مهم نیست قلبم چقدر دوست داشتنِ یه نفرو انکار کنه، شب که میشه مغزم تمامِ احساساتی که سعی میکردم انکارشون کنم رو با دیدنِ خوابِ اون یه نفر میکوبه توی صورتم.
POV:
وقتی استاد زل زده تو تخم چشمات و دوستت داره باهات حرف میزنه و تو هم سعی میکنی با اشاره بهش بگی تو چه وضعیت فا.کداپی قرار داریم اما متوجه نمیشه.
تصور میکنم یه موضوع، اونقدر برام مهم نبوده که بخواد خیلی درگیرم کنه تا اینکه شب با خوابشو دیدن میفهمم اشتباه فکر میکردم.