اینطوری هم نیست که از آدما اصلا خوشم نیاد
وجود داره آدمی که بنظرم "جالب" باشه در فضای ایتا؛اما انقدر خستم که هیچ تلاشی برای ارتباط گرفتن نمیکنم.اون فرد هم که کلا خبر نداره. پس میگذره به همین منوال.
آدمای دورم هر چقدر که بیشتر باهام آشنا میشن؛بیشتر میفهمن که چقدر "یک پارادوکس مبهمم".
هیچوقت از اومدن بهار خوشحال نشدم،چون میدونستم قراره بعدش بخاطر گرمی هوا دهنم سرویس شه.
از لحاظ روحی احتیاج دارم یکی یه اشتباهی کنه باهاش سرد بشم و برای جبران،برام سالاد ماکارانی بیاره.