کاش مثل دیمن که به الینا دوست داشتنش رو اعتراف کرد و بعد تونست ذهنش رو پاک کنه، منم این قدرت رو داشتم که یه سری حرف هایی رو که میدونم اگر به اون فرد بزنم همه چیز رو بدتر کردم بگم و بعد ذهنش رو پاک کنم که حداقل از این همه فشار حرف های نگفته راحت شم.
ولی تا کی باید خودم رو با خوابیدن گول بزنم و سعی کنم از این دنیای واقعی فرار کنم؟!