+ از چی خیلی متنفری؟
- اینکه به طور کاملاً واضحی توجهمو به یه شخص نشون میدم،ولی اون انقدر احمقه که متوجه این اهمیتی که بهش میدم،نمیشه!
من همونیم که دلم میخواد یکیو به سرپرستی بگیرم حتی اگر یه Entj باشه ولی اگر کسی بخواد اینطوری باهام برخورد کنه سیکشو میزنم👍🏼.
ولی تو کل زندگیم هیچ رنگ چشم قهوه ای،زیبا تر از قهوه ی چشمای پدرم ندیدم:).
گفتم: میترسم از اون روزی که ولم کنی..
اون روزی که این حرفو زدم هیچوقت فکرشو نمیکردم اونی که رابطه رو به پایان رسوند،اون نبود بلکه خودم بودم!خسته بودم. احتمالشو باید میداد،مگه نه؟!
سه شبه که ماه جلوی پنجره اتاقم خودشو به رخم میکشه و وادارم میکنه در بالکنو باز کنم و برم تو دل تاریکی،تا بیشتر از زیبایی لعنتیش،یه لبخند حسرت وار بزنم و حس کنم که چقدر از این فاصله ای که بینمون وجود داره،خستم.