بهم بگو: به جای غر زدن محضِ رضای خدا پاشو و فقط اون کارِ لعنتی رو انجام بده.
سخته.. خیلی سخته که بخوام منطقی و درست تصمیمی بگیرم وقتی که احساسات دارن خفم میکنن.
انگار که یکی با ناخون های بلند دست هاشو توی قلبم فرو میکنه و از دو جهت متفاوت تلاش برای تیکه تیکه کردنش داره..
صمیمیت از یه جایی به بعد به جای بهتر کردن اوضاع، فقط همه چیز رو خراب تر میکنه.
من میگم عاشقِ دوغم؛ اما وقتی تو سفره کنارِ دوغ نوشابه باشه، نوشابه رو بر میدارم.
این پست راجع به دوغ نبود.
تو فکر میکنی منو شناختی، اما دود، فکر نمیکنی شاید این چیزیه که خودم خواستم بهت نشون بدم؟!