❇ #تفسیر_آیه
آیات بعدی، ردّ بافته هاى بى اساس آن ثروتمند مغرور و از خود راضى و بى ایمان است، که از زبان دوست مؤمنش مى شنویم:
او که تا آن موقع دم فرو بسته بود و به سخنان این مرد سبک مغز گوش فرا مى داد، تا هر چه در درون دارد برون ریزد، سپس یک جا پاسخ دهد، وارد گفتگو شد و به او گفت: آیا به خدائى که تو را از خاک آفرید و سپس از نطفه و بعد از آن تو را مرد کاملى قرار داد کافر شدى؟! (قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ سَوّاکَ رَجُلاً).
🌺🌺🌺
در اینجا یک سوال پیش مى آید و آن این که:
در سخنان آن مرد مغرور که در آیات گذشته آمده بود، چیزى صریحاً در زمینه انکار وجود خدا دیده نمى شد، در حالى که ظاهر پاسخى که مرد موحّد به او مى دهد، و نخستین مطلبى که به خاطر آن وى را سرزنش مى کند، مسأله انکار خدا است.
لذا او را از طریق مسأله آفرینش انسان، که یکى از بارزترین دلائل توحید است، متوجه خداوند عالم و قادر مى کند.
خدائى که انسان را در آغاز، از خاک آفرید، یعنى مواد غذائى که در زمین وجود داشت، جذب ریشه هاى درختان شد، درختان به نوبه خود غذاى حیوانات شدند، انسان از آن گیاه و گوشت این حیوان استفاده کرد، نطفه اش از اینها شکل گرفت، نطفه در رحم مادر مراحل تکامل را پیمود تا به انسان کاملى تبدیل شد، انسانى که از همه موجودات زمین برتر است؛ مى اندیشد، فکر مى کند، تصمیم مى گیرد و همه چیز را مسخر خود مى سازد، آرى، تبدیل خاک بى ارزش به چنین موجود شگرفى با آن همه سازمان هاى پیچیده اى که در جسم و روح او است یکى از دلائل بزرگ توحید است!
در پاسخ این سؤال مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند:
1 ـ گروهى گفته اند: از آنجا که این مرد مغرور صریحاً معاد را انکار کرد، و یا مورد تردید قرار داد، لازمه آن انکار خداست; چرا که منکران معاد جسمانى در واقع، منکر قدرت خدا بودند، و باور نمى کردند: خاک هاى متلاشى شده، بار دیگر لباس حیات بپوشند; لذا آن مرد با ایمان با ذکر آفرینش نخستین انسان از خاک، سپس نطفه، و مراحل دیگر، او را متوجه قدرت بى پایان پروردگار مى کند، تا بداند مسأله معاد را همواره در صحنه هاى همین زندگى با چشم خود مى بینیم.
2 ـ بعضى دیگر گفته اند: شرک و کفر او به خاطر این بود که: براى خویشتن استقلالى در مالکیت قائل شد، و مالکیت خود را جاودانى پنداشت.
3 ـ احتمال سومى نیز بعید به نظر نمى رسد که: او در قسمتى از سخنانش که قرآن همه آن را بازگو نکرده است به انکار خدا برخاسته بود، که به قرینه سخنان آن مرد با ایمان، روشن مى شود، لذا در آیه بعد، مشاهده مى کنیم: آن مرد با ایمان مى گوید: تو اگر انکار خدا کردى و راه شرک پوئیدى، من هرگز چنین نمى کنم.
به هر حال، این احتمالات سه گانه، که در تفسیر آیه فوق گفته شد، بى ارتباط با یکدیگر نیست، و مى تواند سخن آن مرد موحّد اشاره اى به همه اینها باشد.
به علاوه در آیه بعد، خود اعتراف مى کند که کاش به خدا شرک نورزیده بودم.
#تفسیر_نمونه
ذیل آیه ۳۷ #سوره_کهف
@Roznegaar
🔅#امام_صادق علیه السلام:
✍️ لا يَنْبَغى لِلْمَراَةِ اَنْ تُجَمِّرَ ثَوْبَها اِذا خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِها؛
💠 شايسته نيست كه زن مسلمان، آن گاه كه از خانه خويش بيرون مىرود، لباس خود را وسيله جلب توجّه ديگران نمايد. [خوشبو و يا جذاب نمايد].
📚 كافى، ج ۵، ص ۵۱۹، ح ۳
@Roznegaar
🔸ناشکریِ ولایت علی(ع)، کوفیان را به قاتلان حسین(ع) تبدیل کرد
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۱
🔘چرا کوفیان قاتل حسین(ع) شدند نه اهل بصره و شام؟ چون قدردان ولایت علی(ع) نبودند و کم گذاشتند
🔘بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم؛ خدا از حقّ خودش میگذرد ولی از حقّ اولیائش نمیگذرد
🔘قبل از اینکه عاشق اهلبیت(ع) باشیم مدیون ایشان هستیم چون برای سعادت ما قربانی دادهاند
🔘مسیر شکر، ما را به ولایت میرساند و حساسترین نقطۀ قلب ما را اختصاص میدهد به ولیّ الله
__
#علیرضاپناهیان :
وقتی میخواهیم لطف خداوند را نسبت به خودمان ببینیم، باید به نعمات خدا نگاه کنیم، خداوند متعال به حضرت موسی فرمود: مردم را به من علاقهمند کن. موسی(ع) گفت چگونه؟ خداوند فرمود: نعمتهای من را برای آنها یادآوری کن. (اذْكُرْ لَهُمْ نَعْمَائِي عَلَيْهِمْ؛ امالی طوسی، ص484)
خدا نعمتی به نام ولایت به ما داده است؛ یعنی بهترین بندگان خودش را سرپرست ما قرار داده و عشقِ ما را در دل آنها قرار داده است. این بندگان خوب خدا، به خاطر ما سوختند و مظلومیت کشیدند. کسانی که برای ما کتک خوردند، اولیاء خدا بودند. اصلاً خدا از آنها عهد میگیرد که «حاضر هستید قربانی بدهید در راه سعادت بندگان من؟» لذا ما مدیون و شاکرشان هستیم، نه عاشقشان. باید به خاطر این نعمت بزرگ خدا را شکر کنیم.
مسیر شکر، ما را به ولایت میرساند و حساسترین نقطۀ قلب ما را اختصاص میدهد به ولیّ الله. ولایتمداری از همین روحیۀ شاکرانه میآید؛ آنهایی که ولایت ندارند، این روحیۀ شاکرانه را ندارند. هر کسی لطیفتر میشود نسبت به ائمۀ هدی(ع) و امامزمانش متأثرتر میشود. ما مدیون لطف اهلبیت(ع) نست به خودمان هستیم. آنها برای هدایت و سعادت ما سنگینترین مصیبتها را به جان خود خریدند.
داشتن روحیه شاکرانه بسیار مهم است به همین خاطر شیطان از چهار طرف به انسان حمله میکند تا این روحیه را از انسانها بگیرد و کاری کند که شاکر نباشیم: «...وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ» (اعراف،17).
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ ص مُكَفَّراً لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ...» (کافی، ج2، ص51) رسولخدا(ص) ناسپاسی شد و از خوبیهایش قدردانی نشد، چه کسی از او بیشتر به مردم خوبی کرده است!؟ ما اهلبیت(ع) هم قدردانی نشدیم.
الان این همه عزاداری و سر و صدا که ما داریم، برای این است که یک ذرّه از اهلبیت(ع) تشکر کنیم. شکر مبنای ولایتمداری است؛ کسی اینها را شعار یا صرفاً مسئلۀ اعتقادی تلقّی نکند؛ کمی اخلاقی و انسانی نگاه کنیم.
در ادامه میفرماید: «خِيَارُ اَلْمُؤْمِنِينَ مُكَفَّرُونَ لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ» بهترین مؤمنین هم قدردانی نخواهند شد. هر کسی به امیرالمؤمنین(ع) نزدیک شود، کمکم غریب خواهد شد. مؤمنین، از قدردانی نشدن نترسند و آن را طبیعی بدانند. اگر میبینید که در عافیت هستید یعنی فاصلۀتان با امیرالمؤمنین(ع) زیاد است. روضههای امیرالمؤمنین(ع) مثل روضههای کربلا از جنس تیر و نیزه نیست بلکه از جنس غربت است.
چرا بهجای مردم بصره یا شام، مردم کوفه قاتل حسین(ع) شدند؟ چون اینها قدردان علیّ(ع) نبودند و پای رکاب علی(ع) کم گذاشتند و قصه را خیلی ساده گرفتند. بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم. خدا از حقّ خودش میگذرد ولی از حقّ اولیاءاش نمیگذرد.
ما هم اگر برای امامحسین(ع) کم بگذاریم، معلوم نیست این ناشکری ما با ما چه کند! مثلاً دربارۀ اربعین کم نگذاریم؛ اربعین صرفاً یک سفر عاشقانه نیست، بلکه یک قیام شاکرانه است. کم نگذاریم و سطحی نگیریم و سهلانگاری نکنیم.
شهدا در حساسترین لحظات عرفانی روحیشان وصیتنامه مینوشتند، از وصیتنامه شهدای دفاع مقدس آمار گرفتند، در هر وصیتنامه به طور متوسط چهار مرتبه از حسین(ع) و کربلا حرف زدند، که این طبیعی است. همچنین در هر وصیتنامهای چهار مرتبه از ولایتفقیه و رهبری سخن گفته شده است. فکر کنیم که چرا اینگونه است؟
سردار سلیمانی در وصیتنامهاش میفرماید: «خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز-که جانم فدای جان او باد- قرار دادی ... خامنهای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدّسات بدانید. تا آخر با ولایت بمانید. این ولایت، ولایت علیبنابیطالب(ع) است»
🚩برنامه ماه من؛
شبکه سه سیما–۲۱رمضان۱۴۰۲
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7690
@Roznegaar
۲۹ دانشگاه ايران
از جمله ۱۰۰۰ #دانشگاه برتر جهاناند
🔹ایران بالاتر از سوئیس، کره جنوبی، سوئد، فنلاند، بلژیک، دانمارک و... در رتبه ۱۲ جهان!
@Roznegaar