هیچوقت آدمایی که با امیدهای واهی سعی میکنن توی یه مسئله ای که تورو آزردهخاطر کرده، دلتو آروم کنن رو برای حرف زدن انتخاب نمیکنم.
من به منفیبین بودن معروفم فقط چون همیشه بدترین احتمال ممکن رو در نظر میگیرم که دیگه هیچ چیزی نتونه غافلگیرم کنه. حالا با این وضعیت، بخوام دلمو خوش کنم به حرف کسایی که با سرگرم کردنِ ذهنم با رویاها و دور شدن از واقعیتی که هست، میخوان همه چیزو نادیده بگیرم؟ نه، ممنون! خودم برای کمک به خودم کافیام.
لطفا قبل از اینکه دیر بشه، به خودتون بیاید تا چیزی از این احساس گندِ پشیمونی حس نکنید:)
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُجِيبُنِي حِينَ أُنَادِيهِ، وَ يَسْتُرُ عَلَيَّ كُلَّ عَوْرَةٍ وَ أَنَا أَعْصِيهِ، وَ يُعَظِّمُ النِّعْمَةَ عَلَيَّ فَلا أُجَازِيهِ، فَكَمْ مِنْ مَوْهِبَةٍ هَنِيئَةٍ قَدْ أَعْطَانِي، وَ عَظِيمَةٍ مَخُوفَةٍ قَدْ كَفَانِي، وَ بَهْجَةٍ مُونِقَةٍ قَدْ أَرَانِي فَأُثْنِي عَلَيْهِ حَامِدا، وَ أَذْكُرُهُ مُسَبِّحاً.
سپاس خدای را که اجابتم می کند آنگاه که صدایش می زنم، و هر زشتی را بر من می پوشاند و من از او نافرمانی می کنم، و او نعمتش را بر من بزرگ می گرداند پس من او را شکر نمی کنم، چه بسیار موهبتهای گوارایی که به من عطا فرمود، و حوادث وحشتناکی که مرا از آسیب آنها کفایت نمود، و چه بسیار خرّمی دلنشینی که به من نمایاند، او را سپاس گویان ستایش می کنم، و تسبیح گویان یادش می کنم.
اینکه اون یه نفرو تو زندگیت داری، لزوماً به این معنی نیست که دیگه براش تلاشی نکنی.