- Rusty lake !
- و سر انجام نوری چشم هایش را کور کرد ؛ که امیدِ زندگی اش بود -
- تا ریشۀ به درد آمده بود -
شاید من نتونم دستاتو بین دستام بگیرم؛ولی تو خوابام میتونم تا هر وقتی که بخوام مالِ خودم داشته باشمت.