30.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واژگان کاربرده از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امامت امیر مؤمنان صلوات الله و سلامه علیه
#وصایت
امروز در شهر ولایتمدار قزوین در خدمت دانش پژوهان بنیاد بین المللی غدیر تدریس مباحث امامت با محوریت مباهله داشتم. پس از کلاس نیز توفیق تشرف به مزار نورانی شهدای قزوین و شهید سرافراز خلبان عباس بابایی نصیبم شد.
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#یا_فاطمة_الزهراء_صلوات_الله_و_سلامه_علیها
#غدیر
#مباهله
#شیعه
#شهادت_قسمت_ما_میشد_ای_کاش
#شهدا
#خلبان_شهید_عباس_بابایی
#شوق_پرواز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 گول زدن مردم با سوءاستفاده از احساسات مذهبی و قرآن!
➖ اول برنج ها را به شکل الله مینویسند، بعد مرغ را رها میکنند تا خرابشان کند، بعد فیلم را به عقب برمیگردانند و یک صوت قرآن هم روی آن میگذارند! آخر هم حتما مرغ را به عنوان معجزه با قیمت گزاف می فروشند! به همین سادگی
➕ البته عقلش نرسیده آخر فیلم رو کات کنه، که مرغ در آخر فیلم دنده عقب نره😐
🔴اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما" بر سر مزار این دوقلوها" بروید!
*برادران دو قلویی که غریبانه، هیچگاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!!
قصه مظلومانه این دو برادر را با هم بخوانیم....
ثابت و ثاقب شهابی نشاط را کسی نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولینباری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. تا اینکه در سال 61 در اوج سالهای جنگ ایران و عراق ناگهان تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان سلمان شدند. همرزمان این دو شهید میگویند وقتی نامه به خط مقدم میآمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان میزد! یکبار یکی از رزمندگان متوجه شد که وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکسهایشان را با وجد نگاه میکنند، دوقلوها دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه میکنند! این رزمنده میگوید بعدها که موضوع را جویا شدیم، فهمیدیم آنها بیسرپرست هستند. هر بار دلشان میشکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست.
عکسهای کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شدهاند را بغل کرده گریه میکنند.
جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و شوهر و بچه نمیشناسد... برادر نمیشناسد... این را نمیفهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه.... جنگ بی رحم است و اینطور میشود که کمی بعد ثاقب، به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید میشود و بردارش که فقط با چند ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها میگذارد. چیزی نمیگذرد که برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی او هم شهید میشود.
روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهایشان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمیدانست. از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیدهشان. ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام میشدند، در درون ساکشان اعلامیههایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکیشان، به همراه دست نوشتهای بود که به در و دیوار شهرها میچسبانیدند:
"مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها میگذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شدهایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..."
اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت و خانوادهشان در کنار یکدیگر.
اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است. اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شبهای جمعه، هیچگاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است! و سخت چشم به راهند...
مدتها بود به دنبال این عکس می گشتم و بالاخره امشب پیدا شد. این عکس برایم بسیار ارزشمند و حکایتگر شبی به یاد ماندنی بود که در محضر آیت الله میلانی و دوست عزیرم حجت الاسلام و المسلمین سبزواری به دیدار علامه جعفر مرتضی عاملی رحمة الله علیه رفتیم، توفیق بسیار عظیمی نصیبم شده بود که در محضر سه عالم بزرگ شیعه به تماشای گفتگوی صمیمی شان نشسته و از علم واسع آنها بهره می بردم. قدر عالمان مان را بدانیم قبل از اینکه از دستشان بدهیم.
از راست به چپ: آیت الله کورانی، آیت الله سید علی میلانی، علامه جعفر مرتضی عاملی، حجت الاسلام والمسلمین سید علی سبزواری و این بنده حقیر.
@rustaei110