خیلی موضوعات وجود دارن که من بهشون واقعاً اهمیت میدم و گاهی این اهمیت دادن انقدر زیاد هست که من حتی اگر خودم هم بخوام جلوی خودم رو بگیرم، نمیتونم. تنها راهی که وجود داره اینه که یه اتفاق باعث بشه به کل، کلِ توجهم از بین بره؛ میتونم برای یه چیز و کَس بمیرم ولی با یه دعوا، با یه حرف، با یه واکنش جوری بهیکبار تمام علاقه، توجه و اهمیتم رو از دست بدم و نسبت به اون numb شم که به هر کس از توجهم حرفی بزنی، باورش نشه اون آدمِ قبلی من بودم.
این خوب نیست ولی در بعضی مواقع که از دستِ خودم خسته میشم، آرزو میکنم یه بحثی راجع به اون موضوع پیش بیاد که باعث بشه اون مودِ ldfc روشن بشه و خودم و آدمِ مقابلم رو نجات بدم.
فکر کردن به اینکه "این با بقیه فرق میکنه" بزرگ ترین اشتباهیه که هیچوقت از مرتکب شدنش درس نمیگیرم.
من هیچوقت نخواستم اعتمادمو این آدما نابود کنن؛ اما خودشون هیچ چاره ای برام نذاشتن.
- Rusty lake !
اصلیه همونیه که یهو به خودت میای میبینی تیکه کلام هاش، تیکه کلام های توعه.
اصلیه همونیه که از هم ویروس میگیرید.
دیدنِ اینکه اونم داره متقابلاً باهات لاس میزنه صدها مرتبه از شنیدنِ دوست دارم بیشتر لذت داره.