من که ترن آف شدم کلاً؛
ولی خب تذکر دادن، شاید اندکی از رفتارهای زشتِ اطرافیان بکاهه.
- Rusty lake !
- او کسی بود که آرزو هایش را در خواب هایش زندگی میکرد -
- هر آنچه که در توانش بود، تبدیل به فریاد شد -
نمیدونم تا کی میتونم از آشناهام تو کتابخونه فرار کنم و تظاهر کنم که اصلاً برام وجود ندارن.