🌸 قسمت ۱۸۱ 🌸
#لذت_زندگی
📝 فرض کن بعد از ۲۰ سال نابینایی و فلج بودن، شفا مییابی! اگر بخواهی شادیت را ثبت کنی، چنین مینگاری:
🕊 دقیقاً همانند کسی هستم که بر فراز بهشت زیبا پرواز میکند؛
تا کنون به این اندازه شاد نبودهام؛
میدانی چرا؟
💫 برای این که چشم من شفا یافته و میتوانم ببینم.
👂از این لحظه، میتوانم بشنوم
👃 و بوها را حس کنم و از بوییدن گل، لذت ببرم. از امروز به بعد، غذای فاسد را تشخیص میدهم.
💪 دستانم نیز شفا گرفته و میتوانم گوشی را بردارم و با دست خود بنویسم و ...
میتوانم درِ حمام و دستشویی و شیرِ آب را باز کنم و لباسم را بیرون بیاورم و سپس به تنهایی بدنم را بشویم.
دیگر نیاز به ظرف برای ادرار و ... ندارم.
🛏️ راستی نیمه شب خودم میتوانم پتو روی خودم بکشم ....
آیا اینها خوشحال کننده نیست؟
🏃🏽♀️ از امروز میتوانم راه بروم، کوهنوردی کنم،
🧀 میتوانم لقمه بردارم و غذا را بجوم و مزه غذا را حس کنم. راستی غذایی که میخورم، بالا نمیآورم.
🌿 از امروز دستگاه اکسیژن به من وصل نیست.
👌 راستی دیگر لازم نیست با پوشاک، خودم را در تنگنا قرار دهم؛ چون کنترل ادرار و ... را دارم. لذا میتوانم در هر جلسهای راحت و بدون نگرانی، شرکت کنم.
💐با وجود این همه نعمتهایی که خدا در یک لحظه به من برگرداند، آیا نباید شاد باشم؟
💝 همین الان تصمیم میگیرم از چشم و گوشم برای یادگیری و از دستم برای نوشتن و خدمت به دیگران بهره ببرم.
🍃 آن روزها که در بستر بودم، حسرت کسانی را میخوردم که راه میروند، میبینند و میتوانند کتاب بخوانند؛
💌 اما امروز هزاران نفر حسرت سلامتی مرا میخورند؛ لذا تصمیم میگیرم چنان از فرصتها و نعمتها بهره ببرم که هرگز حسرت گذشته را نخورم.
#عباس_علیپور_علامَرودَشتی
#کتاب_لذت_زندگی_و_نشاط_بندگی
https://eitaa.com/Abbas_alipour_qom_alamarvdasht