- Rusty lake !
انقدر ذهنم مشغوله که روی مسواکم جای خمیر دندون مایع ظرفشویی ریختم:))))))))))
مطمئنم هر چقدر هم حواس پرت باشید انقدر وضعتون بد نیست که بعد از مسواک زدن بفهمید اون مسواک، مسواکِ شما نبوده・ᴗ・
یکم طول کشید تا بفهمم کنترل یه سری اتفاق ها به کل از دست من خارجه و با اینکه به من مربوطه اما هیچ کاری از دستم، برای درست کردنِ اون چیزی که میخوام اتفاق بیوفته بر نمیاد.
نیاز دارم به کسی مثل یه جن گیر، که به جای جن، گریه هامو از وجودم بکشه بیرون.
بروز دادن چیزی که اذیتت میکنه یه درده، خودخوری کردن و تظاهر کردن به اینکه همه چیز اوکیه و قضاوت اشتباه آدما از اینکه تو قلبی نداری که ناراحت بشه، یه دردِ دیگه.