زیر پا نهادن بدیهی ترین اصل عقل برای پاسداری از ایمان!
نسبت سنجی عقل و دین از برجسته ترین موضوعات در فلسفه ی دین است. پرسش بنیادین این است که: اگر عقل، گزاره ای از دین را پس بزند، چه باید کرد؟ در این جا و در بین دین داران، دیدگاه هایی شکل می گیرد؛ برای نمونه:
تجسم (incarnation) یکی از آنهاست. در الهیات مسیحی، کلمه که خدا بود، انسان (عیسی مسیح) شد. هستومندی هم خدا (هستی بیکران) و هم انسان (هستی کرانمند) است. این باور، باوری متناقض است. عقل آدمی گزاره ی دارای تناقض را تباه و نادرست می داند. ایمان داران مسیحی در اینجا، دیدگاه های گوناگون بر می گزینند. پاره ای به سادگی و به سود گزاره ی "خدا، انسان شد" اصل عدم تناقص را زیر پا می نهند.
"the most radical approach, some simply reject the law of non-contradiction. If the incarnation runs afoul of the law non-contradiction, so much the worse for that law."*
چالش برجسته ی این رویکرد این است که اگر عقل برای ارزیابی گزاره های دینی شایسته نیست، به چه کار می آید؟ خدای عالم، چرا هدیه ی ارزشمندی بنام عقل را به آدمی ارزانی داشت؟ سنجه ی گزینش و ارزیابی دین ها، مذهب ها، نحله ها، مکتب ها، فرقه ها به چیست؟
-----
*
https://iep.utm.edu/incarnat/
#تجسم
#عدم_تناقض
#عقل
#ارزیابی
لینک عضویت در کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e