۴ کمی فکر کرد و لب زد ببین دختر جان من مادرم ی پرستار میخواد اگر مایلی معرفیت کنم بهش پیرزن سرحالی هست فقط میخواد یکی پیشش باشه حقوق خوبی هم بهت میدیم چون که میشناسمت و میدونم دختر خوبی هستی بهت این پیشنهاد رو میدم، اگر خواستی ساعت پنج تماس بگیر ادرس بدم بیای ببینی قبول کردم و تا ساعت پنج فکر کردم بالاخره باهاش تماس گرفتم و گفتم‌ که میخوام براتون کار کنم ادرس داد و رفتم خونشون خیلی مجهز و بزرگ بود توی یکی از بهترین خیابون های تهران وقتی دیدمش پیرزن خوب و خوش رویی بود قبول کردم و فردا از خوابگاه نقل مکان کردم به خونه اون زن، بهم گفت از حقوقت خرج نکن من مخارجت رو میدم حقوقت رو پس انداز کن منم قبول کردم خیلی هوام رو داشت به نوه هاشم‌ گفته بود این دختره نامحرمه اذیت میشه کم بیاید