از لحاظ روحی احتیاج دارم همونجوری که مولانا به شمس اهمیت میداد و براش شعر میگفت؛یکی همونجوری به من اهمیت بده.
آره! این تلخه که نمیتونی با کلمات حرفی که میخوای رو بزنی؛اما عذابآور تر از اون وقتیه که حتی برای حرفات،"کلمات" توان به دوش کشیدن خواسته تورو ندارن و تو هیچ راهی جز اینکه اونارو تا آخر عمرت توی دلت نگه داری،نداری!
داشتم خواب میدیدم که توی خوابم دارم خفه میشم و اکسیژنی نمیتونم دریافت کنم؛دردو توی خوابم حس میکردم..اینکه مرگ چقدر بهم نزدیکه تا اینکه ازخواب پریدم و دیدم ساعت پنج صبحه و من قفسه سینم از شدن تلاشی که داره برای دریافت اکسیژن میکنه،چقدر از درد تیر میکشه..من واقعا داشتم توی خواب میمردم اگر این کابوسی که دیدم،نجاتم نمیداد!
چرا نمیتونم خواب هامو درک کنم؟!
با این که خنده هاتو جز من کسی ندیده؛اما انقدر از خنده هات پیش همه تعریف کردم که از هرکسی بپرسی،اقرار میکنه که چقدر زیبان!