شاید اگر تو موقعیت های سخت زندگیم وقتی که دلم میخواد از شدت فشاری که از همه جهت رومه خودمو از هستی ساقط کنم، اجازه بدم یکی اونقدر نزدیکم بشه تا بتونم بار مشکلاتمو سبک تر حمل کنم، زندگی برام قابل تحمل تر شه اما میدونم همه اینا همش حرفه؛ میدونم تا تهش از هیچکس هیچوقت کمک نمیگیرم و خودمو محکوم به این میکنم که از پس همه چیز، به تنهایی باید بر بیام.
هر جا که فکر کردم دیگه راهی برام باقی نمونده؛ یه در وجود داشت که من نمیدیدمش.