eitaa logo
روز‌نوشت
565 دنبال‌کننده
734 عکس
351 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
اندیشه محمدحسین مهدویان را با فیلم‌هایش می‌شود قضاوت کرد. ایستاده در غبار، ماجرای نیمروز، لاتاری و ... دلیل واضحی بر کمیت و کیفیت دغدغه‌های اوست. درخت گردو یکی از فیلم‌های مهدویان است. بازی درخشان پیمان معادی و موضوع بمباران سردشت که در تاریخ جنگ مظلوم واقع شده، این فیلم را دیدنی‌تر کرده است. اوج غم، تنهایی، مصیبت و صلابت را در سکانس‌های مختلف این فیلم می‌توان دید. در سینمای ایران از نقش مادر و گذشت و فداکاری‌اش سخن‌ها بسیار گفته شده؛ اما به نظر من این فیلم زاویه نگاه ما را کمی به سمت مهر پدری معطوف می‌نماید. در یکی از سکانس‌ها، قادر لباسی می‌پوشد تا به اصطلاح از درگیری شیمیایی بچه‌ها در امان بماند؛ بچه‌ها تا بابا را در این لباس می‌بینند می‌ترسند و جیغ می‌کشند و قادر بی‌توجه به شیمیایی بودن بچه‌ها، لباس را در تنش پاره می‌کند تا مبادا بچه‌ها بترسند. این یکی از اشک‌درآورترین صحنه‌های این فیلم است. صحنه‌های تکان‌دهنده دیگری هم دارد که اشک‌تان را جاری می‌کند. قادر مستاصل است. همسرش با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند و او همچون سازی که التماس غزل دارد، با زمین و زمان می‌جنگد تا همسرش زنده بماند. *بقیه‌اش را تعریف نمی‌کنم تا لذت دیدنش را تجربه کنید. *فیلیمو و نماوا پیدایش نمی‌کنید. آنلاین ببینیدش. https://eitaa.com/roznevesht
روحمان در بهار رمضان گل می‌دهد.
✅💠رمضان چگونه در رقت قلب انسان مؤثر است؟ ✅خداوند هدایت انسان را بر خود لازم دانسته و ابزارهای گوناگونی برای هدایت بشر فرستاده است. یکی از طرق هدایت انسان، ماه مبارک رمضان است تا در سایه این ماه پربرکت به مقام وَیَرْضَی بِهِ عَنَّا برسیم و او این‌گونه از ما راضی گردد. 🔹زهرا ابراهیمی مدیر گروه نویسندگی صریر http://nedaesfahan.ir/144244 https://eitaa.com/roznevesht
یا‌عُدَّتے‌عِنْدَشِدَّتے ا؎ آࢪام جانم بھ هنگام سختےها... ⊰دعاےجوشن‌کبیر؛فراز۱۱🍃
وقتی ظرفیت قلب آدم تکمیل بشه، اضافه‌هاش از چشم‌های آدم سرازیر میشه!
با خانواده‌اش ساکن آمریکا بود. انگار یکی از جا بلندش کرد. صدایی پیچید توی سرش. از آن‌سوی دنیا باروبندیلش را جمع کرد و به ایران بازگشت. ایرانی که تازه انقلاب را تجربه می‌کرد. بر سر سفره تحولات انقلاب نشست و این‌گونه روحش را سیراب نمود. جنگ شروع شد. لمس مرگ برایش دلهره‌آور نبود. به جبهه رفت و به مستندسازی در جبهه‌ها پرداخت. غرق شگفتی و بُهت، جوانان در خون غلتیده را به تماشا می‌نشست. مثل یار شهیدش آوینی. جنگ تمام شد. اما او مجاهد باقی ماند. این بار مجاهد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. جبهه فرهنگی با لحن او معنا یافت. ستون جبهه فرهنگی بود. فیلم ساخت. "بشارت منجی" را کارگردانی کرد. مستند ساخت. مستند "رویش در آتش" را برای جنگ بوسنی و "خنجر و شقایق" را نیز به همین بهانه. خسته نمی‌شد. نمی‌خواست خسته شود. آنچه را بدان اعتقاد داشت مصرانه در رسانه به تصویر می‌کشید. دشمن تأثیر حضورش را احساس می‌کرد. اما او سخاوتش در بذل جان به‌حداعلا رسیده بود. تکلیف مداری را ارزش می‌نهاد. زیر باران باروت، زیر فواره تهمت و زیر آسمان اضطراب برایش فرقی نمی‌کرد. درراه تبیین اندیشه اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی گام برمی‌داشت. با تعریض میانه خوبی نداشت. اهل تصریح بود. اهل ترویج نیز! تفکر عدالت‌طلبانه و ظلم ستیزانه انقلاب اسلامی را ترویج می‌کرد. نامش در لیست تحریم‌های ظالمانه آمریکا قرار گرفت اما این موضوع چه اهمیتی داشت برایش! وقتی معنای زیست خویش را در جهان خلقت دریافته بود. نگاهش به هنر و رسانه نگاهی بلندمدت بود؛ همراه با نگرشی نو. به ابعاد مختلف دفاع مقدس در عرصهٔ هنر نگاهی دقیق و همه‌جانبه داشت. برایش برنامه‌ریزی می‌کرد. از ابزار هنر به شکل مناسبی بهره می‌برد. هدفش تأثیرگذاری حداکثری بود. هنر را به‌خوبی باسیاست تلفیق می‌کرد. از رسانه برای بیان دغدغه‌های دینی‌اش مدد می‌گرفت. اهل ظاهرگرایی و شعارزدگی نبود. می‌گویند ماه رمضان درهای بهشت باز است و درهای جهنم بسته! خوش به سعادتش که در آخرین جمعه از این ماه به دیدار معبود شتافت. کاش کسی جای خالی‌ نادر طالب‌زاده را پر کند. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
ماه قشنگم! لحظاتت ناب بود. یک تکه خوشمزه از بهشت. و تو با همین لحظات، تمام دلواپسی‌هایمان را به آرامش تبدیل می‌کردی. ماه قشنگم! می‌روی و هنوز نمی‌دانیم چه چیز قرار است جای نبودت را پر کند. آینده برای همگان نامعلوم است و ما نمی‌دانیم در شب‌های قدرت آیا نوشته‌اند که درک دوباره تو نصیب‌مان شود؟! مثل نردبانی بودی میان زمین و آسمان، که یک ماه به زمینییان قرضت داده بودند. ما از پله‌هایت بالا می‌رفتیم و دستان‌مان می‌رسید به چیدن میوه‌های ماه! اما حالا نردبان را برداشته‌اند. ما مانده‌ایم و زمین و فاصله‌ای که بسیار است تا آسمان. یک ماه با چشمان زیبای تو خدا را دیدیم. سی روز از مردمک چشم تو دنیا را نگاه کردیم. و حالا دوباره باید برگردیم به همان نگاه‌های ناقص با همان کادربندی‌های مضطرب که حاصل دید مادی‌مان است. یک ماه از دل شب‌های تو برخاستیم و لذت خلوت را با حضور تو تجربه کردیم. کاش با رفتنت قلب‌های ما را نیز با خود می‌بردی و به امانت نزد خویش نگاه می‌داشتی و سال دیگر دوباره به ما برمی‌گرداندی. ماه قشنگم! مَحرم‌تر از تو برای قلب‌های شکسته‌مان سراغ نداریم و مهربان‌تر از تو برای بخشش گناهانمان. وداع با تو برای‌مان سخت است؛ اما فلسفه وداع مگر جز این است که محبت و عاطفه‌ای که میان ما و تو وجود دارد، تثبیت شود. که هرگاه یاد تو افتادیم دلمان به حضورت قرص شود. که ما در میان دل‌مشغولی‌های دنیا تو را به یاد بیاوریم و کم نیاوریم. مگر نه اینکه وداع، عاطفه و احساس آدمیزاد را پررنگ می‌کند. و شعاع این تأثیر عاطفی تا مدت‌ها در جان انسان باقی می‌ماند. در سایه وداع با توست که رغبت‌مان برای ارتباط با صاحبت تقویت می‌گردد و میلمان به گناه کم. تو می‌روی و ثواب نفس کشیدن‌ها را با خود می‌بری. تو می‌روی و ما حتی نمی‌دانیم تو را دوباره خواهیم دید یا دیدارمان به قیامت خواهد افتاد. تو می‌روی اما ما مدیون تو می‌مانیم تا ابد. ماه قشنگم! به عهد و میثاقی که با تو بستیم پایبندیم و احترامت برای‌مان همچنان محفوظ است. تو می‌روی و غم می‌شود قوت غالب ما و اینگونه زمزمه می‌کنیم دعای وداع را: فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَیْنَا... 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
زمین و فاصله‌ای که بسیار است تا آسمان/ خداحافظ ماه قشنگم! http://nedaesfahan.ir/144471
🌙خدایِ جان ما هم بهتون عادت کردیم؛ دلمون نمیاد تموم بشه این ماه.
✅💠پسورد اندیشه دینی ✅مطهری پسورد اندیشه دینی در روزهایی بود که از دین‌داری چیزی جز پوسته‌ای باقی نمانده بود. برایش فلسفه و عرفان و ادبیات فرقی نمی‌کرد وقتی قرار است هدایتگر جوانان باشد. حوزه و دانشگاه برایش وسیله‌اند زمانی که می‌خواهد جانِ معنا را به مخاطب تفهیم کند گاه فیلسوفی تمام‌عیار بود و فلسفه خلقت و زیست بشر را به چالش می‌کشید؛ گاه معلمی مهربان بود و برای جوانان تشنه معرفت قصه می‌نوشت و همه این‌ها را در کنار تهذیب و تزکیه کم‌نظیر خویش دنبال می‌کرد به برکت عبادات طولانی در دل شب. اگر قرار می‌شد برای هر آدمی بعد از مرگش تندیسی بسازند بی‌شک باید برای مطهری تندیس اخلاص بنا می‌کردند. 🖋زهرا ابراهیمی https://rasanews.ir/002yKh
شیطان پشت دیوارهای رمضان در انتظار است.
آدمیزاد اگر مزه شلاق گَزمه‌های نفس‌لوامه را بر گُرده‌ی خویش بچشد، در خلوت هم گناه نمی‌کند.
هرچه گشتم عکس بهتری پیدا نکردم. در تمام تصاویر، بخشی از بدن زن، نمایان بود. اینکه زن از دست پلیس متواری شده، اینکه ماده مخدر گراس همراهش بوده (یا نبوده) و اینکه پلیس وظیفه‌اش را انجام داده، هیچ‌کدام دلیل معتبر شرعی برای چنین برخوردی با ناموس‌شیعه نیست! ... و َ لَقَدْ بَلَغَنِی اءَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَی الْمَرْاءَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْاءُخْرَی الْمُعَاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لاَ اءُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ اءَنَّ امْرَأً مُسْلِما مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اءَسَفا مَا کَانَ بِهِ مَلُوما بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیرا  شنیده‌ام که یکی از آنها بر زن مسلمانی داخل شده و دیگری، بر زنی از اهل ذمّه و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌اش را ربوده است و آن زن جز آنکه از او ترحم جوید چاره‌ای نداشته است. آنها پیروزمندانه، با غنایم، بی‌آنکه زخمی بردارند، یا قطره‌ای از خونشان ریخته شود، بازگشته‌اند. اگر مرد مسلمانی پس از این رسوایی از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد بلکه مرگ را سزاوارتر است. وقتش شده که بمیریم؟ یا هنوز زود است؟! https://eitaa.com/roznevesht
روز‌نوشت
هرچه گشتم عکس بهتری پیدا نکردم. در تمام تصاویر، بخشی از بدن زن، نمایان بود. اینکه زن از دست پلیس متو
تلاش می‌کنم با تحقیق بنویسم. بیش از همه تلاش می‌کنم بدون تعصب بنویسم. یک ذره در صحت متن مردد شوم، اینجا اعلام می‌کنم. برخی گفتند آنکه با زن برخورد داشته، همسرش بوده؛ البته منابع رسمی چنین حرفی نزدند.( الله اعلم) چه فرقی می‌کند پلیس اهل خشونت باشد یا ناظر بر خشونت در هر دو حال، او در انجام‌وظیفه‌اش کوتاهی کرده.
روز‌نوشت
هرچه گشتم عکس بهتری پیدا نکردم. در تمام تصاویر، بخشی از بدن زن، نمایان بود. اینکه زن از دست پلیس متو
سلام‌علیکم بابت این پست، حرف‌ها بسیار شنیدیم و نقدها نیز بسیار. مرز ظریف و دقیقی است میان بی‌تفاوتی نسبت به حق و تضعیف نظام. در موردش می‌نویسم به‌زودی. عجالتا کلیپ بعدی را ببینید.
سالها، سررسیدها پر می‌‌شد از نوشته‌ها، دل‌نوشته‌ها، گفته‌ها و نگفته‌ها؛ بعد روی هم تلمبار می‌شد. فصل اسباب‌کشی هم که می‌رسید برگه‌های سررسید لا‌به‌لای ظرف‌های چینی و شکستنی، جور روزنامه باطله‌ها را می‌کشیدند. کلی درددل بود که بین دو کاسه محو می‌شد، کلی شادی بود که میان دو نعلبکی گم می‌شد و کلی غم که توی قوری‌های قدیمی جا می‌گرفت. آن حرف‌ها، روزی شفابخش صاحبش بودند و حالا محافظی برای لب‌پَر نشدن چینی‌ها. نوشتن یک وَر موضوع است، جسارتِ به اشتراک‌گذاشتنش وَر دیگر. آدم باید خیلی جسور باشد که بگذارد دیگران نوشته‌هایش را بخوانند. تمام آن سال‌ها، من آدم ترسویی بودم که فقط برای سررسیدها می‌نوشتم. چندسال پیش، تصمیم گرفتم یکی از نوشته‌هایم را منتشر کنم. اولین نوشته‌ از من که به دیگران اذن خواندنش را دادم، در رابطه با اخلاص یک پزشک بود. یکی دو روز است که کسالت دارم. هر وقت مریض می‌شوم پیش همین پزشک می‌روم. پیرمردی با اخلاص که امروز مرا یاد اولین نوشته رسمی‌ام انداخت. لینکش را برای‌تان می‌گذارم حتما بخوانیدش. 🖋 زهرا ابراهیمی https://hawzahnews.com/x5PG3
ترس‌تان از تابوت‌ها گواه این است که خود می‌دانید، مرگ آخر این قصه نیست! با سقوط تابوت‌ها، ظلم‌ستیزی ساقط نمی‌‌شود. https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیجان‌شان در توهم اغتشاش آن‌قدر زیاد است، که چشم در چشم دروغ می‌گویند. https://eitaa.com/roznevesht
اینجور که شبکه‌های اون‌ور آبی پیش میرن، بعید نیست این تصویر تظاهرات مردم و سرکوب رژیم پهلوی تو سال ۵۷ را به جای اغتشاشات کازرون جا بزنند. کی به کیه https://eitaa.com/roznevesht