ده عادت اشتباهی که باعث #کوتاه_شدن_عمر #تلفن_همراه تان میشود و به همین دلیل #باتری شما زود خالی میشود ؛
۱- از حالت ویبره استفاده میکنید
۲- اپلیکیشن های بی استفاده را باز نگه میدارید
۳- دسترسی های اپلیکیشن ها را محدود نمیکنید
۴- یکی از این اپلیکیشن ها را دارید
طبق گزارش سایت AdWeek، اپلیکیشن های Snapchat، Google Maps و Facebook از برنامه هایی هستند که بیشتر از هر اپلیکیشن دیگری باعث خالی شدن باتری میشوند
۵- نور صفحه گوشی تان همیشه زیاد است
۶- تلفن همراه تان را در گرما و سرما رها میکنید
۷- گوشی خود را روی تخت یا زیر بالش میگذارید
۸- گوشی تان دائماً در شارژ است
۹- شب ها تلفن همراه تان را تا صبح در شارژ میگذارید
۱۰- سیستم عامل تان را به روز نمیکنید.
@Roznegaar
#داستان_کوتاه
در زمانهاى قديم، مردی ساز زن و خواننده ای بود؛ بنام "برديا"
که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی
و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت.
#بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند
و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ #ابوسعید_ابوالخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود
و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد
و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر،
مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر
اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.
به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار
و زیر بار منت ناکسان قرار نده.
@Roznegaar
#ماه_رمضان
💢چگونه بفهمیم که روزههایمان مورد #قبول_درگاه_الهی واقع شده است؟
#شهید_مطهری
پس اگر ما ماه #رمضانی را گذراندیم، شبهای احیایی را گذراندیم، روزههای متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر #شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر #عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلّط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلّط هستیم و بالاخره بر #نفس خودمان بیشتر مسلّط هستیم و میتوانیم جلو #نفس_امّاره را بگیریم، این علامت #قبولی روزه ماست.
📚آزادی معنوی، ص: 50 و 51
@Roznegaar