#شصتُ_سه
سالهای اولی که میآمدم مشّایه زیاد از این برههای ناقلا توی مسیر میدیدم. اینها که البته الان تعدادشان کمتر شده برای علتهای خاصی توی جاده بودند. تعدادی برای رفتن این مسیر و برگشت برای تبرک گله بودند و تعدادی هم برای ذبح شدن و تأمین خوراک زائرین سیدالشهداء...
حالا کمترند. چون آنهایی که ذبح میشوند رفتهاند پشتوپسلها و توی دید بسته نمیشوند.
بی اختیار وقتی این موجوداتِ خوشروزی را میبینم یاد جریانِ توئیتری برخی از اسکلهای غربپرست میافتم. مضمون توئیتهاشان این بود که «ای کاش گوسفندی بودم توی سوییس اما توی ایران آدم نبودم!»
مثلاً میخواستند اینطوری فلکزدگیِ ایرانی بودن و خوشبختیِ حتی چارپایان غربی اروپایی را به رخ بکشند!
به هر حال این به ذهنم خطور میکند که آدمیزاد کاش به کمالِ دعا کردن برسد حداقل! یعنی اگر میخواست گوسفند هم باشد، یکی مثل این خوشگلِ توی عکس باشد که چهارپاش رسیده به مشّایه و نهایتش میشود خوراک زائرین سیدالشهداء؛ نه اینکه بخواهد توی سوییس چند روزی بچرد و بعد برود توی شکم یک یارویِ مشروبخور که آروغش بوی الکل گوسفندی بدهد!
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT