🌺😝🌺 روز سیزدهم ماه رمضان، روز هلاکت حجّاج بن یوسف ثقفی، مبارک باد
از همه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام تقاضا می شود، پس از خواندن متن زیر، به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، حجّاج را لعنت کنیم.
مسعودی در «التنبیه و الإشراف»، مرگ حجّاج را در ماه رمضان سال 95 هجری می داند. (التنبيه و الإشراف ،ص296)
به نقل از مرحوم محدّث قمی در «وقایع الایام»، در روز سیزدهم ماه رمضان، حجاج بن یوسف ثقفی به هلاکت رسیده است. (وقایع الایام ، ص32)
پنجمین خلیفه بنی امیه، عبدالملک بن مروان(۲۶-۸۶هجری) خونخوارترین خلیفه اموی بود. وقتیکه عبدالله بن زبیر حاضر به بیعت با عبدالملک بن مروان نشد، عبدالملک فرمان کشتن او را داد، ولی وی برای نجات جان خود به خانه کعبه پناه برد و در آنجا بست نشست. با اطلاع بر این موضوع، عبدالملک، حجاج ابن یوسف ثقفی والی بصره را برگزید و از او خواست که به هر صورت که مقتضی بداند عبدالله را بکشد و سرش را برای او به شام بفرستد و برای انجام این مأموریت سپاه کارآمدی را نیز در اختیار او قرار داد. با دریافت این فرمان حجّاج مردم بصره را برای برگزاری نماز جمعه به مسجد بزرگ شهر فرا خواند، و در خطبه نماز، گفت: دانسته باشید که خلیفه، سفاک ترین والی خودش را برای انجام ماموریتی بزرگ برگزیده است و این برگزیده او منم. هم اکنون میان شما سرهای بسیاری را می بینم که آماده بریده شدنند، اگر نخواهید از جمله آنها باشید، باید بی چون و چرا آماده همکاری با سپاه خلیفه باشید و در غیاب من نیز هوس سرکشی نکنید. چند روز بعد عازم مکه شد و خانه کعبه را به محاصره گرفت، و آن را به منجنیق بست تا سپاهیانش وارد شوند. چند روزِ تمام، دیوار کعبه با منجنیق کوبیده شد تا سرانجام حصار شکست و سپاهیان حجّاج وارد آن شدند و عبدالله بن زبیر را در آنجا سر بریدند؛ و در آنجا تمامی خدّام مسجدالحرام را کشتند و حجرالاسود معروف را چهار پاره کردند و مسجدالحرام را آتش زدند. سپس دامنه کشتارها را به داخل شهر کشاندند و درهای خانه قریشیان را سوزاندند و نقاب از صورت زنان قریش کشیدند و به آنان تجاوز کردند و هرچه را که آنان داشتند به غارت گرفتند؛ و چون کار مکه به پایان رسید به مدینه تاختند و همه غارتگری ها و آتش افروزی ها و کشتارها را در آنجا تکرار کردند. به پاداش این خدمتگزاری، عبدالملک حکومت مکه و مدینه و طائف را به حجّاج داد و عراق را نیز که در آن شورش برخاسته بود، ضمیمه قلمرو حکومتی او کرد.
حجاج به دستور عبدالملک بن مروان، برای ایجاد خفقان و ساکت کردن معترضان، همراه چند جلاد وارد کوفه شد مستقیماً به مسجد شهر رفت و مردم را دعوت کرد و به آنها گفت:
«ای مردم! نه به کودکانتان رحم میکنم و نه به پیرانتان! بیگناهانتان را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد وکافی است به کسی ظنین شوم. تحویل جلادانش خواهم داد، همه اینها از اختیارات من است و هر چه من مصلحت بدانم عین شرع است.»
حجاج به کوچکترین ظنّ و تهمتی، شیعیان را بازداشت میکرد. وی، پیرمرد و بچه و بزرگ و کوچک را به اتهام شیعه بودن میکشت. به فرموده حضرت باقر علیه السلام، در عصر حجاج اگر به کسی کافر و زندیق میگفتند ، بیشتر راضی بود تا اینکه به او شیعه بگویند. در لیست افراد فراوانی که در حکومت حجاج، بی گناه کشته شدند، قنبر، غلام امیرالمؤمنین علیه السلام، کمیل بن زیاد و سعید بن جبیر به چشم میخورد.
حجاج این موارد را از فضائل خود بر می شمرد:
«در مجالس ما هیچگاه از عثمان بدگویی نشده است.
هفتاد نفر از بستگان ما در جنگ صفین به نفع معاویه کشته شدند؛
از طائفه ما هیچکس با زنی که دوستدار علی باشد، ازدواج نکرده است؛
زنان ما نذر کردند اگر حسین علیه السلام کشته شود ده شتر بکشند؛
هر کس از خاندان ما نام علی را بشنود به او و حسن و حسین و مادرشان نیز بد میگوید.»
حجاج پس از عمری جنایت در ۵۴ سالگی مبتلا به دل درد شدیدی شد و پس از پانزده روز دست و پنجه نرم کردن با بیماری و مبتلا شدن به مرض لرزه و سردی اندام _ که هر چه آتش در اطرافش برمی افروختند باز گرم نمی شد - سرانجام به هلاکت رسید. او را در «واسط» (میان راه بصره و کوفه) دفن کردند و بر قبرش آب بستند و آن را از چشم دشمنانش مخفی کردند تا کسی جای قبر او را نداند و نبش قبر نکند. ولید، پسر عبدالملک بن مروان، برایش مجلس عزا به پا کرد.
حجاج ۱۲۰ هزار نفر را در بیرون از میدان جنگ قتل عام کرد. وقتى وی به درک واصل شد، پنجاه هزار مرد و سى هزار زن در زندان او بودند، زندان او سقف نداشت و چيزى نبود كه زندانیان را از گرما و سرما محفوظ دارد. به آن زندانیان، آب آلوده به خاكستر مي دادند. خوراک زندانیان نانی بود از جو که با خاکستر و نمک مخلوط بود و پس از مدت کوتاهی، هر زندانی که از آن می خورد رنگ چهرهاش سیاه می شد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»