🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️از مسجد که بیرون میآمدیم، میایستاد و برای مردم دعا میکرد.
▫️دورش را میگرفتند و شلوغ میشد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور میشد.
▫️به همراهان سفارش میکرد: «مراقب آنهایی که پشت سر میآیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُلشان بدهید یا داد بزنید...»
▫️یکبار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»
▫️آن اواخر که شرایط جسمیاش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتنها و برداشتنها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند.
📚 به شیوه باران، ص ٢۵
@Roznegaar
#هر_صبح_یک_آیه
#قرآن_کریم
🌺 اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم 🌺
«وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا»
چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر میبینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّی نیست)!
#سوره_کهف آیه ۳۹
@Roznegaar
❇ #تفسیر_آیه
بعد از اشاره به مسأله توحید و شرک، که مهمترین مسأله سرنوشت ساز است، مجدداً او را مورد سرزنش قرار داده، مى گوید: تو چرا هنگامى که وارد باغت شدى نگفتى این نعمتى است که خدا خواسته؟ چرا همه اینها را از ناحیه خدا ندانستى و شکر نعمت او را به جا نیاوردى؟! (وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ ما شاءَ اللّهُ).
چرا نگفتى هیچ قوت و قدرتى جز از ناحیه خدا نیست؟ (لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ).
🌺🌺🌺
اگر تو زمین را شکافته اى، بذر پاشیده اى، نهال غرس کرده اى، درختان را بر، داده اى! و به موقع به همه چیز آن رسیده اى، تا به این پایه رسیده است، همه اینها با استفاده از قدرت هاى خداداد، و امکانات و وسائلى است که خدا در اختیار تو قرار داده، تو از خود هیچ ندارى و بدون او هیچ هستى!.
سپس اضافه کرد: اگر مى بینى من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمى نیست) (إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً).
#تفسیر_نمونه
ذیل آیه ۳۹ #سوره_کهف
@Roznegaar
❤️ نظری به کار من کن
که زدست رفت کارم
به کَسم نکن حواله،
که جز تو کَس ندارم
@Roznegaar
🔅 #پندانه
✍ من فقط ضربه آخر را زدم
🔹مادرشوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت:
تو توانستی در عرض ۳۰ روز، پسرم را ملزم به خواندن نمازهایش کنی؛ کاری که من طی ۳۰ سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم!
🔸و اشک در چشمانش جمع شد.
🔹عروس جواب داد:
مادرجان، داستان سنگ و گنج را شنیدهاید؟
🔸سنگ بزرگی، راهِ رفتوآمد مردم را سد کرده بود. مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد. با پتکی سنگین، ۹۹ ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد.
🔹مردی از راه رسید و گفت:
تو خسته شدهای، بگذار من کمکت کنم.
🔸مرد دوم، تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست. ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند، توجه هر دو را جلب کرد. طلای زیادی زیر سنگ بود!
🔹مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود، گفت:
من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است!
🔸مرد اول گفت:
چه میگویی؟! من ۹۹ ضربه زدم، دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!
🔹مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.
🔸مرد اول گفت:
باید مقداری از طلا را به من بدهد زیرا من ۹۹ ضربه زدم و سپس خسته شدم.
🔹دومی گفت:
همه طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم.
🔸قاضی گفت:
مرد اول، ۹۹ جزء آن طلا از آنِ اوست؛ و تو که یک ضربه زدی، یک جزء آن، از آنِ توست؛ اگر او ۹۹ ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمیتوانست بهتنهایی سنگ را بشکند.
🔹و تو مادرجان! ۳۰ سال در گوش فرزندت خواندی که نماز بخواند، بدون خستگی، و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم!
🔸اخلاقِ اصیل و زیبا از انسانِ اصیل و با اخلاق سرچشمه میگیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حقِ خود میدانند، کم نیستند اما خداوند از مثقال ذرهها سؤال خواهد كرد.
🔰 پیامبر اکرم(صلیالله علیه وآله) فرمودند:
کاملترین مؤمنان از نظر ایمان، کسی است كه اخلاقش نیكوتر باشد؛ و خوشرویی، دوستی و محبت را پایدار میکند.
@Roznegaar