─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ 🍃🍃🍃 🍂🍂 🌸 🌹⚫️🌹⚫️ 🌹 💢 همسر شهید مطهری نقل می کند که: 🔹یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم. بعد از چند روز که به تهران آمدم، نزدیک های سحر به خانه رسیدم. 🔹وقتی وارد خانه شدم، بچه ها همه خواب بودند، ولی آقا بیدار بود. چای و میوه و شیرینی آماده بود و منتظر بودند. بعد از احوال پرسی با تأثر به من گفتند: می ترسم یک وقت نباشم، شما از سفر بیایید و کسی نباشد که به استقبال‌تان بیاید. 🔸بیشتر صبح ها چای درست می کردند. در تمام طول زندگی به یاد ندارم که به من گفته باشند یک لیوان آب به ایشان بدهم. به .👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3000238094Cf99aa0bd22 🌸 🍂🍂 🍃🍃🍃 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─