من اونجایی فهمیدم از زندگی بریدم که خوردن تیکه های گیر کرده ته رانی دیگه برام مهم نبود.
تو کسی هستی که از خونم تغذیه میکنی ، اما من انقدر دوسِت دارم که این دردو به جون میخرم..
And finally , she dies ..
- stuck between "i wanna be alone" and "i wanna have someone to talk with."