تو فکر میکنی هیچی نمیفهمم چون توضیح نمیدم ولی فقط کافیه بخوام حرف بزنم؛ یه جوری تصورتو میریزم بهم که حتی نتونی فکرشو بکنی تا الان منو میشناختی.
بیرون رفتن با آدم های غریبه برام راحت تر از کساییه که نصفه نیمه باهاشون دوستم.
انگار باهم افتادیم توی یه گودالی که انتهایی نداره. میخوام دستاتو بگیرم ولی نمیتونم لمست کنم، انگار که فقط یه توهمی. یه توهمِ عذابآور.