اصلا راستش را بخواهید پیش از آمدنِ ما، عشق به اهلالبیت در روحِ ما وجود داشته است.
با بهدنیا آمدنمان، فقط این عشق، صاحبِ تن شد.
🖋زهرا ابراهیمی
#امام_زمان
#فاطمیه
@roznevesht
امشب
یک دقیقه
بیش از سایر شبها
از حضورتان محرومیم!
🖋زهرا ابراهیمی
#امام_زمان
#یلدا
#شب_یلدا
@roznevesht
شبِ یلدا
نبضِ زمان
یک دقیقه
تندتر از دیگر شبها میزند.
گو اینکه زمان هم فهمیده است
نبودنت را!
🖋زهرا ابراهیمی
#امام_زمان
#شب_یلدا
#یلدا
@roznevesht
جمعهها
بیش از تمام روزها
پرندهی اندوه
آب و دانهاش را
از ظرفِ انتظار برمیدارد.
🖋زهرا ابراهیمی
#امام_زمان
@roznevesht
پارچهی سیاهِ کوچکی را رویِ در زده بودند.
جوان، با نگاهش مکث کرد روی گُل میخهای مِسی و برنجی در چوبیِ خانه.
فهمید که پیرزن، امسال هم روضه گرفته است. صدای روضهخوان هم میآمد.
بندِ دلش پاره شد.
در، نیمهباز بود.
خودش را به حیاطِ خانه رساند.
روضهخوان از مصیبتِ کوچههایی میخواند که شاهدِ تنهایی علی بود.
روضه شد شبیه یک تکهنان و از گلویِ بغض پایین رفت!
در این کِسادی بازار ایمان، دلِ پیرزن قرص بود که روضهاش صاحب دارد!
جوان، جایی گوشهی مجلس نشست.
خودش درگیرِ خودش بود.
انگار چندین نفر در وجودش با همدیگر دعوا میکردند!
کسی از درون، سرزنشش میکرد که تو را به اینجا چه؟!
دیگری میگفت بمان و حاجت بگیر! معاملهی نان و آبداری است.
دوباره خودش داشت خودش را قانع میکرد.
باز کسی از درونش به نفسش میگفت که حرفهایت بویِ نا گرفته!
دیگری میگفت از همینجا اماننامه بگیر.
آن یکی فریاد میزد که روضهی چند نفره آن هم خانهی یک پیرزن، روضه نیست!
باز خودش میگفت این مجلس پناه مجلسهای دیگر است.
ماند.
بالاخره ماند.
تا آخرش.
تا جایی که روضهخوان فریاد میزد یَا أَبَتَاهُ! یا رَسُولَ اللّهِ(ص)!
صدای روضه به دورافتادهترین پسکوچههای قلبش رسید.
فهمید که روضه، شِفابخشترین نسخه است برای آدمهایی که خام جُبهی صدراتِ دنیا شدهاند.
حالِ روضه، حالیاش کرد که دنیا با تمام اوقاتتلخیهایش، تجربهی شیرینِ اشک بر فاطمه را نصیبِ مومن میکند.
به برکتِ روضه، جلادِ نفس را گردن زد.
قلبش شاعر شد و با آدابِ تمام شعری خواند که مَطلعش تقدیسِ روضههای خانگی بود.
🖋زهرا ابراهیمی
#فاطمیه
#امام_زمان
@roznevesht
این شبها
بچهها
همدیگر را
دلداری میدهند!
بیایید گریه نکنیم!
بخوابیم...
مادرمان خوب میشود!
🖋زهرا ابراهیمی
#فاطمیه
#امام_زمان
@roznevesht
غمها توی قلبها
هر کدام جایی برای خود دارند.
بعضی غمها، شبیه کاسه بشقابهای اضافیاند،
که آدم روی طاقچهی دلش میچیندشان و گاهی نگاهش به آنها میافتد. سالی یکبار هم گردگیریشان میکند و تمام.
اما بعضی غمها، خیلی غماند!
مثل آینهاند انگار!
که آدم مجبور است هر روز و روزی چند بار حتی نگاهشان کند!
جنسِ غمِ فاطمیه، از همین غمهاست.
هرچه بگذرد تازهتر میشود.
مثل زخم کهنه، که هربار سر باز میکند.
🖋زهرا ابراهیمی
#فاطمیه
#امام_زمان
@roznevesht
ما اهلِ شماییم!
اهلِ فاطمیه!
اهلِ عزاداری برای "فاطمه"!
ما اهلِ اهلِ بیتیم!
🖋زهرا ابراهیمی
#فاطمیه
#امام_زمان
@roznevesht
الهی
دریاب
ما غرقشدگانِ
در عمقِ
انتظار را...
🖋زهرا ابراهیمی
#امام_زمان
@roznevesht