🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
سرم سپیده تموم شدش زینب:حالا دیگه وقتشه که با هم دو قلو شیم من قل بزرگه تو قل کوچیکه .باشه؟ سپیده:ب
وقتی عروسکشو کشید منم از توی کیفم یه غلطگیر ورداشتمو گفتم میخوام عروسکتو شبیه خودمون کنم سپیده:چیطولی؟! زینب:حالا نگاه کن عا عا _سرشو با غلطگیر سفید سفید کردم سپیده:ع سر اینم کچل شد😁 زینب: آآآره مثه خودمو خودت کچلش کردیم ‌‌😉 دڪتر اومد تو اتاق ݐرستار: آقای دڪتر ایشون همراه مریضمون سپیده خانم خوشگلن از شما سؤال داشتند دڪتر:بفرمائید زینب:پدر منم پزشک هستند قرار بود با چند نفر از همڪاراشون در مورد سپیده مشورت بگیرند ولی خوب خیلی خوب شد ڪه شما رو دیدم— میشه لطفا نظر نهاییتون رو در مورد بیماری سپیده جان بگید دڪتر: فامیلتون؟ زینب:محمدی دڪتر:اسم پدرتون چیه؟ زینب: دڪتر سعید محمدی دڪتر:بله ارادت داریم به آقا سعید -از پزشڪان خوب و مجرب هستند، درس پس میدیم بهشون زینب:خوب حالا نظرتون رو میشه بڱید دڪتر: ببینید ابتدا یڪ توضیحی در مورد بیماری سپیده خدمتتون عرض ڪنم