه‌اش تیر و دو ابروش کمان است  داند چو پدر در کند از قلعۀ خیبر  آنجا که عین است چه حاجت به بیان است  با چشم خیالش منگر فوق خیال است  در حق گمانش نشمر فوق گمان است  گر پایۀ قدرش نگری فوق گمان‌ها  ور مدّت عمرش نگری کلّ زمان است در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید  از بوسـۀ پیغمبـر اسـلام نشــان است https://eitaa.com/rozeneshinan
امشب از بیـت کبریـا سـر زد انـوار جلی  روشن شد بر رخ حسن چشم زهرا و علی  از شعف محشر شد امشب وجد پیغمبر شد امشب  مرتضـی گردیــده بابــا فاطمه مادر شد امشب یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک این حُسن حیّ سرمد است جان عالم به فداش  این سر تـا پـا محمّد است جان عالم به فداش  شد جهان خلد مخلّد یا 'محمّد یا محمّد  از بهشـت حق‌تعالـی میوۀ قلبت خوش آمد یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک این مـاه ختـم الانبیـا ایـن مـاه مـاه خـداست  این شمع جمع اهل‌بیت رویش مصباح هداست  زادۀ خیـرالانـام است رهبر صلح و قیام است  در قعود و در قیامش بر همه عالم امام است یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک یا‌بن‌زهرا امام حسن تو مولای همه‌ای  مـرآت حسـن کبریـا فرزند فاطمه‌ای  سیّدی رو سوی ما کن لطفـی از بهر خدا کن  تـو کریــم اهـل‌بیتـی بر همه عیدی عطا کن یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک امشب خورشید عارضت شد شمع محفل ما  امشـب دور مدینـه‌ات گــردد مـرغ دل مـا  ای سرو جانم فدایت ای دلم صحن و سرایت  بایـد امشب یا‌بن‌زهرا جان دهـم بـر رونمایت یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک https://eitaa.com/rozeneshinan
هر کجا که صحبت از اهل کرامت می‌شود ناخودآگاه از «کریم الله» صحبت می‌شود در ازل گفتند ، می‌خواهی که مداحش شوی ؟! چشم‌هایم برق زد ؛ گفتم اطاعت می‌شود با ثناگویش چه خواهد کرد ؟! وقتی از کرم ناسزاگوی درش هم غرق نعمت می‌شود کیست این شخص کریم الله ، غیر از «مجتبی» ؟ او که حتی خاکِ پایش نیز ، ثروت می‌شود ذره‌ای از کوهِ لطفش سهم این دنیا شده مابقی‌اش خرج ، در روز قیامت می‌شود این کرمخانه درش باز است ؛ دَقُّ‌الباب چیست ؟ اصلا اینجا در زدن رویای رعیت می‌شود عرضِ حاجت را ببر جایی به جز نزد کریم چونکه قبل از خواستن ، اینجا اجابت می‌شود می‌شود وابسته‌ی دست کریمش ؛ سائلش باز می‌آید ؛ اگر چه غرق مِکنت می‌شود غصه‌ها را می‌خورد تنها ؛ ولی وقت غذا ... سفره می‌اندازد و اهل شراکت می‌شود وقت طاعت در عبادت غرق ، مثل مرتضی در زمانِ جنگ ، کوهی از شجاعت می‌شود «جامِعُ الاَضداد» یعنی که کریمی دستگیر ... ناز شصتش در نبرد اسباب حیرت می‌شود گر چه یک دنیا گدا از سفره‌اش نان برده‌اند سهمش از دنیا مزاری غرق غربت می‌شود 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز زنده ی عشق منم ، رمزِ دوامم حسن است مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
تا که ذکر تو بجوشد دهن آمد به وجود از دم و بازدم تو سخن آمد به وجود بین ابروی تو پیوسته و بازو در هم موقع جنگ دو شمشیر زن آمد به وجود شاعران قبل تو بودند پریشان تک تک زلف تو باز شد و انجمن آمد به وجود بین این قدر محاسن،لب تو چونکه شکُفت یک گل سرخ میان چمن آمد به وجود جنگ آن رسم عرب بود ولی بعد از تو صلح بی واسطه و تن به تن آمد به وجود آستین تا شد و بازوی حسن پیدا شد آهن از کوره درآمد چُدن آمد به وجود ماه کامل شده ی حُسن بدون تردید نیمه ی ماه به شکل حسن آمد به وجود عزت حیدر و پیغمبر و زهرا و حسین غربت مشترک پنج تن آمد به وجود روضه ها نور تو گشتند و شدی روشن تر مثل خورشید که از سوختن آمد به وجود بسکه تیر از پی تیر آمده غیر از تن تو روی تابوت هم آخر کفن آمد به وجود 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
ناگهان آسمان بهاری شد عشق در کوچه ها جاری شد نور ماه مدینه را تا دید عرق شرم ماه جاری شد عطر شوق ملک چکید از عرش قطره قطره چه آبشاری شد آسمان غرق بوسه اش میکرد گونه هایش ستاره کاری شد آسمان خنده کرد و خانه وحی از غم روزگار، عاری شد روی پیشانی اش که چین افتاد خم ابروش ذوالفقاری شد چه صف کفر را به هم میریخت بر دل کفر، زخم کاری شد لحظه ها ماندگار و زیبا بود روزها مثل روزگاری شد . . . . . . که خدا قلب کعبه را وا کرد و جهان غرق بیقراری شد اسوه صبر بود و صلح و صفا او خداوند بردباری شد * زیر پایش خدا غزل می ریخت غزلی را که از ازل می ریخت آن امامی که تا سحر امشب روی لبهای من غزل می ریخت شب شعر مرا چه شیرین کرد بین هر واژه ای عسل می ریخت آن که در جیب کودکان یتیم قمر و زهره و ذحل می ریخت آن کریمی که در پیاله دهر هرچه میریخت لم یزل می ریخت از هر آن کوچه ای که رد می شد حسن یوسف در آن محل می ریخت تیغ خصمش ولی به وقت نبرد رنگ از چهره اجل می ریخت شتر سرخ را به خون غلطاند لرزه بر لشگرجمل می ریخت آن امامی که روز عاشورا از لب قاسمش عسل می ریخت * روی لبهایتان دعا دیدیم در نگاه تو ما خدا دیدیم ای کریمی که پشت خانه تو ملک لاهوت را گدا دیدیم بخدا لحظه لحظه لطف تو را تک تک ما تمام ما دیدیم ای مقامت در آسمان بهشت روی دوش نبی تو را دیدیم با تو ما در میان خوف و رجا جبر در اختیار را دیدیم صبر گاهی حماسه مرد است پشت صلح تو کربلا دیدیم . . . در نگاه تو یاس را عمری خسته در بین کوچه ها دیدیم 🔸شاعر : https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این یک نور، ولی نور همه پنج‌تن است این یک روح، ولی روح علی در بدن است این زیبارخ و شورافکن و شیرین‌دهن است این ای ماه خدا چشم تو روشن حسن است این -این خلق عظیم است عظیم است عظیم است -فرزند کریم است کریم است کریم است گل‌بوسۀ احمد، گل بستان جمالش قرآن، ورقی از صُحُفِ خُلق و خصالش پیغمبر و زهرا و علی، محو جمالش شیری که به او فاطمه داده است، حلالش بالاتر از اوهام همه، اوج کمالش جاری ز کف او کرمِ احمد و آلش -این محشر کبراست بیایید ببینید -این یوسف زهراست بیایید ببینید خورشید، دمیده به شب تار مدینه گردیده چراغ دل بیدار مدینه روییده گل وحی ز دیوار مدینه خیل ملک آیند به دیدار مدینه ارواح رسولان شده زوار مدینه گردیده فلک غرق در انوار مدینه -تابد به سرِ دست محمّد، قمر امشب -تبریک بگویید!علی شد پدر امشب ای صبح الهی!اثرت باد مبارک ای بحر نبوت!گهرت باد مبارک ای باغ ولایت!ثمرت باد مبارک ای ماه خدایی!اثرت باد مبارک ای شمسۀ عصمت!قمرت باد مبارک میلاد گرامی پسرت باد مبارک -ای حُسن فروشان!حسن آمد حسن آمد -با آمدنش جان محمّد به تن آمد این است که در پاسخ دشنام، دعا کرد این است که از دشمن بی‌شرم، حیا کرد این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد این است که از خلق، ستم دید و دعا کرد در صبر، همان کار علی- شیرخدا- کرد در صلح، همان معجزۀ کرب‌وبلا کرد -گر جنگ کند، صلح، حرام است حرام است -ور صلح کند، حکم قیام است قیام است از صلح حسن، دین خدا یافت سلامت این صلح، قیامی‌ست به معنای قیامت با آنکه همانند علی داشت شهامت هر ظلم که دید آن خلف پاک امامت تا حفظ شود دین خدا کرد کرامت چون کوه برافراشت به هر حادثه قامت -با آنکه غریب وطن و غرق مِحن بود -پیروزترین رهبر تاریخ، حسن بود او مَحکمۀ مُحکمۀ صبر و رضا داشت با صبر و رضا پرچم توحید بپا داشت در صلح و قیامش به زبان حکم خدا داشت پیوسته ولایت به همه ارض و سما داشت ده سال، امامت به امام شهدا داشت در حنجرۀ سوخته این طرفه ندا داشت: -من کیستم؟ احیاگر قانون خدایم -بنیادگر واقعۀ کرب‌وبلایم من وارث شمشیر علی، رهبر صبرم من ذات خدا را به خدا مظهر صبرم من روح شکیبایی در پیکر صبرم من وارث صبر پدر و مادر صبرم من صاحب فتح و ظفرِ لشکر صبرم من حیدر شمشیر و پیام‌آور صبرم -این صبر، همان صبر خدای ازلی بود -تفسیر کلام الله و شمشیر علی بود با آنکه بوَد بازوی من بازوی حیدر با آنکه مرا دست خدایی‌ست به پیکر این صبر بوَد سخت‌تر از غزوۀ خیبر این صبر بوَد یک اُحد و خندق دیگر این صبر بوَد نهضتِ ثاراللهِ اکبر سوگند به اسلام و به قرآن و پیمبر -ما بیم ز بیداد معاویّه نداریم -حاشا که ستمگر را راحت بگذاریم ما نخل ولاییم و شهادت ثمر ماست بر جان عدو هر نفس ما شرر ماست چون تیر برآید جگر ما سپر ماست در بحر بلا موج خطر همسفر ماست پیکار جمل نیز گواهِ دگر ماست هرگز نهراسیم، که حیدر پدر ماست -بازوی علی حیدر خیبر شکنم من -«میثم،»حسنم من حسنم من حسنم من 🔸شاعر : https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
خادمان حرمت جن و ملک ، جبرائیل می کند حضرت خالق ز مقامت تجلیل گشته عرش از خم ابروی کمانت تشکیل کی کنم ماه جمال تو به یوسف تمثیل از خدا خواسته ام کلب درت باشم چون می شود کلب ز مهر تو به انسان تبدیل در کف تربت پاک تو به طف افتادم طف اشکم که ز هجر‌ تو به کف افتادم از خدا خواسته ام مرغ مهاجر باشم برترین قاصدک قرن معاصر باشم گر بنا هست که هجرت بنمایم از خود بهتر آنست به سوی تو مسافر باشم بال و پر باز کنم اذن زیارت گیرم در کنار حرم پاک تو زائر باشم گوشه چشمی بنما شمع مزار تو شوم بی امان گریه کنم ابر بهار تو شوم دانه اشکی بده تا از غمت آواز کنم تا که با سوز خودم ساز تو را ساز کنم گریه کن های تو از اهل بهشتند حسن باید این دفعه کمی اشک پس انداز کنم بگذارید که من تیر خلاصی بزنم روضه را از طرف تشت جگر باز کنم روی یک تشت .... جگر ریخت .... بمیرد زینب علقمه.... چشم قمر ریخت ... بمیرد زینب 🔸شاعر : https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
خانه وحی که عطر گل مریم دارد جلوه های علوی جذبه خاتم دارد خانه وحی اگرچه درِ عالم دارد کلبه ای هست که یک قبله نما کم دارد سفره هر سحرش بال ملک میخواهد سفره حضرت زهراست نمک میخواهد جلوه ای کرد خدا باز در این خانه و بعد باز شد پنجره با دست کریمانه و بعد خانه پر شد ز گل و لاله و پروانه و بعد چشم ها مات شد از خنده دردانه و بعد گوئیا روح علی باز به تن آمده است باز اسفند بریزید حسن آمده است چشم وا کردی و دل رفت ز دل هایی که در تماشای تو بودند تماشایی که همه مجنون شده از دیدن لیلایی که برده دل از علی و حضرت زهرایی که با نگاهش به همه عرض و سما عیدی داد نه فقط مادر سادات خدا عیدی داد یکی از کوچه نشینان تو دنیا شده است یکی از کاسه به دستان تو موسی شده است آنکه از جام تو نوشیده مسیحا شده است آنکه روی تو ندیده است زلیخا شده است یوسفان گرم تماشای شما مست شدند کوچه ها وقت عبورت همه بن بست شدند آنکه سودا زده ات نیست که آدم نشود آنکه سر باخته ات نیست که محرم نشود نشود آنکه اسیر تو مکرم نشود نشود هرکه گدایت به جهنم... نشود که خدا بیرق خود را لب بامت زده است هرچه در ملک خودش بود به نامت زده است 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
🌺🌺 دعای روز پانزدهم ماه رمضان 🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحیم  اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.  ترجمه : خدایا روزى کن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان وبگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناکان. https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
نا امیدی نرود دست تهی از در او ای فقیران دلتان شاد کریم آمده است نکندفرق به وقت کرمش دشمن ودوست خانه هاتان  همه آباد کریم آمده است https://eitaa.com/rozeneshinan
بند اول: نگاهه شیرخدا ٬ به آسمونه خسته تر از٬ نامردیه این زمونه سینه ی آسمون پرشدازدرد وهرغم بادل این آقا قامت کوفه شدخم یا امیرالمومنین_یاعلی مولا(۲) ➖➖➖➖➖➖➖ بند دوم اروم اروم رولباش٬ اسمی میخونه دلتنگ زهراشده _ تواین زمونه۲ با دل پر زغم میکند یادهمسر پیرمردی غریب پای افطار دختر یا امیرالمومنین _یاعلی مولا(۲) ➖➖➖➖➖➖➖ بندسوم.. رفته به سمت مسجد٬ سحر رسیده به یاد زهرا٬ داره اشک دو دیده علی حاجت روا شده آه واویلا کوفه غرق عزاشده آه و واویلا یا امیرالمومنین*_آه و واویلا(۲) ➖➖➖➖➖➖➖ بندچهارم با زهرا امشب خدا من وعده دارم ببخش که دارم میرم دل تنگه یارم ذکرحق وعلی توی محراب میخونه آخه راحت شده علی از این زمونه ➖➖➖➖➖➖➖ بندپنجم علی تومسجد میره به سوی محراب خون سره تو ٬ میریزه توی محراب بی حیا تیغشو. داره میبره بالا واشده فرق سر امان از دل مولا ✍ آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت یک نفس گفت؛ ولی آینه را آه گرفت راه افتاد میسحا که نفس تازه کند زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت خانه آوار شد و روی قدم هاش افتاد اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت روضه ای شد که دل حضرت درگاه گرفت باز هم روضۀ دیوار و در و یک مادر... باز با دختر خود ذکر "وا اُمّاه " گرفت لحظه ای بر در این خانه به زانو افتاد "اشکِ بر فاطمه" را توشۀ این راه گرفت وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود پا شد و جلوه ی "یا فالق الاصباح" گرفت رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت بوسه ای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد آتشی که به دل سنگ و پر کاه گرفت مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد آنچنان که دل محراب و دل ماه گرفت آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) سلام ما به علی و نماز آخراو به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او سلام ما به علی و به عدل و ایمانش سلام ما به رخ غرق خون و منبراو سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد سلام ما به رخ غرق خون اطهراو سلام ما به پریشانی حسین وحسن سلام ما به دل پُر زآه دختراو سلام ما به نفس های نفس پیغمبر سلام ما به فروغ نگاه آخر او سلام ما به غمی کز مدینه دارد او سلام ما به ملاقات او و همسراو چوخاک اوست سزای ابوذر ومقداد فتاده است «وفائی» به خاک قنبراو 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت یک نفس گفت؛ ولی آینه را آه گرفت راه افتاد میسحا که نفس تازه کند زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت خانه آوار شد و روی قدم هاش افتاد اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت روضه ای شد که دل حضرت درگاه گرفت باز هم روضۀ دیوار و در و یک مادر... باز با دختر خود ذکر "وا اُمّاه " گرفت لحظه ای بر در این خانه به زانو افتاد "اشکِ بر فاطمه" را توشۀ این راه گرفت وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود پا شد و جلوه ی "یا فالق الاصباح" گرفت رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت بوسه ای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد آتشی که به دل سنگ و پر کاه گرفت مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد آنچنان که دل محراب و دل ماه گرفت آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست در گوشه ای ز خانه قد دختری شکست باور نمیکند که علی را زمین زدند آن حیدری که با نگه ش خیبری شکست یاد مدینه کرد که در کوچه های شهر دلبر مقابل نگه دلبری شکست هجمه شدید بود، چهل ضربه خورد در در وانشد که زیر لگدها دری شکست در پشت در که رفت زمین خورد و بعد از آن تا در شکست پهلوی مادری شکست اینجا اگر فقط سر و پهلو شکسته شد کرب و بلا ز نعل و سنان پیکری شکست ... وقتی عقیله دید که الشمر جالس ... افتاد و قد حیدری خواهری شکست حجم سه شعبه بیشتر از حجم حنجر است پاره نشد گلوی علی حنجری شکست خیره شده به دست کسی چشم ساربان حالا خبر رسید که انگشتری شکست وقتی که حرف لعل لب و خیزران رسید از اهل خانواده دوباره سری شکست 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟ 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️